🔻 آب ولرم و لیموترش، سم زدای کبد
🔹خواص: نوشیدن صبح و شب مخلوط آب ولرم و لیموترش از عملکرد کبد محافظت میکنه.
🔹روش تهیه و استفاده: یک لیوان آب جوشیده رو کمی خنک کنید و آب یک لیموترش رو داخلش بریزید، این نوشیدنی رو به میزان نصف لیوان هر شب قبل از خواب به مدت سه هفته متوالی بنوشید.
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻چند نکتهای که رانندگان باید بدانند
🔹سیاه شدن روغن موتور، نشانه عدم کیفیت و نیاز به تعویض آن نیست.
🔹سرعت زیاد و ترمز ناگهانی، مصرف سوخت را تا ۵۰ درصد افزایش میدهد.
🔹در سرعت ۱۲۵، مصرف سوخت تقریبا دو برابر میشود، یعنی وقتی با ۱۲۵ کیلومتر میرانید، دو برابر زمانی که ۸۰ کیلومتر سرعت دارید، باید هزینه سوخت بپردازید.
🔹در برابر هر ۱۰ کیلومتر سرعت در ساعت در تاریکی، معادل ۶ متر از عمق دید راننده کاسته میشود.
🔹در شب ۱۶ کیلومتر کمتر از سرعت در روز حرکت کنید، زیرا در تاریکی میدان دید راننده محدودتر از روز است.
🔹اگر تایر خودرو در سرعت ۸۰ کیلومتر در ساعت ۱۰۰ درصد کارکرد داشته باشد، در ۱۳۰ کیلومتر در ساعت ۴۰ درصد سایش زودرس خواهد داشت.
🔹خطرناکترین زمان رانندگی، بین ساعت ۶ تا ۸ صبح و ۱۴ تا ۱۶ بعدازظهر است، زیرا در این زمان بدن انسان به طور طبیعی دچار کاهش انرژی میشود.
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
کسی میگفت:"من چیزهای زیادی بخشیدم و در عوض فقط یک نگاه توهین آمیز دریافت کردم."
بیایید به فرد نبخشیم. به شخص نبخشیم. بلکه آن شخص را به عنوان تصویری از خدا بدانیم و آنچه را که به او میبخشیم به خدا بدهیم.
آن شخص فقط مانند یک صندوق پست است.
وقتی که نامه ای را پست میکنید مهم نیست که صندوق پست کهنه است یا نو. فقط نامه را در آن می اندازید و اطمینان دارید که نامه به مقصد خواهد رسید.
✅مقصد ما خداست.
با چنین اعتقادی ببخشید و بدهید آنگاه حالتاڹ خوبه خوب میشود بعد از هر بخششی
http://eitaa.com/cognizable_wan
"پاول کوژینسکی" کارتونیست بزرگ لهستانی میگوید:
انسان گرسنه در درجه نخست هدفی جز سیر شدن شکم ندارد و غم نان اجازه نمیدهد که انسان به تماشای جهان بنشیند، در زندگی عمیق شود، کتاب بخواند، یاد بگیرد و آگاهیاش را بالا برده و به جهان اطراف خود بیاندیشند.
آدمی در نتیجه زندگی فقیرانه پا را فراتر از جهل نمیگذارد!
به همین دلیل است که گرسنه نگه داشتن اکثریت ملتی، ضامن بقای طبقات حاکمه است.
چیزی که با فقر یکجا جمع نمیشود، آگاهی است!!!
http://eitaa.com/cognizable_wan
فندق از آسیب سلولی و ابتلا به سرطان جلوگیری میکند
👈فندق مانند دیگر مغزهای خوراکی سرشار از آنتی اکسیدان است. آنتی اکسیدانها از سلولها در برابر فرآیند مخرب اکسایش محافظت میکند. این مواد آسیب وارده به سلولها بر اثر رادیکالهای آزاد را کاهش میدهند.
🔸همچنین فندق حاوی ویتامین E است که نوعی آنتی اکسیدان محسوب میشود. بعضی تحقیقات بیان میکند ویتامین E احتمالاً از بدن در برابر آسیبهای سلولی مرتبط با سرطان محافظت میکند.
#پیشگیری_و_بیماری
http://eitaa.com/cognizable_wan
بهترین زمان خوردن غذا از دیدگاه طب سنتی ایران
▪️اشتها به غذا
▪️ضعیف شدن نبض
▪️تیزی حواس خصوصاً شنوایی و بینایی
▫️کاهش حرکات بدن
▫️عدم تمایل به خواب
▫️کاهش آب دهان
▪️خروج فضوالت غذای قبلی
▪️وجود نداشتن آروغ غذای قبلی
▪️از بین رفتن عطش: زیرا وقتی غذا در معده است عطش ایجاد میکند و هنگامی که غذا از
▪️معده عبور کند، اشتها به آب از بین میرود.
▫️سبک شدن شکم از زیر سینه تا ناف
http://eitaa.com/cognizable_wan
* #جملات_ناب*
ده عادتی که شما را دوست داشتنی تر می کند
۱.عقل کل نباشید
۲.درکار دیگران دخالت نکنید
۳.اهل کینه و تلافی نباشید
۴.صبور باشید
۵.دیگران را به خاطر نقاط مثبتشان تحسین کنید
۶.بیشتر روی نقاط قوت دیگران تمرکز کنید اما تعریف الکی نکنید
۷.زود قضاوت نکنید
۸.ریا کار نباشید و خودتان باشید
۹.بخشنده و بزرگوار باشید
۱۰.محرم اسرار دیگران باشید
http://eitaa.com/cognizable_wan
شربت سرفه گیاهی عسل و سرکه سیب:
✍️یک قاشق غذا خوری عسل، یک قاشق غذا خوری سرکه سیب، یک هشتم قاشق چای خوری فلفل کایین و یک هشتم قاشق چای خوری پودر زنجبیل را با هم ترکیب کنید.
این شربت را در دمای اتاق بگذارید و یا در صورت تمایل به مدت چند دقیقه درون مایکروویو گرم کنید.
سپس آن را مستقیما روی گلوی خود اعمال کنید؛ همچنین میتوانید از این نوشیدنی گرم لذت ببرید.
👈شما با استفاده از این ترکیب میتوانید از سرماخوردگی جلوگیری کنید.
http://eitaa.com/cognizable_wan
صبحانه ارده و شیره بخورید چون
🔸 ازبین برنده زخم های چرکی
🔸 تسکین دهنده درد
🔸 درمانگر اختلالات کبد و کلیه ای
🔸 ازبین برنده استخوان درد و درد مفاصل
http://eitaa.com/cognizable_wan
✨🎍خواص آب آلوئه ورا:
● کمک به از بین بردن یبوست
● کمک به تنظیم قند خون
● سم زدایی بدن و روده بزرگ
● بهبود گردش خون
● کمک به ترمیم آسیب به بافت های داخلی
● فشارخون را تنظیم می کند
● تقویت سیستم ایمنی بدن
● کند کردن رشد تومورهای سرطانی
● کمک به کاهش التهاب
http://eitaa.com/cognizable_wan
16.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش خنده دار و مسخره شبکه بی بی سی فارسی از همخوانی سرود سلام فرمانده
حتما تادآخر ببینید.
چطور دروغها و تحلیلها به هم میچسبانند ازصبح تاشب دورغ درست میکنند جالب است ایران کودکان ترکیه آذربایجان پاکستان به زور به میدان اوده است چقدر خندار و ظنز گونه است ....
http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 پناه بی پناهان
حضرت آیت الله آقای حاج سیّد احمد فقیه امامی فرمودند: سال ۱۳۵۷ شمسی تازه از زندان ساواک آزاد شده بودم که با حضرت آیت الله آقای حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی عازم مشهدالرضا علیه السلام شدیم در فرودگاه اصفهان دیدم یک مردی است هر کجا ما میرویم همراه ما میآید. سوار هواپیما شدیم. پرواز از اصفهان به تهران بود و پس از چند ساعت معطلی در فرودگاه از تهران به مشهد پرواز داشتیم. وقتی رسیدیم تهران، آن آقا جلو آمد سلام و احوالپرسی کرد و گفت:«آقایان شما عازم مشهد هستید؟»
گفتیم:«بله»
گفت:«ممکن است خواهش کنم این چند ساعت تا پرواز مشهد را به منزل ما برای رفع خستگی و پذیرایی تشریف بیاورید، من سر موقع شما را به فرودگاه میرسانم.»
گفتیم:«از لطف شما ممنونیم ما همین جا میمانیم تا پرواز انجام شود.»
ما را قسم داد به جان مقدّس علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) که دعوت مرا بپذیرید.
تسلیم خواسته او شدیم و به منزل او رفتیم.
پذیرایی گرمی کرد و در ضمن گفت:
«آقایان اگر میخواهید بدانید چرا این قدر اصرار داشتم به منزل من بیایید به این جهت است که من با حضرت رضا (علیه السلام) عهد کردهام هر کجا زائرین حضرت را دیدم هر خدمتی از دستم بر میآید به نحو احسن و شایسته برای آنها انجام دهم، و این عهد و پیمان از این جهت است که من در کودکی ۸ ساله بودم که پدرم را از دست دادم. مادرم پس از مدتی ازدواج کرد و متأسفانه ناپدری حرمت این بچّه یتیم را نگه نمی داشت و مرتب اذیّتم میکرد. ۱٠ ساله بودم که یک روز سیلی محکمی به من زد و گفت:«چرا تو دست از سر ما بر نمی داری برو دنبال کار و زندگی خودت!»
دیگر طاقت نیاوردم و از منزل خارج شدم. خانه ما در یکی از روستاهای نزدیک تهران بود.
راه تهران را در پیش گرفتم حالا نمی دانستم کجا بروم و چه کنم! فقط میدانستم دیگر نباید به این خانه برگردم چون هیچ جایگاهی در آنجا برای من نبود. همین طور که به طرف تهران میآمدم و غریبی و تنهایی خود را به نظر میآوردم سخت سینهام تنگ و اشک از چشمانم سرازیر میشد. در همین حال یادم آمد مادرم همیشه پس از نماز رو میکرد به جانب خراسان و میگفت: «السلام علیکَ ایها الامام الغریب»
من با دلی شکسته و از همه جا مأیوس گفتم:«ای امام غریب! منِ غریب را دریابید. غریبم، کمکم کنید، دست مرا بگیرید، کسی را ندارم.» مشغول طی راه بودم که یک ماشین ایستاد و گفت:«پسرجان! کجا میخواهی بروی؟»
گفتم:«نمی دانم.»
دیدم آقای راننده سرش را گذاشت روی فرمان ماشین و شروع کرد به گریه کردن.
با خود گفتم دیگر این مرد چرا گریه میکند؟! آن مرد درِ ماشین را باز کرد و گفت:«پسرجان سوار شو!»
من سوار شدم.
گفت:«تو کیستی؟ از کجا آمده ای؟» جریان خود را برای او گفتم.
او که داشت مرتب اشک میریخت گفت: «پسرجان! نگران نباش من ساعتی قبل در منزل خوابیده بودم در عالم رؤیا حضرت رضا (علیه السلام) تو را به من نشان دادند و آدرس این محل را نیز دادند و فرمودند:«این کودک، یتیم است و بی پناه. به من پناه آورده. من او را به دست تو میسپارم مثل فرزندان خود از او مراقبت کن!»
پسرم ناراحت نباش! اگر بابا نداری من به جای پدر تو، همسرم مادر تو، پسران و دخترانم همانند برادر و خواهران تو هستند.» او در نهایت دلجویی و احترام مرا به منزلش برد به اهل خانه معرفی کرد و از همه آنان خواست همیشه با نهایت مهربانی و عطوفت و رأفت با من رفتار کنند از این پس همه خانواده او با من در نهایت محبت و رأفت زندگی و رفتار میکردند.
مرا به مدرسه فرستاد و درس خواندم.
اوقات من به خوبی میگذشت و دیگر بزرگ شده بودم. حدود ۲۰ سال داشتم که به من گفت: «پسرم! تو دیگر برای خود مردی شده ای و باید ازدواج کنی، هر دختری را انتخاب کنی به همسریت در میآورم اما چون نمی خواهم از خانواده ما جدا شوی اگر مایل باشی یکی از دختران خود را به عقد تو در آورم.
من خجالت کشیدم و سرم را پائین انداختم و با موافقت خود با دختر آن مرد بزرگوار ازدواج کردم.»
روزی که خواستیم عقد و ازدواج خود را در دفتر اسناد رسمی ثبت کنیم نیمی از اموال خود را به نام من کرد و گفت: « حالا برو دنبال کار و زندگی خود! » همان جمله ای که چند سال قبل آن ناپدری نامهربان به من گفته بود این مرد مؤمن و مورد عنایت حضرت رضا (علیه السلام) هم همان جمله را گفت امّا با تفاوتِ از زمین تا آسمان!
به هر حال با راهنمایی آن مرد عزیز و بزرگوار در بازار تهران صاحب مغازه و مشغول کسب و کار گردیدم تا اینکه زلزله طبس اتفاق افتاد.
ادامه دارد👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan