eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌آنقدر این صحنه تکان دهنده و زیبا هست که شکارچی دلش نمی آید آنها را شکار کند و محو تماشا و فیلمبرداری از آنها شده است! با این یک دقیقه ویدئو می شود درس عشق، محبت و زندگی به ۸ میلیارد جمعیت کره زمین آموخت! گاهی بین شروع و پایان زندگی فقط یک لحظه فاصله است! یکدیگر را بدون هیچ توقعی دوست داشته باشیم، حتی اگر در خطر باشیم! کاری که خدا با بنده اش می کند، 🟩🟩🟩🟩🟩🟩♦️♦️🟩🟩🟩 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅یک انسان ؛ تا 45 واحد درد را میتواند تحمل کند ...! ✅و یک " زن" ؛ در هنگام زایمان 57 واحد درد را تحمل میکند ...! یعنی چیزی شبیه به شکسته شدن همزمان 20 استخوان ....!!!! [ تا میتونید با مادرتون مهربون باشید ] http://eitaa.com/cognizable_wan
لحظات شادى را دريابيد، دوست بداريد و دوست داشته شويد. اين تنها واقعيت اين جهان است، باقى ديوانگى‌ست. ✍ http://eitaa.com/cognizable_wan
‍وقتی نانوا خمیر نان سنگک را پهن میکند... و درون تنور میگذارد را دیدی که چه اتفاقی می افتد؟ خمیر به سنگها می چسبد... اما نان هر چه پخته تر می شود، از سنگها جدا میشود!! حکایت آدم‌ها همین است... سختی های دنیا ، حرارت تنور است... و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند... و هر چه انسان پخته تر میشود سنگ کمتری بخود می گیرد... سنگها تعلقات دنیایی هستند... ماشین من.. خانه من..من.. من !! آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!! خوشا بحال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته میشود... که به هیچ سنگی نمی چسبد!! ما در زندگی به چه چسبیده ایم ؟ سنگ ما کدام است ؟ http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷هفت قانون منطقی‌ 1_ با گذشته خود کنار بیائید تا حال شما را خراب نکند. 2_ آنچه دیگران در مورد شما فکر می‌کنند به شما ارتباطی‌ ندارد. 3_گذشت زمان تقریبا داروی هر دردی است؛ به زمان کمی‌ فرصت دهید. 4_ کسی‌ دلیل و مسئول خوشبختی‌ شما نیست؛ خودتان مسئولید. 5_ زندگی‌ خود را با دیگران مقایسه نکنید؛ ما هیچ خبر نداریم که زندگی‌ آنها برای چه و چگونه است. 6_ زیاد فکر نکنید؛ اشکالی ندارد که جواب بعضی‌ چیز‌ها را ندانیم. 7_ لبخند بزنید؛ شما مسئول حل تمام مشکلات دنیا نیستید. http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚💚💚 🌺🍃لطفا زندگی کن خودت را عادت نده به دلشوره به اینکه آخرش چی میشه مبادا یک روز به خودت بیایی و ببینی در تمام روزهایی که گذشته بجای زندگی کردن نگرانی به خورد دلت داده‌ای زندگی کن و همه چیزو بسپار به خدا اگر مسئله ای از عهده تو خارج است بسپار به خدا و با اعتماد به او زندگی کن خدا طوری درست می‌کنه که خودت هم باورت نشه http://eitaa.com/cognizable_wan
قانون بالن برای رسیدن به هدف و موفقیت از قانون بالُن استفاده کن. هرچی که بدرد بخور نیستُ بریز دورتا اوج بگیری... تلخی و ناکامی های گذشته جز همان دور ریختنی هاست... http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی لقمان در كنار چشمه‌ای نشسته بود. مردی كه از آنجا می گذشت. از لقمان پرسيد: «چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟» لقمان گفت: «راه برو.» آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: «مگر نشنيدی؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟» لقمان گفت: «راه برو.» آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد. زمانی كه چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: «ای مرد، يک ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد.» مرد گفت: «چرا اول نگفتی؟» لقمان گفت: «چون راه رفتن تو را نديده بودم، نمی دانستم تند می‌روی يا كُند. حال كه ديدم دانستم كه تو يک ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد.» دوست من ، تو راه رفتن دیگران را ببین و بعد در موردشان قضاوت کن ! 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
فردی از کنار اردوگاه فیل ها عبور می کرد و متوجه شد که فیل ها در قفس نگهداری نمی شوند یا با استفاده از زنجیر آنها را نگه نمی دارند. تنها چیزی که آنها را از فرار از اردوگاه باز می داشت، یک تکه طناب کوچک بود که به یکی از پاهای آنها بسته شده بود، وقتی مرد به فیل ها خیره شد، کاملاً گیج شد که چرا فیل ها از قدرت خود برای پاره کردن طناب و فرار از اردوگاه استفاده نکردند، آنها به راحتی می توانستند این کار را انجام دهند، اما آنها هیچ تلاشی نکردند. او که کنجکاو بود و می خواست جواب را بداند، از یک مربی در همان حوالی پرسید که چرا فیلها فقط آنجا ایستاده اند و هرگز سعی در فرار نکردند. مربی پاسخ داد؛ وقتی آنها خیلی جوان و کوچکتر هستند ، از همان طناب برای بستن آنها استفاده می کنیم و در آن سن برای نگه داشتن آنها کافی است. وقتی بزرگ می شوند، عادت می کنند و باور کنند نمی توانند جدا شوند، آنها معتقدند که طناب هنوز می تواند آنها را نگه دارد، بنابراین هرگز سعی نمی کنند آزاد شوند. تنها دلیل آزاد نشدن فیلها و فرار از اردوگاه این بود که با گذشت زمان این عقیده را پذیرفتند که این کار امکان پذیر نیست. هر چقدر هم که دنیا تلاش می کند شما را عقب نگه دارد، همیشه با این باور ادامه دهید که به آنچه می خواهید دست پیدا می کنید، باور اینکه می توانید موفق شوید مهمترین مرحله دستیابی به آن است، هرگز نا امید نشوید! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻پنج تا از مهم‌ترین نصیحت‌های زندگی 🔹وقتی تنهایی، افکارت رو کنترل کن. 🔹وقتی تو جمع دوست‌هات هستی، زبونت رو کنترل کن. 🔹وقتی عصبانی هستی، خشمت رو کنترل کن. 🔹وقتی تو اجتماعی، رفتارت رو کنترل کن. 🔹وقتی تو دردسر افتادی، احساساتت رو کنترل کن. 💜💜💜👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
✔️ از همين امروز تلاش كنيد تا در پنج زمينه ی زير، هر روز حداقل يک درجه پيشرفت كنيد. ١- تسلط بر جسم: ورزش، تغذيه، كنترل وزن، رسيدگی به ظاهر بدن، ترک سيگار، قهوه و وابستگی های جسمانی ديگر. ٢- تسلط بر هيجانات: خشم، پرخاشگری، عصبانيت، افسردگی، دمدمی مزاجی، نااميدی، خوشی های بی اساس، لذت جويی با پيامدهای منفی. ٣- تسلط بر مسائل مالی: تعادل بين دخل و خرج، اقتصاد در مصرف و مديريت مالی زندگی. ٤- تسلط بر زمان: مديريت زمان، جلو افتادن از برنامه ها، پيگيری كارها و به موقع عمل كردن. ٥- تسلط بر روابط: مديريت روابط بين فردی و اجتماعی خود با ديگران (دوستان، خانواده، فاميل و رفت و آمدهای ديگر). http://eitaa.com/cognizable_wan
«مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه» دیدی وقتی پر از نا امیدی میشی بعد یهویی یه خوشحالی میاد تو دلت؟ اون خداست...✨ http://eitaa.com/cognizable_wan
نشانه های بلوغ روانی از لحاظ علم روانشناسی: -نیازی نمیبینید خودتان را برای کسی که باورتان ندارد ثابت کنید یا توضیح دهید. -در جمع بیشتر گوش میدهید و کمتر صحبت میکنید. -به راحتی دیگران را قضاوت نمیکنید و به آنها برچسب نمیزنید! -می دانید برای خوشبختی و آرامش به کسی جز خودتان نیاز ندارید. -با موفقیت دیگران خوشحال می‌شوند نه با حسادت ورزیدن و تحقیر آنها! -خودتان را همانطور که هستید دوست داریدو برایتان اهمیتی ندارد دیگران چطور فکر می‌کنند! به دوستان نزدیک خودتان وفادارید. بلوغ روانی ارتباطی با سن ندارد وممکن است افراد کم و سن سال بسیار درست تر از بقیه رفتار کنند. http://eitaa.com/cognizable_wan
💠سگ شدن به طمع دنیا 💠 🌀خسته و رنجور، به مسجدى رسيد . داخل شد . وضويى ساخت و دو ركعت نماز خواند. سپس به گوشه‏ اى رفت تا قدرى بياسايد. اما سر و صداى بچه ‏ها، توجه او را به خود جلب كرد. 🍃چندين كودك از معلم خود، درس می‏گرفتند و اكنون وقت استراحت آنها بود. 🍃بچه‏ ها، در گوشه و كنار مسجد، پراكنده شدند تا چيزى بخورند يا استراحتى بكنند.  🍃دو كودك، در نزديك شبلى، نشستند و هر يك سفره خود را گشود. يكى از آن دو كودك كه لباسى نو و تمييز داشت و معلوم بود كه از خانواده مرفهى است، در سفره خود نان و حلوا داشت . ⚪️كودك ديگر كه سر و وضع خوبى نداشت، با خود، جز يك تكه نان خشك نياورده بود . ⚪️كودك فقير، نگاهى مظلومانه به سفره كودك منعم انداخت و ديد كه او با چه ولعى، نان و حلوا می خورد . ⚪️قدرى، مكث كرد؛ ولى بالاخره دل به دريا زد و گفت: نان من خشك است، آيا از آن حلوا، كمى به من هم مى‏دهى تا با اين نان خشك، بخورم؟  - نه، نمیدهم‼️ - اما اين نان خشك، بدون حلوا، از گلوى من پايين نمیرود!😔 - اگر از اين حلوا به تو بدهم، سگ من مى‏شوى؟  - آرى، میشوم.  - پس تو حالا سگ من هستى؟ ❌ - بله، هستم . ‼️ - پس چرا مثل سگ‏ها، صدا در نمى‏آورى؟   پسرك بيچاره، پارس میكرد و حلوا مى‏گرفت و همين طور هر دو به كار خود ادامه دادند تا نان و حلوا تمام شد و هر دو رفتند كه به درس استاد برسند.  ✅شبلى در همه اين مدت، مینگريست و میگريست . ✅دوستانش كه او را در گوشه مسجد يافته بودند، كنارش نشستند و از علت گريه او پرسيدند . 🍃شبلى گفت: ببينيد كه طمع چه بر سر مردم می ‏آورد!اگر اين كودك فقير، به همان نان خشك خود قناعت میکرد و به حلواى ديگرى، طمع نمیبست، سگ ديگران نمى‏ شد و خود را چنين خوار نمى کرد! 💚http://eitaa.com/cognizable_wan
رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی تسلیت http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻چند نکته کلیدی برای خواب بهتر😴 🕙 زمان خواب رو اصلاح کنید؛ بهترین زمان برای خوابیدن بین ساعت ۲۲ تا ۲۳ هست. 🍔 فاصله شام تا خواب رو ۳ ساعت در نظر بگیرید؛ بهتره شام هم سبک و بدون چربی باشه. 🛌 از تخت‌خواب برای کار استفاده نکنید، کارهایی مثل گشتن تو شبکه‌های اجتماعی، غذا خوردن و... رو هم به رختخواب نبرید. 📵 حداقل یک ربع ساعت قبل از رفتن به رختخواب از تلفن‌همراه استفاده نکنید، بعد از ساعت ۹ شب هم بهتره «حالت شب» رو روشن کنید. ☕️ بعد از شام مواد کافئین‌دار استفاده نکنید. 🫀ورزش نکنید؛ قبل از خواب کارهای سنگین که باعث میشه ضربان قلبتون بالا بره رو انجام ندید. 📚 کتاب؛ اگر ذهن‌تون مشغوله و خواب‌تون نمی‌بره می‌تونید از کتاب و قرآن کمک بگیرید. ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
میگن طرف خیلی آدم حسابی و آدم درستیه! دزد نیست، حلال و حروم سرش میشه، دروغ نمیگه و... یادمون رفته اینا وظیفه انسانی ماست، نه آپشنهای ویژه...! 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش روغن نباتی و ماکارونی این مردم هم گران ونایاب بود. کاش علف میخوردند ولی دشمن در خانه آنها نیامده بود! این کلیپ را به مخالفان جمهوری اسلامی نشان دهید، ویا کسانی که کلیپ ها ومتن های منافقان ودشمنان داخلی وخارجی را به راحتی وبدون تفکر واحساس مسئولیت، پخش و ارسال میکنند تا بفهمند امنیت چیست؟ بدانند تروریست یعنی چه؟ تا مردم هم بدانند داعش قرار بود باایرانیان هم همین کار را انجام دهند ولی مدافعان حرم نگذاشتندتااین حرامیان پایشان به ایران باز شود تااین سناریو در ایران هم اجرا شود. آنها از جانشان گذشتند وخطرات را درخارج از مرز ایران دفع کردند. وگرنه خیلی ازهمین منتقدان، حالا در کنار همین اموات حضور داشتند! ازاین فیلم بسیار ناراحت کننده تر و وحشیانه تر موجوداست ولی دراین فیلم از داعش خشونت کمتری سر میزند وفقط مردان هستند و بماند که بازنان دختران چه کردند ومیکنند. مردم بزرگوار ایران!اجازه ندید امنیتی که الان بلطف خداوندو زحمات شبانه روزی سپاه پاسداران وارتش جمهوری اسلامی در شرایط بسیارسخت بدست آمده است با دروغها و فریبهای فضای مجازی پایمال دشمنان این مرزوبوم بشود امنیت اتفاقی نیست! http://eitaa.com/cognizable_wan
مهسو به ساعت زل زده بودم...حالم از خودم واین ضعفم بهم میخورد... ازطرفی هم دلشوره ای داشتم که همون اول صبح به محض چشم بازکردن درگیرش شده بودم... اصلا حال خوبی نبود... هوای ابری هم موجب دل گرفتگی بیشترم شده بود.. صدای بارون رومیشنیدم...فنجون نسکافه ام رو دست گرفتم و کنار پنجره رفتم... همون لحظه صدای چرخیدن کلید توی قفل اومد...سریع به پشت سرم چرخیدم...بادیدن قامت یاسر نفس راحتی کشیدم... اینو نمیتونستم انکار کنم که وقتی خونه بود آرامش توی خونه موج میزد... +سلام مهسوووخانم... آروم گفتم _سلام +حقیقتا فقط سین اول سلام رو شنیدم...ولی خب باز.. روی مبل نشستم و به صفحه تلویزیون زل زدم... روی مبل روبه روی من نشست... باجدیت گفت +چیزی شده؟ بهش نگاهی انداختم و پوزخندی زدم و سری به علامت نفی تکون دادم... باکلافگی گفت +بریم بیرون بگردیم؟ _واقعا؟ +اره واقعا _یعنی خطری نداره؟ +تامنوداری غم نداری بابا،بروآماده شو.منتظرم... باذوق مثل بچه ها گفتم _باوووشع،مررررسی وارد اتاقم شدم و باذوق و شوق مشغول لباس انتخاب کردن شدم... یاسر توی ماشین نشسته بودیم و درحال حرکت به سمت شهربازی بودیم _آخه کی توی این هوا میره شهربازی... اونم دوتا آدم به سن من و تو... +غرنزن دیگه بادیگارد..اینجا من دستووور میدم..یالااا... همه ی اینهارو باخنده میگفت... بیچاره چه زجری کشیده توی خونه..داشت افسرده میشدا... بعدازطی کردن یه ترافیک طولانی به مقصد رسیدیم... وای خدا این دختر ازهمون بدو ورود شروع کرد به جیغ جیغ کردن و شلوغ بازی _مهسسسو،زشته بابا،همه دارن نگاهمون میکنن +خب نگاه کنن _آخه صحیح نیس شما اینقدبلندبلند میخندیا...جلب توجه داره...من باخندیدنت مخالف نیستم دخترخوب...ولی میگم درشأن دختر خوبی مثل تونیست که انگشت نما باشی... چشماشو ریز کرد و گفت +یعنی باخندیدنم مشکل نداری؟فقط باصداش؟ _آره،آخه نگاه کن پسراچقد بد نگاهت میکنن.. باتخسی گفت +خب اونا نگاه نکنن... _مگه میشه؟خودت باشی یه چیزی نظرتو جلب کنه نگاهش نمیکنی ؟برات جالب نمیشه؟ کمی فکر کرد و گفت +خب چرا ولی... _نه دیگه ولی نداره...بازم هرجوری راحتی... +باشه حواسم هست... لبخندی ازسررضایت زدم و گفتم... _آفرین.درضمن،فقط کنارخودم بمون...نمیخام اتفاقی بیافته مهسو... +باشه... به دستور مهسوخانم بستنی خریدیم و به سمت چرخ و فلک رفتیم .... ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
یاسر _وااای مهسووو من ناهارنخورده بودم ولی الان دارم میترکم...حالمم داره بهم میخوره... +عههه اذیت نکن دیگگگه...پشمک بخریم بعدش بریم ترن هوایی..خسیس خان چشماموگردکردم و گفتم _مهسومن خسیسم؟الان دوساعت و نیمه که اینجاییم و یه سره داریم بازی میکنیم... من واقعا دیگه نا ندارم...بریم برات پشمک بخرم ولی ترن رو بیخیال لباش رو برچید و گفت +باشه ،ضدحال * اب معدنیش رو سرکشید و گفت +الان کجا داریم میریم؟ _بام +بااام؟توکه گفتی خسته ام _ازبازی خسته بودم...حوصله ی خونه رو ندارم..ناراحتی بریم خونه +نه نه...من راضی توراضی گوربابای ناراضی نیشخندی زدم همینه،ازم حساب میبره حسابی..ایولا جذبه وقتی که به بام رسیدیم غروب بود دیگه.. تا پارک کردیم ماشین و این حرفا... اذان شد... یادم افتاد که وضودارم... بعداز طی کردن یه مقدارازمسیر به جایی رسیدیم که چندتا تخت داشت... بعدازپرسیدن قبله از مردی که اون نزدیکی ایستاده بود و صاحب جگرکی اونجا بود،برای مُهر سنگی رو از روی زمین برداشتم و شستمش... روی تخت گذاشتم و رو به قبله قامت بستم.... * به سمت مهسو برگشتم دیدم داره خیره نگاه میکنه... لبخند ملیحی زدم و گفتم _چیزی شده؟ باصدای آرومی گفت +نمازکه میخونی چه حسی داری؟ میدونستم بالاخره میپرسه... _حس عالی دارم....آرامشی که توی نماز جاریه مثال نزدنیه...ماتوی نماز باخدا صحبت میکنیم...دردودل میکنیم،شکرمیکنیم،همه چی.. خیلی لذت بخشه وقتی بفهمی بین تو و خدا واسطه ای نیست...لبخندش روحس کنی... لبخندی زد و سکوت کرد _خب جیگر که دوس داری؟ +خیییلی _پس من برم سفارش بدم ** یک ساعت و نیم گذشته بود و حالا روی این بلندی ایستاده بودم... مهسو روی زمین نشسته بودم...خوشم میومد که خاکی و بی ریاس...برعکس ظاهرش... _مهسو،بایدبریم... +کجابریم تازه اومدیم این لبه بابا... آروم و پرغم گفتم _ازینجا نه مهسو... بایدازایران بریم... مهسو بابهت گفتم _چی؟کجابریم؟شوخیه نه؟ +نه مهسو،بایدبریم ترکیه،استانبول... اینجا امن نیست... با خشم بلندشدم و گفتم _اهااا،پس این همه مهربون شدنت بخاطرهمممین بود...شهربازی و بستنی و دربند و اینور اونور...آره؟همه چیمو که گرفتی خانوادمم ازم میخوای بگیری؟ازکشورمم دوربشم؟ باخشم گفت +بارآخرته که منومتهم میکنی به اینکه مجبورت کردم...اینجا کشورمنم هست،منم خانواده دارم...از هیچی خبرنداری تو...هیچی...پس حق قضاوت نداری...آخرهفته ازکشورخارج میشیم...فعلا هم به کسی اطلاع نمیدی...خودم حلش میکنم... به سرعت کوله امو روی دوشم انداختم و از راهی که اومده بودیم برگشتم... کمی ازراه روطی کرده بودم که بازوم کشیده شد... +مهسو....خواهش میکنم ادامه دارد.... http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوال خیلیا: چرا توی مملکت جمهوری اسلامی به بعضیا که صلاحیت ندارند یا منافق هستند یا سابقه مشخصی دارند، مسئولیت داده میشه؟!!(استاد رائفی پور - می دانستید، مولا امیرالمومنین علی علیه السلام، برای مغیره، حکم مشاور خود را می زند!! http://eitaa.com/cognizable_wan