🍃غرور
ابراهیم خیلی به قدرت بدنی اش اهمیت می داد. یک جفت میل و سنگ سنگین برای خودش تهیه کرده بود و باآنها ورزش می کرد.
حسابی سر زبان ها افتاده بود و انگشت نما شده بود. اما بعداز مدتی دیگر جلوی بچه ها چنین کارهایی انجام نداد. می گفت: «این کارها عامل غرور و غفلت است. مردم به دنبال این هستند که چه کسی ازهمه قوی تر است و اگر من جلوی بقیه ورزش سنگین انجام دهم، باعث ضایع شدن رفقایم می شوم و خودم را مطرح می کنم.»
ابراهیم در زمان حیات به دنبال شهرت نبود و همین سبب شد بعداز شهادتش شهرتش در آسمانها و زمین پراکنده شود.
ر.ک:کتاب سلام بر ابراهیم۱
#کتاب_خوانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
❤️هر كه را عشق حسين
نيست ز خود بى خبر است
كشتهی عشق حسين
از همه كس زنده تـر است
دربندکسیباشکهدربندحسین
است
#مناسبتها
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
از زندگی کم میآورم؛
و به #مرگ می رِسَم!
از خودَش کوتاه میآید؛
و به #شهادت...!
#شهیدانه
#سپاه
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
اگه بگن یه مَردّ معرفی کن که تو زندگیت تاثیر گذاشته، بعد از پدرم میگم آقا سید مرتضی آوینی ! به خدا شنیدنِ صداش و حفظ کردنِ متنها و حرفاش با گوشت و پوست و استخونمون لازمه رفقا ..
#شهادت...
#زندگی_به_سبک_شهدا
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
4_5861530074318112297.mp3
865.1K
عشق می گوید...
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
روزهای افتابی فحش میخورند
روزهای شلوغ گلوله..
روزهای بارانی تا زانو میان گِل ها میروند!!
فرقی نمی کند کجا و چگونه
آنها فقط میخواهند مرهم زخم ها باشند
و محافظ جان مردم..
#روز_پاسدار_گرامی
#کوله_راوی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
کوله پشتی راوی 🇵🇸
📚دیدم که جانم می رود... #معرفی_کتاب 🕊🌸 کوله پشتی راوی 🆔 @cole_ravi ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🆔 @cole_ravi
📚دیدم که جانم میرود
🍃در روزگاری نه چندان دور،
دو دوست بودند به نامهای مصطفی و حمید؛
ما میگویم دوست، اما به قول خودشان نزدیکتر از برادر.
مصطفی بزرگتر بود؛
هم از نظر سنی وهم از نظر معرفتی.
🌱❤️هردو عاشق بودند.
نه عشق معمولی.
همان عشقی که پیمانشان به خاطر آن بود.
_حمید...ما باهم رفیق شدیم تابه هم دیگه کمک کنیم که بریم بالا. تااونجاییکه اعتقاد داریم رضای خداست!
🍃حمید میگوید مصطفی عاشق تر بود.
عاشقی که مژده شهادتش را در خواب از معشوقش گرفت.
🌱مصطفی عاشق تر بود.
عاشقی که با زیرکی و هشیاری، دختران هوسباز محله را، عاشق معشوقش کرد.
سندادعایم، اشکهای همان دختر جوان است که هوای حجله مصطفی را، چند روز پس از شهادتش بارانی کرد.
🍃مصطفی را باید از حمید پرسید.
حمیدی که همدم و هم نفس همیشگی مصطفی بود.
همدمی که آخرین نفس مصطفی در آغوش او دمیده شد.
مصطفایی که گفته بود زمان شهادتم امام زمانم نزدمن خواهد آمد.
📗کتاب «دیدم که جانم میرود» داستانیست خواندنی، از رفیقی که از همراهی با صمیمی ترین دوستش جامانده و حالا، زندگی عاشقانه اورا، برای کسانیکه به دنبال عشقند به کتابت درآورده.
#معرفی_کتاب
#انتشارات_شهید_کاظمی
🕊🌸 کوله پشتی راوی
🆔 @cole_ravi
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄