eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠قسمت :7⃣5⃣2⃣ خانم دارابی بی معطلی گفت: «اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست.» از خوشحالی می خواستم بال درآورم. گفتم: «الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم.» خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: «تلفنشان مشغول است.» دست آخر هم گفت: «ای داد بی داد، انگار تلفن ها قطع شد.» از دست خانم دارابی کفری شدم. خداحافظی کردم و آمدم خانه خودمان. دیگر بدجوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار اتفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود. همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشسته اند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشته اند و دارند وصیت نامه صمد را می خوانند. پدرشوهرم تا مرا دید، وصیت نامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: «خوابمان نمی آمد. آمدیم کمی قرآن بخوانیم.» لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: «چی از من پنهان می کنید. اینکه صمد شهید شده.» قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینه ام گذاشتم و گفتم: «صمد شهید شده. می دانم.» ادامه دارد...✒️ ✫⇠قسمت :8⃣5⃣2⃣ پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت: «کی گفته؟!» یک دفعه برادرم زد زیر گریه. من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم. وصیت نامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم: «صمد جان! بچه هایت هنوز کوچک اند، این چه وقت رفتن بود. بی معرفت، بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم.» دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم: «خدایا! تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد. صمدم دوباره برگردد. ای خدا! صمدم را برگردان.» پدرشوهرم سرش را روی دیوار گذاشت. گریه می کرد و شانه هایش می لرزید. خدیجه و معصومه هم انگار فهمیده بودند چه اتفاقی افتاده. آمدند کنارم نشستند. طفلی ها پا به پای من گریه می کردند. سمیه روی پاهایم نشسته بود و اشک هایم را پاک می کرد. مهدی خیره خیره نگاهم می کرد. زهرا بغض کرده بود. پدرشوهرم لابه لای هق هق گریه هایش صمد و ستار را صدا می زد. مهدی را بغل کرد. او را بوسید و شعرهای ترکی سوزناکی برایش خواند؛ اما یک دفعه ساکت شد و گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید زینب وار زندگی کند. نوشته بعد از من، مرد خانه ام مهدی است.» ادامه دارد...✒️ 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃 !! خر،سلطان جنگل شد! خر همۀ حیوانات را مجبور کرد که ساعت 6 صبح بیدار شده و 6 عصر بخوابند! در هنگام توزیع غذا دستور داد که هر کدام از چارپایان و پرندگان و سایر حیوان ها فقط حق دارند 6 لقمه غذا بخورند. وقتی خواستند پینگ پونگ بازی کنند، هر تیم 6 بازیکن داشته باشد، و زمان بازی نیز 6 دقیقه باشد. کارها خوب پیش می رفت و خر قوانین ششگانه یی وضع کرد در یک روز دل انگیز پاییزی، خروس ساعت 5 و 20 دقیقه صبح بیدار شد و آواز خواند. خر خشمگین شد و در یک سخنرانی جنجالی گفت: قوانین ما از همه قوانین دیگران کامل تر است و خروج از اینها و تخلّف از قانون های ششگانه جرم محسوب و منجر به اشدّ مجازات می شود، و طی مراسمی خروس را اعدام کرد. همۀ حیوان ها از اعدام خروس ترسیدند و از آن پس با دقّت بیشتر قوانین را اجرا می کردند. بعد از گذشت چندین سال، خر بیمار شد و در حال مرگ بود. شیر به دیدارش رفت و گفت: من و تعدادی دیگر از حیوان ها می توانستیم قیام کنیم، ولی نخواستیم نظم جنگل به هم بریزد، حال بگو علّت ابلاغ قوانین ششگانه چه بود؟ و چرا در این سال ها سختگیری کردی؟ خر گفت: حالا من به خاطر خرّیت یک چیزهایی ابلاغ کردم، شماها چرا این همه سال عین بُـز اطاعت کردید؟!!! 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
یه زندگی خصوصی = یه زندگی شاد به دیگران ربطی نداره که شما کی ازدواج می کنید با کی ازدواج می کنید کی بچه دار میشین و اسم بچه تون رو چی میذارید! خصوصی هامون رو عمومی نکنیم. http://eitaa.com/cognizable_wan
کافیه فقط به یکی بگی: من قلقلکی نیستم! تا دریل نیاره پهلوتو سوراخ نکنه تا ثابت کنه قلقلکی هستی تا مجبورت نکنه برینی بخودت، ول کنت نیست که😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤓 👉 http://eitaa.com/cognizable_wan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📚 🔴داستان زن زیبا ، خیاط و شیطان زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟ شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت : چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد و آن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت : بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم و آن زن گفت : کمی صبر کن نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!! شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟ آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش. و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد و اطلاعات دیگری از شیطان نداری... 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
به ما معمولیا پول و خونه و ... به ارث نمیرسه. اگه چیزیم بخواد برسه، از طرف پدری کچلی، از طرف مادری چاقی به ارث میرسه 😂😂 🤓 👉 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃«به پدرم گفتم: می خواهم زن بگیرم یک، نگاهی به من کرد و گفت: 🍂چقدر درآمد داری که می خواهی زن بگیری»؟ 🍃«گفتم: سر جمع هشتصد نهصد تومنی میشه 🍂پدرم زد زیر خنده و گفت: پاشو برو بچه گفتم: 🍃چرا؟ گفت: با هشتصد نهصدهزار تومن میشه زندگی کرد»؟ «می خواهی دختر مردم رو بدبخت کنی؟ 🍃بهش گفتم: میشه یه سوال ازت بپرسم 🍂گفت: بپرس 🍃گفتم: اگر یک پولدار بیاد بهت بگه که برا پسرت زن بگیر، بعد بهت امضا و تضمین بده که ماهانه خرج زندگی بچه ات رو میدم، قبول می کنی»؟ 🍂«بابام بلافاصله گفت: خب معلومه که قبول می کنم 🍃گفتم: بابا جون! تو حرف و امضای یه پولدار رو که نمی دونی واقعا چه جور آدمیه قبول می کنی و به پشتوانه ی اینکه قول داده زندگی پسرت رو تامین کنه برا بچه ات زن می گیری»، «اما حرف خدا رو قبول نمی کنی بهش برخورد 🍂 و گفت: یعنی چی؟ گفتم: خدا توی قرآن " سوره ی نور آیه ۳۲ " فرموده: برا بچه هاتون زن بگیرید، اگه تنگدست و پول ندارن من خودم از فضلم بی نیازشون می کنم». «اونوقت شما به حرف یه پولدار که نمی شناسیش و ممکنه بعدها بزنه زیر حرفش اعتماد می کنین، اونوقت حرف خدا که هرگز دروغ نمیگه رو قبول نمی کنی؟ یعنی حرف خدا رو کمتر از یه پولدار قبول داری»؟ 🍂«بابام رفت توی فکر و هیچی نگفت منم بلند شدم و رفتم، فردا صبح بابام به مامانم گفت: به فکر یه عروس برا پسرت باش»... «إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ/۳۲». ✅«اگر فقیر وتنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است»! 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
‏خوشبین ترین موجود کره زمین شتره🐫🐪😳 این بزرگوار وسط بیابون موقع خوردن خار چنان رضایتی تو چهرش هست انگار وسط هال نشسته فسنجون میخوره😂😂😂😂 🤓 👉 http://eitaa.com/cognizable_wan
در دعای جوشن كبير يك عبارتی هست كه می‌گوييم : " يا كریمَ الصَّفْح " معناش خيلی جالبه : یک وقتی یک کسی تو رو میبخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یک جوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته! یک‌جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره. ولی یک وقتی، یک کسی تو رو می‌بخشه و یک طوری فراموش میکنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی. اصلا هم به روت نمیاره. به این نوع بخشش میگن صَفح. و خدای ما اینگونست ... از صمیم قلب می‌گویم ... 🍃🌺🍃 يا كريمَ الصَّفْح http://eitaa.com/cognizable_wan
یارو نوشته من خیلی لاغرم هر کار میکنم چاق نمیشم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یکی اومده نظر داده رو تردمیل برعکس بدو😂😂😂 همچین هموطنان خوشحالی داریم ما😂 🤓 👉 http://eitaa.com/cognizable_wan
مدیر ما هـِل داره...💚 نمک و فلفل داره...🍶 شیشه گلابی پهلوش...🍐 ماشالله به چشم و ابروش...👀 مدیر بیا قـِر بده 💃 به بروبچ گیر نده...😠 هر کی طرفدارته !😍 یه لایک خوشکل بده👍 برید کنار میخوام به افتخار مدیر گروه تک چرخ بزنم.... . ▓▓▓▓▓▓ 彡⊙⊙ミ | լյ | \┏━┓/ ▄▄▄ ▄█▒▒▒[ ▒▒▒█▄▀ ██ ▒▒▒▒▒▒ ██ ██ ▒▒▒▒▒▒ ██ ▄▄👊▄▄▄▄▄▄▄👊▄▄ ▓▓▓█|||||||█▓▓▓ ▓▓▓▓████▓▓▓▓ ▓▓▓ █ █ ▓▓▓ ▓▓▓ ┃┃███┃┃ ▓▓▓ ▓▓▓ ┃┃███┃┃ ▓▓▓ ▓▓▓ ┃┃███┃┃ ▓▓▓ ▓▓▓▓ ||||███|||| ▓▓▓▓ ███ ███ ███ (●̮̮̃•̃) /█\ http://eitaa.com/cognizable_wan به جمع ما بپوندید😂
بعضی از ادمها فکر میکنند قوی بودن،یعنی هیچگاه احساس درد نکردن اما در واقع قویترین آدمها اونهایی هستند که درد رو حس میکنند میفهمند و میپذیرند http://eitaa.com/cognizable_wan