بسم الله الرحمن الرحیم و بِیمن وجود ولیه المهدی" ؛ این اولین جملهای بود که در اولین لحظات زندگی، در هنگام پیوندم با تو زمانی که خطبهی عقد خوانده میشد، بر زبانم جاری گشت...
"حشمت یزدان پرست" همسر شهید "علی کمالی"، بخشهایی از نامههای عاشقانهی همسرش قبل از شهادتش را در اختیار ما قرار داده است.
در بخشی از نامهی شهید کلامی به همسرش آمده است: "بسم الله الرحمن الرحیم و بیمن وجود ولیه المهدی" و این اولین جملهای بود که در اولین لحظات زندگی، در هنگام پیوندم با تو زمانی که خطبهی عقد خوانده میشد، بر زبانم جاری گشت، با این امید که در سرتاسر زندگیام و تا هنگام پیوندم با "او" جریان یابد و از سرچشمه فیض حق بهرهمندم گرداند.
به این جهت است که کلام آخرینم را نیز با نام خدای رحمان و رحیم آغاز و به یمن وجود مولایم مهدی متبرک میسازم.
گوش کن تا برایت بگویم:
1. فاذکروالله: به یاد خدا باش همیشه در قیام و قعود، در قهر و غضب، در عشق و نفرت و... در همهی حرکات و سکنات.
2. شعلهی عشق به اهل بیت پیغمبر عزیز و عشق به ولایت و به امام زمان –مهدی- را همواره در وجودت فروزان دار و ملاک و معیار حیات و ممات خویش را جز این مپسند.
3. حفظ جان از واجبات است. پس در حفظ سلامت و طراوت خویش به خاطر رضای خدا و برای توانایی بیشتر در خدمت به ساحت مقدس ولایت، کوشا باش.
4. خدای تو و خدای صالح، امام زمان تو و امام زمان صالح، جان تو و صالح، پس توصیهی سه مورد فوق در مورد صالح نیز مصداق کامل دارد.
🕊 🌸کوله پشتی راوی
👇👇👇👇
🆔 @cole_ravi 🕊
✅شهید گمنام
🔺 طلائیه بودیم. بیل میکانیکی داشت روی زمین کار می کرد که شهید پیدا شد . همراهش یک دفتر قطور اما کوچک بود، مثل دفتری که بیشتر مداح ها دارند.
🔻برگ های دفتر ، گل گرفته بود. باز کردنش زحمت زیادی داشت. صفحه اولش را که نگاه کردم بالایش نوشته بود عمه بیا گم شده پیدا شده.
🎙 راوی: #محمد_احمدیان
منبع: خط عاشقی 1، خاطرات عشق شهدا به امام حسین و روضه های کربلا، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران.
🕊 🌸کوله پشتی راوی
👇👇👇👇
🆔 @cole_ravi 🕊
محل استقرار بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان، نزدیک چادر فرماندهی بود.
در چادر بودم که از بیرون چادر کسی مرا به اسم صدا کرد. بیرون که آمدم آقا مهدی را جلو چادر تدارکات بهداری دیدم. سر گونی را با یک دست گرفته بود و با دست دیگرش لای نان خورده ها را می گشت. تا آخر قضیه را خواندم.
سلام کردم، جواب سلامم را داد و تکه نانی را از گونی بیرون آورد و به من نشان داد و گفت:
ـ برادر رحمان! این نان را می شود خورد؟!
ـ بله، آقا مهدی می شود.
دوباره دست در گونی کرد و تکه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد.
ـ این را چطور؟ آیا این را هم می شود استفاده کرد؟
من سرم را پایین انداختم. چه جوابی می توانستم بدهم؟ آقا مهدی ادامه داد.
ـ الله بنده سی*... پس چرا کفران نعمت می کنید؟... آیا هیچ می دانید که این نانها با چه مصیبتی از پشت جبهه به اینجا می رسد؟... هیچ می دانید که هزینه رسیدن هر نان از پشت جبهه به اینجا حداقل ده تومان است؟ چه جوابی دارید که به خدا بدهید؟
بدون آنکه چیز دیگری بگوید سرش را به زیر انداخت و از چادر تدارکات دور شد و مرا با وجدان بیدار شده ام تنها گذاشت.**
منبع: کتاب «خداحافظ سردار»، نوشته سید قاسم ناظمی، چاپ سوم، صفحه 25
* تکیه کلام شهید باکری به معنی «بنده خدا»
🕊 🌸کوله پشتی راوی
👇👇👇👇
🆔 @cole_ravi 🕊
momeni-01.mp3
639.6K
🌹دختری که حال و هوای پدر شهیدش را در سر داشت
راوی:حجه الاسلام والمسلمین سید حسین مومنی
🕊 🌸کوله پشتی راوی
👇👇👇👇
🆔 @cole_ravi 🕊
یک روز که به منزل رسیدم، دیدم قاسم فرش زیر پایمان را جمع کرده است. پرسیدم: چه شده است؟ پاسخ داد: پدر جان! یکی از همسایه هایمان هیچ فرشی برای زیر پای خود و خانواده اش ندارد. اگر این فرش را به آنها ندهیم، نماز و روزه هایمان اشکال دارد. قاسم بلافاصله قالی را برداشت و رفت و او را به همسایه مان داد و شاد و خوشحال به منزل بازگشت. (پدر شهید قاسم داخل زاده)
🕊 🌸کوله پشتی راوی
👇👇👇👇
🆔 @cole_ravi 🕊
سلام برشهید کربلا اباعبدالله الحسین.
سلام برشهید هادی دلها.
دوستان بزارین بدون مقدمه بگم چطور من باشهیدهادی اشناشدم و زندگی الانم عطروبوی هادی گرفته من یه ادم باعقیده سست بودم که فقط جلوه های رنگارنگ دنیا برام شده بود هدف ارزش وارمان اینکه دیده بشم مورد تشویق دیگران قراربگیرم فقط برادیگران زندگی میکردم بنظر خودم ادم بدی نبودم خیلی اماراه درست رو نمیدونستم کجاست ؟؟؟اخرای سال دبیرستان بودم که تومدرسه مون کتاب شهید هادی رو معرفی کردن من تا اون موقع اصلا کلمه شهید برام معنی نداشت درکش برام سخت بود خانمی که برامون ازشهدامیگفت خیلی برام مسخره بود باخودم میگفت مگه میشه باشهید دوست شد ؟؟؟اما بخاطر مسابقه به امیداینکه برنده بشم خریدم اما نخوندم وتومسابقه هم شرکت نکردم گوشه اتاق انداختم و بعدچندماه نگاه سرسری کردم یکم ازشخصیتش خوشم اومد اما کم کم خوندم وتازه اون موقع فهمیدم شهید چیه ونصف زندگی شونو خوندم احساس شرمندگی میکردم که چقدر من راهمو اشتباه رفتم شهدا به چی فکرمیکردن من به چی فکرمیکنم......ازاون موقع فقط دنبال این بودم که این کتابو به بقیه معرفی کنم من ازش خواستم دستموبگیره به هرطریقی فرقی نداره فقط راهمو نشون بده ازاین تاریکی بیرون بیام تو ماه رمضون خیلی ازش خواستم برام دعاکنه یه راهی یه نشونی بهم بده تااینکه سفرمشهد مقدس رو بهم داد بعداز۷سال. خودم فهمیدم که خودشهید هادی این عیدی رو بهم داده انقدر خوشحال بودم نمیدونستم چطوری ازش تشکرکنم انگار که صدامو شنیده بود فکرکردم تموم شددیگه همون یه هدیه ازطرف شهید هادی بود اما نه انگارمیخواست بگه تو فقط پای رفاقتت باش بقیه اش بامن وبعدازسفرمشهد ،قبولی تو مصاحبه حوزه سرباز اقا عج شدن ، اینکه دیگه تمام زندگی مو تغییر داد. فقط به حال اون روزای که راهمو گم کرده بودم زارمیزدم هرروز چون واقعا شهید هادی تازه متولدم کرد انگارتازه بدنیا اومده بودم با یه تفکرات جدید و معجزاتی که اصلا هیچ وقت فکرشو نمیکردم من حوزه ،سرباز اقا، تمام این هارو مدیون اشنای شهیدهادی ام. نمیدونم چطوری بگم دوستان من امام حسینو اززمانی که حسینیه میرفت محرم وعاشورا دوست داشتم اما کربلا وامام حسینو با شهید هادی بیشتر شناختم بخاطر اینکه جز زائر کربلاشدم دیروز اینم مطمئن هستم شهید هادی ازامام حسین خواسته دوستان شاید بعضی هابگن این همش شعار هست و......اما شما به عزیزترین کس تون قسم میدم فقط صدابزنید شهدا رو بقیه شو بزارین دست خودشون کاری میکنن که زندگی تون فقط بشه خدااا فکرتون بشه خداااا من اخرین خواستم ازشهیدهادی شهادت هست همون جوری که ارزوی خودش شهادت بود وبهش رسید واقعا زندگی تو دنیا سخته اینکه پاک بمونی و پاک بمیری من دوست دارم بیشترازاین گناه نکنم زودتربرم پیش خدابه قول شهید حججی پاک موندن تو دنیا سخته برام دعاکنید به ارزوم برسم و شهید هادی این اخرین خواستمو به خدابگه.ببخشید خیلی حرف زدم خواهراوبرادرا گرامی زندگی من ازاولش تا الان واقعی بود ازتون خواهش میکنم جوونی تونو هدرندین چون واقعا ادما اگرتو سن جوونی به بزرگی برسه یه قیمت دیگه داره پیش خدامثل شهدا امثال هادی ها و حججی ها که تو جوونی قیمتی شدن من خیلی نگرانم امام زمانمون مثل امام حسین نشه اخه امام حسینو هم اونایی که ادعای مسلمان بودن میکردن تنهاگذاشتن حواس مون باشه سال۶۱ داره نزدیک میشه خودمونو اماده کنیم پشت امام زمان مونو خالی نکنیم بنده اسممو میگم اگ روزی نبودم میخوام اونایی که شهید هادی رومیخوان بشناسن بدونن یه ادمی مثل من تودنیا بوده شهید هادی توزندگیش نور رو نشون داد.
بنده حقیر:ح حسینی
اللهم عجل لولیک الفرج🌸🌸🌸🌸
🌸کوله پشتی راوی
👇👇👇👇
🆔 @cole_ravi