eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆معالجه مجنون به وسيله دعا آقاى كورس كه ليسانسيه رياضيات و از فرهنگيان با سابقه و سالها مدير دبيرستان بزرگ نياى مشهد بود شبى در باشگاه فرهنگيان كنار هم قرار گرفتيم و به مناسبتى سخن از مرحوم حاج شيخ به ميان آمد. آقاى كورس گفت : زمانى كه من دوره دوم دبيرستان رشته رياضى را مى گذراندم دوران رضا خان و رواج بازار بى دينى بود. من هم تحت تاءثير محيط به چيزى جز علوم عصر معتقد نبودم و اعتقادات مذهبى را خرافات مى دانستم . مادرِ پدرم مبتلا به جنون شد مدتها او را معالجه كردند و نتيجه حاصل نشد. دعانويس و رمّال نبود كه به خانه ما آمد و شد نداشت . اما روز به روز وضع مريض بدتر مى شد تا آنجا كه در زيرزمين خانه او را به ستونى به وسيله طناب بسته بودند. در آن زمان پدر شاهى بود و ما جراءت آنكه دستور پدر را اطاعت نكنيم نداشتيم . روزى پدرم دو نفر كارگر و يك مال سوارى حاضر كرد و مادرش را بر الاغ نشاندند و پاهايش را زير شكم الاغ بستند و دو نفر كارگر از دو طرف دستهاى او را گرفتند. پدرم به من گفت : مريض را ببريد نخودك نام قريه ايست كه اول حاج شيخ آنجا سكنى داشتند منزل حاج شيخ حسنعلى را سراغ بگيريد و بگوئيد اين مريضه مدتهاست كه مبتلا به جنون حادى است . من كه به هيچ چيز عقيده نداشتم با خود گفتم كه آخوندها و دعانويسهاى شهر چكار كردند كه آخوند ده بكند ولى چون چاره اى جز اطاعت پدر نداشتم ، راه افتاديم در حاليكه در دل با خود مى گفتم وقتى آنجا رسيدم آن آخوند را دست مى اندازم و مسخره مى كنم . بالاخره رسيديم به مقصد و درب خانه را كوبيدم . پيرمردى سربرهنه كه عينك به چشم داشت در خانه را باز كرد. سلام كردم او جواب سلام مرا داد ولى عجيب بود، با نگاهش به من گفت چلغوز فضله كبوتر را اصفهانيها چلغوز مى گويند تو آمده اى مرا دست بياندازى ؟ چنان اُبهت اين مرد مرا گرفت كه خاضعانه و متواضعانه موضوع جنون مادربزرگم را به ايشان گفتم . حاج شيخ دست به جيب كردند و يك خرما و يك انجير در آوردند و فرمودند: اين مريض چيزى مى تواند بخورد؟ عرض كردم بلى . فرمودند: برگردانيد شهر، خرما را در دهان او بگذاريد وقتى كه خواست ببلعد سه ((صلوات بفرستيد)) و بعد انجير را به او بخورانيد وقتى كه مى جود سه ((قل هو الله )) بخوانيد و ضمناً دست و پايش را باز كنيد چون حالش خوب مى شود اگر دست و پايش بسته باشد ناراحت مى شود، ولى يك هفته بعد همان روز و همان ساعت دو مرتبه جنونش عود مى كند، آنوقت يك كاسه چينى بياوريد تا دعا در آن بنويسم و دستورات لازم را بدهم آنوقت بتدريج حالش خوب مى شود و براى هميشه سلامت خود را باز مى يابد. آقاى كورس مى گويد: از اين ساعت من ديوانه شدم ؛ اين چه دستور و معالجه است كه علم از درك آن عاجز است ! دقيقه شمارى مى كردم تا بخانه رسيديم . به پدر جريان را گفتم و طبق دستور خرما به او خورانده و انجير را كه خورد آثار بهبودى در او پيدا شد. بلافاصله طنابها را باز كرديم يك دفعه گفت : چرا لباسهاى من پاره است ، چرا من خاك آلودم ؟! يك هفته كاملاً خوب بود و روز موعود و ساعت موعود دو مرتبه حالش ‍ برگشت دست و پاى او را بستيم و خدمت حاج شيخ رسيديم كاسه دعا را مرحمت فرمود و دستورات ديگرى مقرر داشت . طى حدود بيست روز بتدريج خوب شد و تا پايان عمر سالم بود، هم جسمش و هم عقلش و در اين شهر همين الان كسانى هستند كه ديوانه شدند و حاج شيخ با دعا شفاشان داده و بعضى از تجار و كسبه معتبر بازارند شايد راضى نباشند وَالاّ نامشان را مى گفتم . 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
پادشاهی دستورداد افراد کهن سال رابه قتل برسانند. جوانی پدرش را دوست داشت، هنگامی که از این امر با خبر شد پدرش را در زیر زمین منزلش مخفی کرد. و وقتی ماموران برای تفتیش آمدند کسی را نیافتند... روزها گذشت و پادشاه ازطریق جاسوسان و خائنان مطلع شد، که جوان پدرش را پنهان نموده است و تصمیم گرفت که قبل از حبس جوان وقتل پدرش او را بیازماید... ماموری دنبالش فرستاد. مامور نزد او رفت و به او گفت که پادشاه شما را احضار نموده که وقت بامدادان درحال سوار و پیاده به نزد ایشان حضور یابید! جوان به حالت حیرت و سر درگمی فرو رفت و به سراغ پدرش رفت و ماجرا را تعریف نمود... مرد لبخندی زد و به فرزند خود گفت: عصایی بزرگ بیاور وروی آن سوار شو و پیاده نزد پادشاه حاضر شو! جوان درمجلس پادشاه حضور یافت، پادشاه به ذکاوتش تعجب نمود، وبه جوان گفت: برو و صبح در حال پوشیده و عریان برگرد! جوان نزد پدر برگشت و ماجرا را تعریف نمود پدر به فرزند خود گفت: کفش خود را به من بده بخش پایین و پاشنه کفش رابرید وگفت: کفش خود را بپوش و نزد پادشاه حضور بیاب!پادشاه از زیرکی او شگفت زده شد و اینبار به او گفت: برو و فردا با دوست ودشمن خود بیا! جوان نزد پدر برگشت و ماجرا را تعریف نمود... پدرتبسمی کرد و به فرزندش گفت: همراه خود همسر و سگ خود را بردار و برو! وهریکی را نزدپادشاه بزن! جوان گفت: چگونه ممکن است؟! پدر گفت: شما انجام بده به زودی خواهی دانست! بامداد جوان نزدپادشاه حاضر شد و جلوی پادشاه همسرش را زد. همسرش فریاد برآورد وبه شوهرش گفت: به زودی پشیمان خواهی شد. وبه پادشاه اطلاع داد که شوهرم پدرش راپنهان نموده است... سپس سگش را زد سگ دوید... جوان به سمت سگ برگشت و اشاره نمود. سگ بسویش شتافت و دور و برش از خوشی چرخید! جوان رو به پادشاه نمود و گفت اینها همان دوست و دشمنند! پادشاه تعجب نمود! و گفت: صبح همراه پدرتان بیایید. صبح که نزد شاه حضور یافتند، پادشاه پدر جوان را به عنوان مستشار خود انتخاب نمود... و در نهایت جوان وپدرش به لطف وفضل الهی نجات یافتند. 🔹 پدر هرگاه به سن بالا رسد چنان گنجینه‌ای است که قدر و قیمت آن را نمی دانیم مگر بعد از دست دادن چنین فرصت طلایی! او مدرسه کامل و درایت واقعی است، او را به عنوان مستشار و مکان اسرار خود قرار بده همیشه با او راه حل خود را می یابی! ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
🌸🍃🌸🍃 کنایه از این است که شخص از یک موضوع خاص که منجر به رساندن ضرر و آسیب به او می شده به نحوی آگاهی یابد. برای ریشه ی این عبارت دو روایت وجود دارد. اول آنکه در علوم غریبه به خصوص در کف بینی هر کدام از انگشتان دست، نشانه و نماد چیز خاصی بودند به عنوان نمونه انگشت اشاره نشانه ی شهادت است و انگشت شست نشانه ی آگاهی و دانش، از این رو در میان عوام این عقیده خرافی وجود داشت که هرگاه کسی مرده ای را در خواب ببیند، برای آگاهی از آینده باید سعی می کرد، در خواب شست فرد مرده را بگیرد تا مرده ناگزیر از بازگویی اخباری که از آینده دارد شود، زیرا "شستش خبردار" و گرفتار شده بود. دوم اینکه که در گذشته به قلاب آهنی که ماهیگیران با آن ماهی می گرفتند" شست" می گفتند ، علت این نامگذاری شاید از این جهت باشد که زمانی که ماهی طعمه را می بلعید برای خلاصی از قلاب به تلاش و تکاپو می افتاد و این امر موجب حرکت ریسمان ماهیگیری می شد و معمولا این انگشت شست ماهیگیر بود که در تماس مستقیم با ریسمان قرار داشت و او را از این موضوع که ماهی به دام افتاده آگاه می کرد. 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فرزندتان را نیکو صدا بزنید 🔸ما در طول روز، بارها و بارها فرزندمان را صدا می زنیم. هر اندازه حضور ما و فرزندمان در کنار هم بیشتر باشد، این صدا زدن هم بیشتر خواهد بود. 🔸هر بار صدا زدن، یک فرصت برای ابراز محبت است. کیفیت این ابراز محبت، به میزان هنرمندی ما در انتخاب لحن و واژه ای بستگی دارد که برای صدا زدن برمی گزینیم. 🔸علی، فاطمه / علی آقا، فاطمه خانم/ علی جان، فاطمه جان/ پسر، دختر/ پسر جان، دختر جان/ پسر عزیزم، دختر عزیزم 🔸هر کدام از این صدا زدن ها، پیام خاصی دارند. با اضافه کردن یک «َ م» به آخر پسر یا دختر، می توانید دنیایی از تفاوت تولید کنید. 💖رازهای💞 💝💍 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan   ⁣⁣‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌
تو زندگی یاد بگیرین هیچ‌وقت شبیه انگشت کوچیک پا نباشین، یعنی برای جلب توجه خودتون رو به در و دیوار نکوبین 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یادی کنیم از جلسه ی مخصوص خواهران که عبدالحمید برگزار کرد تا به مشکلات آنها رسیدگی شود. 🔹تا آخر ببینید،ما با همچین آدمهایی طرفیم 💥 👇 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
سه تا "خ" را فراموش نکنيم "خـدا، خـوبی، خنـده " تو زندگی عاشق سه تا "ص" باشيم . " صداقت، صلح ،صمیمیت " سه تا "ش" تو زندگی خیلی تأثیر داره : "شکر خدا، شجاعت، شهامت" ✅ ➡️ 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ری گوفورس  :  دو دسته آدم تو زندگیت هستن که بهت میگن نمیتونی فلان کارو انجام بدی: دسته اول، اونایی که از امتحان کردنش ترسیدن، و دسته دوم، اونایی که از موفقیتت می ترسن! 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
. شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب : ☘ راه خدا که بسته شد، راه دنیا باز می‌شود، حد ادراکش در خور و خواب و شهوترانی و جاه و جلال خلاصه می‌شود... 🌷 گردابیست که هرکه در آن فرو رفت، بیرون آمدنش بسی مشکل است (ظلمات بعضها فوق بعض) ، و آتشی است که مرتبا رو به زیادتی است (هل من مزید) . 🌺 با این که می‌بیند مردنی است، باز حرص عجیبی او را رها نمی‌کند، دنبال زیادتی مال و جاه می‌باشد... 🌸 اما اگر به برکت قرآن بیماری غفلت علاج شد (دیو چو بیرون رود فرشته درآید) - آن چه اهل دنیا به آن راغبند، اهل آخرت نسبت به سرای باقی چنین اند. - گوشش برای شنیدن اخبار قرآن از قیامت باز است و دلش برای باور داشتن آن آماده است. شهید ✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸 بجمع ما بپیوندید👇👇👇 @cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط آخرشش 😂😂🤣 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌😁👉 http://eitaa.com/cognizable_wan