🔻آیا میدانید اشتباه شستن این مناطق باعث بیمار شدن شما می شود!
🔹ناحیه پشت گوش ناحیه گرم و پر از غده چربی است که اگر روزانه تمیز نشود می تواند باعث تولید بوی نامطبوع شود.
🔹اگر زبانتان را تمیز نکنید باکتری هایی که بر روی آن جمع شده اند باعث بوی بد و خرابی دندان ها می شود موثرترین روش برای تمیز کردن زبان هم ساییدن با زبانشور است.
🔹پوست سر را روزانه با آب گرم ماساژ دهید اینکار کمک می کند سلول های مرده ای که منجر به شوره سر، خارش پوست و قرمزی و پوسته پوسته شدن می شوند ازبین بروند.
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
اشیا برای استفاده شدن و انسانها
برای دوست داشتن می باشند
ولی افسوس امروزه از انسانها
استفاده می شود و اشیا
دوست داشته می شوند !
http://eitaa.com/cognizable_wan
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقی افتادند.
بقيه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی فهميدند که گودال چقدر عميق است به دو قورباغه ديگر گفتند که ديگر چاره ای نيست، شما به زودی خواهيد مرد.
دو قورباغه ی ديگر اين حرفها را ناديده گرفتند و با تمام توانشان کوشيدند که از گودال بيرون بپرند.
اما قورباغه های ديگر دايمأ می گفتند که دست از تلاش برداريد.
چون نمی توانيد از گودال خارج شويد، به زودی خواهيد مرد.
بالاخره يکی از قورباغه ها تسليم گفته های ديگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت، او بی درنگ به داخل گودال پرتاپ شد و مرد.
اما قورباغه ي ديگر با حداکثر توانش برای بيرون آمدن از گودال تلاش ميکرد.
بقيه قورباغه ها فرياد می زدند دست از تلاش بردار،اما او با توان بيشتری تلاش می کرد و بالاخره از گودال بيرون آمد.
وقي از گودال بيرون آمد، بقيه قورباغه ها از او پرسيدند: مگر تو حرفهای مارا نشنيدی ؟
معلوم شد قرباغه ناشنواست، در واقع او در تمام مدت فکر مي کرده که ديگران او را تشويق می کنند!
در زندگی همه ما نیز قطعاً افرادی وجود دارند که مدام با افکار منفی و سخنان منفی خود سعی میکنند موفقیت ما را تحت الشعاع قرار دهند و یا حتی در برخی مواقع چون مسیری که انتخاب میکنیم با مسیر حرکت آنها یکی نیست، فکر می کنند کارهای ما بیهوده و بی دلیل است و نهایتاً هیچ نتیجه ای نخواهد داشت.
اما چیزی که اهمیت دارد این است که هرگاه در زندگی، دیگران درباره انتخاب ها و اهداف شما نظر میدهند و یا سعی میکنند شما را از ادامه مسیر منصرف کنند، باید ناشنوا باشید تا سخنان آنها انرژی و انگیزه شما را از بین نبرد.
فراموش نکنید در پس هر تصمیمی قطعاً انگیزه و علتی نهفته است، بنابراین هر موقع تصمیم گرفتید ناامید شوید و یا به خاطر حرف دیگران پا پس بکشید، به خود یادآوری کنید که علت حضور شما در مسیر فعلی انگیزه ها و اهداف شخصی تان است.
🍃
🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
#رمـــــان
#نمنمعشق
قسمت چهارم
#فصلدوم
مهسو
توی سالن اصلی کنارطنازنشسته بودم و مشغول دیدن یه فیلم ترکی بودم… درسالن بازشد و امیر وارد شد درحالی که زیربغل یاسررو گرفته بود…سریع به سمتش رفتم
-یاسر چی شدی؟این چه حالیه؟ امیر:چیزی نیست مهسوخانم.مثل همیشه یکم معده اش اذیت کرده…خوب میشه الان
سریعامتوجه چشم غره ای که یاسر به امیرحسین رفت شدم..
_چیه؟نباید میگفت که چشم غره میری؟
باصدای خسته ای که ازش سراغ نداشتم گفت
+مهسوبرای رضا خدا بازم شروع نکن.حالم روبه راه نیست
ازاینکه جلوی همه ضایعم کرده بود حرصم گرفت…سریعا حالت بی تفاوتی به خودم گرفتم و گفتم..
_به درک…حتما یه کاری کردی که حالت خراب شده دیگه…
بعدهم سریعا به سمت اتاقم رفتم…
باواردشدن به اتاق آه ازنهادم بلند شد..
این خونه مثل کاخ بود و هزارتا اتاق داشت ولی من نمیفهمیدم اصرار امیرحسین و یاسر مبنی بر جدا نکردن اتاق ها برای چیه..هرچند انگارخودشون میفهمیدن دلیلشو ولی در این موردهم مثل تمام مسایلی که انگاری به مامربوط نبود توضیحی داده نشد…
روی تخت درازکشیدم و دستامو زیر سرم گذاشتم…فکرم حول محورحرف امیرحسین میچرخید…این که گفته بود مثل همیشه معده اش اذیت کرده…پس یعنی یاسر معده اش مشکل داره و به من نگفته؟ قربون دستت خدایا..بعدازعمری یه شوهرنصیبمون کردی دینمونوکه گرفت..اخلاقیاتمم که یادم رفته اصلا..ازادی و امنیتم که ندارم..عشق و محبتم که ازش نمیبینیم…ناقصم که هست ظاهرا…
چقد من بدم نه؟خیلی بی انصافم..درعوض قیافه داره..یه جفت چشم خوشگلم داره…پولم داره..
خاک توسرت مهسو مثل این دخترای ندید بدید..نه اینکه خودتون فقیربودین گوشه ی خیابون روی کارتون یخچال میخوابیدی…خودتم کل خاندانتون زشتن و تاحالا ادم خوشگل ندیدی…
اخه دختره ی روانی مرد باید اخلاق داشته باشه که متاسفانه همسر جنابعالی گنددماغه…بعله..
به خودم نهیبی زدم و به افکار پوچ و مسخره ام خندیدم…دخترک گستاخ فرومایه…
#تلخیاخلاقرااندامموزونحلنکرد
#ادامه دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#رمـــــان :
#نمنم_عشق
قسمت پنجم
#فصلدوم
یاسر
_میبینی تروخدا امیر..دیوونم کرده دیگه…هروزدارم یه وجهه ازاخلاق زیباشو میبینم…
نیشخندی زد و باابروهای بالارفته گفت
+یعنی دیگه عاشق و دلباخته و سینه چاکش نیستی؟
مشتی توبازوش زدم و گفتم
_متاسفانه این یه مورد هرروز داره تشدید میشه…هنوزم شدیدا هواخواهشم…
ازروی صندلی بلندشدم و به سمت اتاق رفتم..دم در اتاق مکثی کردم و تقه ای به در زدم..
صدایی نیومد..باشه مهسو خانم…
اخمم رو نشوندم روی پیشونیم و وارداتاق شدم…درروبستم و به سمت کمد رفتم…
مهسو روی تخت خوابش برده بود..توی خواب اینقدر مظلوم ولی توی بیداری مادرفولادزره..
یه دست لباس برداشتم و توی حمام عوض کردم…
بافاصله ازمهسو روی تخت درازکشیدم وبه صورتش زل زدم…
دسته ای ازموهاشو ازروچشماش کنارزدم…گوشه ی سمت چپ پیشونیش جای یه زخم کهنه خودنمایی میکرد..
ناخوداگاه اخمی صورتموپوشوند…هنوزم که هنوزه عذاب وجدان دارم برای این جای زخم…
چقد خوبه که مهسو بیخبره…چقد بده که همه ی سنگینیه این باررودوش منه..
دلم میخواد هرچه زودتر این ماجرا تموم بشه.این بازی تموم بشه تا بتونم بگم..حرفاییو که سالهاست تودلمه…حرفایی که حقشه بدونه..
ازروی تخت بلندشدم و به سمت دررفتم
..
وارداتاق شخصیم توی این خونه شدم…اتاقی که همیشه درش رو قفل میکردم،یه اتاق که از همه کوچیکتربود…
روی صندلی وسط اتاق نشستم..
به قاب عکسهای روی دیوارهازل زدم..
آخه من چیکارکنم خدایا؟کم آوردم…
من اونقدرهاهم قوی نیستم،طاقت ندارم..خدایا خودت هرچه زودترخلاصمون کن…
نگاهی به قاب عکس محبوبم انداختم..
من و دخترکی که شونه به شونم ایستاده بود…
و مردی که …
چقد جات خالیه ..
#درهوسبالوپرش
#بیپروپرکندهشدم
#ادامه دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
#رمـــــان :
#نمنمعشق
قسمت ششم
#فصلدوم
مهسو
سه روز ازاون ماجرای معده درد یاسرمیگذره و یه جورایی من باهاش سرسنگینم..
هرچندانگاربراش خیلیم مهم نیست..و همین منو ترغیب میکنه به ادامه دادن این قهر..من آدمی نیستم که اویزون بشم..حالا که اون اینجوری راحت تره منم آزادش میذارم…
مشغول خوردن عصرونه بودیم…نمیدونم چرا جدیدا اینقدر به رفتارهای یاسر توجه میکنم…
خب به من چه که چای لیمونمیخوره و چای زعفرون دوست داره؟
یامثلا به من چه که کیک شکلاتی رو با ولع میخوره ولی امیرحسین هی بهش تذکرمیده که رعایت معده اتو بکن…
اونم میگه فضولوبردن جهنم…
درست مثل یک پسربچه ی تخس شکمو…
باسقلمه ای که طناز به پهلوم زد به خودم اومدم
_زهرانار…چته وحشی؟
اروم دم گوشم گفت
+خجالت نمیکشی توی جمع میخوری پسرمردمو؟
_نمیفهمم چی میگی
+اره جون خودت،زل زدناتو ببر توی اتاقتون…بی حیا..چشم و گوش شوهرموبازنکن
_اللللهی چقدم که ایشون مأخوذ به حیاهستن…
++چی میگید پچ پچ میکنید؟
توی چشماش زل زدم و خونسردگفتم
_فضولوبردن جهنم
باخونسردی و نیشخندگفت
++بهرحال اگه راجع به من بوده من راضی نیستم…جد سید جماعتم قویه…آهم دامنگیرمیشه…
من که ازاین چیزا درست و حسابی سردرنمی آوردم گفتم
_خب راضی نباش،انگارما جد نداریم..
آخخخخخ سوختم…
چای ریخت روی دستم…
++چیشدمهسو…
سریع دستمو گرفت…یکهو کل تنم لرز گرفت…
اومدسرم اونچیزی که ازش وحشت داشتم…
یاسر
+یاسرایمیلداری
سریعا به سمت سیستم یورش بردم…
+خداروشکرکه دخترا اینجانیستن و گرنه بااین هول شدن تو حتما لومیرفتیم استاد..
_به من نگواستاد
+چشم استاد
_زهرمار
صدای نیشخندزدنش رو شنیدم…توجهی نکردم و ایملم رو بازکردم..
رمزگذاری شده بود.رمزورودروواردکردوایمیل بازشد…
ازطرف سرهنگ بود،فقط یک کلمه…یک کلمه که پشتش یک دنیا حرف و مسئولیت بود..
«start»
امیرحسین بااسترس نگاهی به من انداخت و گفت
+بسم الله؟؟؟؟
بغض کردم و گفتم
_ماییم و نوای بی نوایی،بسم الله اگر حریف مایی…
نفس کشیدن برام سخت شده بود…
_میرم یه هوایی عوض کنم
سرش رو به معنای تاییدتکون داد…
#بعدروزیکهمسلمانشدهامفهمیدم
#عشقیعنینفسمعجزهآسایشما
#ادامه دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻چطور بر اضطراب صبحگاهی غلبه کنیم؟!
🔹به محض اینکه آلارم زنگ می خوره، بلند شو، هی خاموشش نکن!
🔹صبحانه سالم بخور، نوع غذا برای برای مبارزه با اضطراب، مسئله مهمیه!
🔹مدیتیشن و یوگا انجام بده و یا حتی هیچکدوم! میتونی فقط قدم بزنی.
🔹اگر زمان داری، دوش بگیر، باعث میشه آروم بشی!
🔹تا وقتی که توی رختخواب هستی، موبایلت رو چک نکن.
🔹سعی کن زودتر از وقت تعیین شده بیدار بشی.
🔹گفتن جمله های مثبت رو تمرین کن.
🔹یک لیوان آب با یک تکه لیمو در آن بخور.
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) :
هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم.
📕 معاد شناسی
علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰
امروز پنجشنبه
یادی كنيم ازمسافرانی
که روزي درکنارمان بودند
و اكنون فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقی ست
با ذكر فاتحه و صلوات
"روحشان راشادکنیم
🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸
👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
تمام غصهها از همان جایی آغاز میشوند که، ترازو برمیداری و میافتی به جان دوست داشتنت..
اندازه می گیری،
حساب و کتاب میکنی،
مقایسه میکنی…
و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آن جا که
زیادتر دوستش داشتهای،
زیادتر گذشتهای،
زیادتر بخشیدهای،
به قدر یک ذره،
حتی یک ثانیه...
درست از همان جاست که توقع آغاز میشود،
و توقع آغاز همه رنجهایی است که ما میبریم...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹
مشكل اينجاست
كه ما نه براى خودمان
بلكه براى آدمهاى اطرافمان زندگى ميكنيم!
لباسى ميپوشيم
كه مردم خوششان بياید ...
عطرى ميزنيم كه مردم لذت ببرند ...
رشته اى درس ميخوانيم
كه كلاس داشته باشد ...
با كسى ازدواج ميكنيم
كه دهن مردم را ببنديم ...
بچه دار ميشويم
كه برايمان حرف در نياورند ...
و اين داستان تا آخر عمر ادامه دارد !
ما اگر كارى براى دل مان ميكرديم
وضع مان اين نبود،
همين
http://eitaa.com/cognizable_wan
💕حتی اگه آدم قوی هم باشی ولی با آدمهای ضعیف نشست و برخاست کنی مثل آنها خواهی شد !👌🏻
▪️مردي تخم عقابي پيدا كرد و آن را در لانه مرغي گذاشت. عقاب با بقيه جوجه ها از تخم بيرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگيش، او همان كارهايي را انجام داد كه مرغها ميكردند؛ براي پيدا كردن كرم ها و حشرات زمين را ميكند و قدقد ميكرد و گاهي با دست و پا زدن بسيار، كمي در هوا پرواز ميكرد
▪️سالها گذشت و عقاب خيلي پير شد. روزي پرنده باعظمتي را بالاي سرش در آسمان ديد. او با شكوه تمام، با يك حركت جزئي بالهاي طلاييش برخلاف جريان شديد باد پرواز ميكرد. عقاب پير بهت زده نگاهش كرد و پرسيد : «اين كيست؟» همسايه اش پاسخ داد: « اين يك عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زميني هستيم»
+ عقاب مثل يه مرغ زندگي كرد و مثل يه مرغ مرد زيرا فكر ميكرد يك مرغ است
http://eitaa.com/cognizable_wan
آنچه نیکی میکنی، پیش کسی اظهارش مکن
گر خدا داند بس است، کالای بازارش مکن
سخن زیبا همیشه بوی باران می دهد
بسپار در دفتر دل، خط دیوارش مکن
وعده گر دادی، همیشه بر سر قولت بمان
چونکه نتوانی، بگو، دیگر امیدوارش مکن
ای که از روی لجاجت زود قضاوت میکنی
بیگناه را همچو منصور بر سر دارش مکن
روح پاک و جسم سالم بهر ما یک نعمتیست
پس بیا با کینه و حسرت بیمارش مکن....
http://eitaa.com/cognizable_wan