eitaa logo
کوله پشتی راوی 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
64 فایل
◢ڪپے مطـالب بدون ذکر منبع با ذکر ۵ صلوات جایز می باشد✋🏻 ارتباط با ادمین: @Ravi31314 📍قم المقدسه
مشاهده در ایتا
دانلود
فرق مادر با تمام مادران دیگر زمین خلاصه می‌شود به این: پیش از آنکه مادر شهید می‌شود «شهید» می‌شود... 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌿چرا امیدت به غیر است، آیا خدا برای بندگانش کافی نیست؟؟؟ 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✅ تیپ داشت لشکر می شد. جلسه گذاشت برای تغییر ساختار . 🔺 کادرش را که معلوم کرد جلسه با یک صلوات ختم شد. مثل بقیه بلند شدم بروم که گفت : صبر کن کارت دارم . وقتی همه رفتند خواست با هم زیارت عاشورا بخوانیم. با تعجب نگاهی کردم و گفتم توی این ساعت و این موقعیت؟ جمله اش را تکرار کرد. 🔻 این اولین دستور شهید زین الدین بود در مقام فرمانده لشکر . چادر دنجی پیدا کردیم. تا زیارت عاشورا با اسم مقدس امام حسین ع شروع شد ، آقا مهدی بغضش ترکید. رسیدیم به سجده زیارت، هنوز داشت گریه می کرد. 🎙 راوی : منبع: خط عاشقی 1، خاطرات عشق شهدا به امام حسین و روضه های کربلا، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران. 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 كليپ " پول يا غصه " 🔹 مادر شهيدي كه حاضر نشد براي بازگشت فرزندش پول بدهد 📌به روایت حاج حسین كاجي 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
✅این‌طوری لو رفت دو تا از بچه‌های گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و‌های های می‌خندیدند. گفتم: «این کیه؟» گفتند: «عراقی» گفتم: «چطوری اسیرش کردید؟» می‌خندیدند. گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی‌ها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود!» اینطوری لو رفته بود. بچه‌ها هنوز می‌خندیدند. 💥 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن.... 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
🍃خدا، نه مردم ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز به جای باربر، کارتن های بزرگ
🍃رفتارصحیح ابراهیم پشت موتور یکی از رفقا، درحال عبور از خیابان بودند که ناگهان یک موتوری به سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد و جلوی موتور ابراهیم ورفیقش به شدت ترمز کرد. جوان موتور سوار که قیافه درستی هم نداشت داد زد: «هو!! چی کار می کنی؟!» بعد هم ایستاد و با عصبانیت به آنها نگاه کرد. همه می دانستند که او مقصر است و منتظر بودن ابراهیم با آن بدن قوی پایین بیاید و جواب اورا بدهد ولی ابراهیم با لبخندی که روی لب داشت با کمال تعجب گفت: «سلام! خسته نباشید...» موتورسوار یکدفعه جا خورد. انگار توقع چنین برخوردی را نداشت‌. کمی مکث کرد و گفت: «سلام! معذرت می خوام، شرمنده!» بعد هم رفت. ابراهیم و رفیقش هم به راهشان ادامه دادند. در حین راه ابراهیم گفت: «دیدی چه اتفاقی افتاد؟! با یک سلام عصبانیت طرف خوابید، تازه معذرت خواهی هم کرد. حالا اگر من هم می خواستم داد بزنم و دعوا کنم، جز اینکه اعصاب و اخلاقم را به هم بریزم هیچ کار دیگری نمی کردم.» ر.ک:کتاب سلام بر ابراهیم۱ 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
┄┅═══✼ویژه✼═══┅┄
1_65983846.mp3
1.61M
🌹استاد پناهیان 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
بی تاب، نشسته تا تماشای شما یک شاخه ی گل گذاشته جای شما این مسئله را چگونه حل باید کرد؟ مردی به توان منهای شما؟!.... 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄