#داستان زیبا؛ گوش جان بسپاریم💚🌿
✍🏻پادشاهی وزيری داشت كه هر اتفاقی میافتاد میگفت: خيراست!! روزی دست پادشاه در سنگلاخها گير كرد و مجبور شدند انگشتش را قطع كنند، وزير در صحنه حاضر بود گفت: خيراست! پادشاه از درد به خود میپيچيد،از رفتار وزير عصبی شد، او را به زندان انداخت،
۱سال بعد پادشاه كه برای شكار به كوه رفته بود، در دام قبيله ای گرفتار شد كه بنابر اعتقادات خود، هر سال ۱نفر را كه دينش با آنها مختلف بود،سر میبرند و لازمه اعدام آن شخص اين بود كه بدنش سالم باشد وقتی ديدند اسير، يكی از انگشتانش قطع شده، وی را رها كردند آنجا بود كه پادشاه به ياد حرف وزير افتاد نه زمان قطع انگشتش گفته بود: خير است! پادشاه دستور آزادی وزير را داد وقتی وزير ازاد شد و ماجرای اسارت پادشاه را از زبان اوشنيد، گفت:خيراست! پادشاه گفت: ديگر چرا؟؟؟ وزير گفت: از اين جهت خير است كه اگر مرا به زندان نينداخته بودی و زمان اسارت به همراهت بودم، مرا به جای تو اعدام میكردند.
در طريقت هر چه پيش سالك آيد خير اوست
در صراط مستقيم ای دل كسی گمراه نيست..🤍⃟ೄ
http://eitaa.com/cognizable_wan
ارزش خدمت به مادر💛🌾
♡• دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو متقی و پرهیزکار بودند و عالم وعارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد وآن دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد.
چندی که گذشت برادر صومعه نشین مشهور عام وخاص شد و از اقصی نقاط دنیا ،عالمان و عرفا و زهاد به دیدارش شتافتند و آن دیگری که خدمت مادر می کرد فرصت همنشینی وهمکلاسی با دوستان قدیم را نیز از دست داد و یکسره به امور مادر می پرداخت. برادر صومعه نشین کم کم به خود غره شد که خدمت من ارزشمند تر از خدمت برادر است ،چرا که او در اختیار مخلوق است ومن در خدمت خالق ،و من از او برترم!
همان شب که این کلام در خاطر او بگذشت، پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد و گفت: برادر تو را بیامرزیدم و تو را به حرمت او بخشیدم و از این پس تو را حکم کردیم که در خدمت برادر باشی. عارف صومعه نشین اشک در چشمانش آمد وگفت: یا رب العالمین، من در خدمت تو بودم و او به خدمت مادر، چگونه است مرا در خدمت او می گماری وبه حرمت او می بخشی، آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست؟َ!
ندا رسید: آنچه تو می کنی ما از آن بی نیازم و لکن مادرت از آنچه او می کند، بی نیاز نیست، تو خدمت بی نیاز می کنی و او خدمت نیازمند، بدین حرمت مرتبت او را از تو فزونی بخشیدیم و تو را در کاراو کردیم.♡•
#خدمت_والدین
http://eitaa.com/cognizable_wan
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️🎥غیبت پشت سر مومن !
🎙استاد #عالی
🌺توصیف خارق العاده دنیا از زبان امام علي (ع):
بیشترین ضربه هارو خوبترین آدمها میخورند،
برای خوبیهاتون حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان.
زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ! تا میتازی با تو میتازند ؛ زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند !
و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد !
در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند ؛ و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند.
📙نهج البلاغه ص 56 خ 43
✳️ http://eitaa.com/cognizable_wan
آیت الله #حائری_شیرازی ره:
زمانی در زندان کریمخانی بودم که الآن در وسط شیراز، برج کریمخانی و نماد شیراز شده است. یک
دیوانۀ هیکلدار و درشت بود که دو تا بچه مدرسهای با هم دعوا کرده بودند و او کلۀ این دو تا را طوری به هم زده بود که هر دو مرده بودند! چون تیمارستان نبود، او را به زندان آورده بودند. حالا ببینید این در زندان و با زندانیها چه کار میکرد! به او جعفر میگفتند. هر وقت که کسی با کسی خرده حساب داشت، پشت سر جعفر راه میرفت تا جعفر با آن کسی که این با او خرده حساب داشت، روبهرو شود. بعد یک دمپایی محکم میزد توی گردن جعفر و فرار میکرد. جعفر هم هر کسی را که جلویش بود، با آن دستِ محکمش میزد. زندانیها گاهی با هم اینطور تسویه حساب میکردند که جعفر را وسط میانداختند و او که از پشت سریاش خورده بود، به جلوییاش میزد.
به مردها میگویم: اگر بیرون از خانه عصبانی شدی و بعد به خانه رفتی و عقدهات را بر سر #زن و #بچهات خالی کردی، تو هم جعفری! این بد است که انسان از دیگران ناراحت باشد دقّ دلیاش را سر زن و بچهاش خالی کند. اگر اوقاتتات تلخ است و از بچه بهانه میگیرید، این بچه آن چیزی که میخواهید، نمیشود.
✳️ http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻نجس فقط آن چیزی نیست که به دهان وارد میشود. بلکه چیزیست که از دهان بیرون هم می آید: مثل دروغ، غیبت، تهمت و...
مواظب خروجی دهانمان باشیم❗️
#غیبت
✳️ http://eitaa.com/cognizable_wan
دانشمندان متوجه شدهاند که موشها به دلیل داشتن نورونهای آینهای میتوانند درد در دیگران را حس کنند، درست شبیه انسانها!
به گزارش خبرآنلاین، محققان انستیتو علوم اعصاب هلند میگویند انسانها به دلیل داشتن سیستم عصبی آینهای در مغز میتوانند حس درد مشترک داشته باشند. به گفته آنها همین سیستم در موش وجود داشته و بنابراین احساس درد مشترک با دیگران دارند.
این احساس درد در ناحیهای از مغز به نام cingulate cortex وجود دارد که دانشمندان با برداشتن این قسمت از مغز موش متوجه شدند که این احساس درد دیگر وجود ندارد.
درست مانند انسان، سلولهای مشابهی در مغز موش هنگام احساس درد مشترک فعال میشود. این سلولها در ناحیه cingulate cortex وجود دارد که با دیدن مجدداً فعال میشود.
این کار مقدمه دستکاری در سلولهایی است که باعث اختلال روانی در انسان شده و ممکن است در آینده با از بین بردن این سلولها بتوان اختلال روانی را بهطور کاملاً علمی از بین برد.
#اطلاعات_عمومی
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻۱۱ ماده غذایی که میتوانند علت بیخوابی باشند
🔹شکلات تلخ
🔸غذاهای چرب
🔹میوههای خشک
🔸فلفل و غذاهای پر ادویه
🔹سس تند
🔸نعناع
🔹پیتزا
🔸پیاز خام
🔹کافئین
🔸سس گوجه فرنگی
🔹چای سبز
#طب_و_سلامت
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴بههیچ وجه به این سیب زمینیها لب نزنید
🔹خوشبختانه دو علامت رایج برای وجود سم در سیب زمینی هست: این که سیب زمینی بوی تلخی بدهد یا پوست آن رگههای سبز داشته باشد.
🔹البته پوست سبز به خودی خود مضر نیست و نشان دهنده کلروفیل است اما گاهی اوقات نشان دهنده وجود سم سولانین هم هست. سیب زمینیهای خراب و فاسد گاز سولانین تولید میکنند که ممکن است فرد را بیمار کند.
#طب_و_سلامت
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
#شهیدانه
💥💥شهید عباس بابایی
همیشه لباس کهنه میپوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانشآموزان کم بضاعت رفت. مدیر مدرسه داییاش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت. مادر عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباسها و کفشهای نو را نشانش داد. گفت عباس میگوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد
🌺http://eitaa.com/cognizable_wan
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 قبا رو یادش رفت :)😂
💎 #طنز 😎👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
•𓆩✨𓆪•
•• #همسفرانه ••
#سیره_شهدادرهمسرداری
[🥰]وقتی به خانه میآمد، من ديگر حق نداشتم كار كنم. بچه را عوض میكرد ، شير برايش درست میكرد. سفره را میانداخت و جمع میكرد، پابه پای من مینشست، لباس ها را میشست، پهن میكرد، خشك میكرد و جمع میکرد.
[💕]آن قدر محبت به پای زندگی میريخت كه هميشه به او میگفتم: درسته كه كم میآيی خانه؛ ولی من تا محبت های تو را جمع كنم، برای يك ماه ديگر وقت دارم.
[😇]نگاهم میكرد و میگفت: تو بيش تر از اين ها به گردن من حق داری.
#همسرشهیدمحمدابراهیمهمت
🧕http://eitaa.com/cognizable_wan