کوتاه سخن آنکه، فرهنگ سازی مفهوم انتظار و مهدویت، چیزی جز این نیست که هر فرد از افراد جامعه، در اندیشه و عمل خود، وظیفه اش را بشناسد و البته به آن پایبند باشد.
ان شا الله مطالب مفید واقع گردیده باشند
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
📓📓📓📓📓📓📓📓📓
جنـــــاب
"استـــاد رضــــا"
استفــاده کردیـم
بسیـــار عالـــی
اجــرتــون بـــا
صاحب الزمان عج ا....
از همـراهی همـه
کاربــران وادمین ها
ومدیران ارجمنــد
گروهــهای ولایــی
که در اجرا وبرنامه ریزی
کنفـرانـس مارا همراهی
نمودندصمیمــانه
سپاسـگزاریـــم
التماس دعای فرج
یا علــــــی
پـایـان کنفـرانــس
📓📓📓📓📓📓📓📓
بسم الله الرحمن الرحیم
اقوام هزاره افغانستان برای مدت زمان طولانی است که مورد تبعیض، قتل عام و نسل کشی قرار گرفته اند. یکی از بدترین این دوران ها در طی حکومت ۵ ساله طالبان بود که در سال ۲۰۰۱ خاتمه یافت. اما حتی پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۴ که موجب به قدرت رسیدن اشرف غنی که شخصیتی جهانی و دارای افکار پیشرو محسوب می شود، اقلیت های افغانستان در نتیجه آنچه که منتقدان اشرف غنی آن را پشتون سازی قدرت می نامند، در حال فرسایش هستند.
مردمان هزاره چه کسانی هستند؟
هزاره، سومین گروه قومی بزرگ افغانستان پس از پشتون ها و تاجیک هاست که حدود یک پنجم کل جمعیت این کشور را شکل می دهد. نام این گروه قومی به احتمال زیاد از واژه فارسی هزار ریشه گرفته و ممکن است ترجمه کلمه مغولی ming یا minggan، یک یگان قبیله ای-نظامی از هزار سرباز ارتش مغول در زمان چنگیزخان باشد.
مردمان هزاره به گویشی فارسی با بسیاری از کلمات ترکی و برخی از واژه های مغولی تکلم می کنند. آنها در اصل در بخش مرکزی کشور افغانستان که منطقه ای کوهستانی به نام هزاره جات (هزارستان) است، زندگی می کنند. هرچند برخی از ساکنان حاشیه شرقی این منطقه اهل سنت یا اسماعیلی هستند، اکثر مردمان هزاره -برخلاف اکثریت جمعیت افغانستان- شیعه دوازده امامی هستند و همین عامل موجب انزوای سیاسی و اجتماعی-اقتصادی آنها شده است.
1
تاریخ مردمان هزاره چندین جنگ و آوارگی را به خود دیده است. در پایان قرن نوزدهم زمانی که امیر عبدالرحمن خان منطقه هزاره جات را تحت انقیاد خود درآورد، بسیاری از آنها از این منطقه گریختند و در کویته (در پاکستان کنونی) و حوالی مشهد ساکن شدند. فقر و کشتار موجب شد که هزاره ها در سراسر قرن بیستم به مهاجرت بپردازند. بسیاری از آنها به شهرهای بزرگ به ویژه کابل، مزارشریف و هرات رفتند و گروهی دیگر برای یافتن کار به پاکستان یا ایران سفر کردند. این روند به ویژه پس از کودتای کمونیست در آپریل ۱۹۷۸ و مداخله شوروی در ۱۹۷۹ شدت یافت.
اکثریت بزرگی از شیعیان در افغانستان از اقوام هزاره هستند. اما هیچ مسجد واقعی در منطقه هزاره جات وجود ندارد. تمرکز زندگی مذهبی مردمان این منطقه در ساختمانی است که ممبر (منبر) نامیده می شود. این بنا به عنوان نمازخانه، سالن اجتماعات و اتاق مهمان مورد بهره برداری قرار می گیرد و گاهی حتی کلاس درس نیز در آن برگزار می شود.
از آنجا که این منطقه دسترسی به مراکز فکری شیعیان را ندارد.
2
مردم خاورمیانه، نام هزارهها را بیش از هر چیزی با کشتارها و جنایتهای به وسیله طالبان در بامیان و مزارشریف در افغانستان به یاد میآورند و یا با شیعیان هزاره مقیم در کویته مرکز بلوچستان پاکستان که قربانی خشونت کور فرقهای هستند. اما گروهی دیگر از هزارهها داستانی متفاوت دارند هرچند باز هم غمبار.
اجداد مردم هزاره قرنها در افغانستان زندگی میکردهاند ولی هنوز یک اقلیت محسوب می شوند. اقلیت بودن آنها هم دو لایه است. از یک سو مذهب و از سوی دیگر ظاهر هزارهها که با سایر مردم افغانستان متفاوت است.
در دهه 1890، امیر عبدالرحمان به قدرت رسید. وی برای این که قلمرو خود را کنترل کند و گروههای دردسر ساز را با ترس به اطاعت از خود وا دارد به جان هزارهها افتاد تا سرنوشت آنها را به عنوان مثالی در مقابل دیگران قرار دهد. هزارهها هدف آسانی بودند با ظاهر و مذهبی متفاوت.
بسیاری از هزارهها فرار کردند ولی میلیونها نفر از آنها این کار را نکردند. امروزه هزارهها فکر میکنند که کمتر از نیمی از آنها از این ماجرا جانم سالم به در بردند. حتی در افغانستان به مجسمههایی که شبیه هزارهها هم بودند، حمله میشد.
طی یک قرن بعد هم، بخش جان سالم به در برده به اعماق سلسله مراتب اجتماعی افغانستان پرت شدند. پادشاهان امکان دسترسی هزارهها به دانشگاه را سخت ساختند و اجازه ندادند در ارتش از درجه خاصی بالاتر بروند. مدتی بعد طالبان بر سر کار امدند و کشتن هزارهها را وظیفه همه مردم افغانستان دانستند. هزاره خوشبختی که شانس فرار از دست شاهان و طالبان را داشت باید به کشوری دیگر فرار کند. یا از ترس طالبان به کوهها پناه برده بودند.
3
ایران کشوری است که از لحاظ مذهبی با هزارها نزدیکی داشت.
لذا هزارهها انتظار داشتند که در ایران از انها استقبال شود. هزارهها در ایران اگر چه یک اقلیت قومی بودند ولی اقلیت مذهبی نبودند. در ایران هم انقلاب و سپس جنگ به وقوع پیوست. جنگ به اقتصاد ایران آسیب زیادی زد و بعد هم تحریمها به اقتصاد ایران فشار وارد کرد. مردم ایران هزارهها را نیز از کسانی میدیدند که به بازار کار فشار وارد کرده و فرصتهای شغلی را محدود میسازند. بهتر است آنها به جای دیگری بروند.
بعضی از هزارهها به عراق رفتند. در شهرهای عراق بود که هزارهها از حیث مذهبی احساس خوبی داشتند. مشکل ولی این بود که عراق تحت کنترل شدید دیکتاتوری به نام صدام بود. همین دیکتاتور جنگهای احمقانه و بیمنطقی را به مردم عراق و منطقه تحمیل کرد. همین حاکم دیوانه که به همه بدگمان بود به آنهایی که شبیه او نبودند مظنون بود و فکر میکرد قصد خیانت به وی را دارند. او از ایرانیها متنفر بود و میدانست که هزارهها و ایرانیها نزدیکند و فکر میکرد هزارهها جاسوس ایران هستند. هزارهها باز هم باید فرار میکردند.
4
لذا عازم سوریه شدند تا در نزدیک یک مکان مذهبی ساکن شوند. هر چند آنها به چهارمین کشور آمدهاند و هیچ سند و ورق هویتی ندارند ولی سرانجام در آرامش و آزادی هستند.
سپس حوادث سوریه شروع میشود و رییس جمهور سوریه اراده حفظ حکومت و کشور را دارد. او قاطع و بیگذشت است. آمار کشتههای حوادث سوریه به سرعت بالا میرود و غیرنظامیان بسیاری کشته میشوند.
همه اینها حوادث تلخی است ولی بدترین مساله این است که حوادث سوریه در قالب یک دعوای مذهبی نمایش داده شود تا خشم اهل سنت علیه دیگران بر افروخته شود. در این شرایط است که باز به یاد خواهند آورد که هزارهها با آنها ظاهرا فرق میکنند. در این وضعیت هزارهها به همراهی با اسد متهم میشوند یا این که شاید برای وی جاسوسی میکنند و یا در آینده ممکن است از این کارها بکنند. در این حالت است که عدهای به سراغ هزارهها میروند تا با انها تسویه حساب کنند.
5
در این شرایط هزار نفر از قوم هزاره باقی مانده است که در یک پارکینگ در نزدیکی یکی از اماکن مذهبی گیر افتادهاند و خمپارهها و گلولههایی را میبینند که به آنها نزدیک و نزدیکتر میشوند. هزارهها در چهارمین کشور نیز کشته میشوند. آنها قصد فرار دارند ولی به یاد میآورند که هیچ سند و مدرک هویتی ندارند. آنها از وقتی که از افغانستان خارج شدهاند، غیر قانونی هستند.
بنابراین هزارهها کشته میشوند حتی اگر در جنگ داخلی در سوریه، بیطرف باشند. مردمی که نام آنها احتمالا از عدد هزار گرفته شده است. آنها ظاهری شبیه به مردم شرق آسیا دارند زیرا اجداد آنها زایرین بودایی در افغانستان بودهاند و یا شاید از نسل چنگیزخان باشند. هر دو روایت نزد هزارهها هوادارنی دارد.
وضعیت هزاره ها در پاکستان نیز احتیاج به توضیح ندارد.
آنها از افغانستان قدم به قدم به سمت غرب رفتهاند ولی حالا دیگر به آخر خط رسیدهاند و در غرب سوریه دریای مدیترانه است و نه کشوری دیگر که به آن بروند. آنها از قتل عام در افغانستان، شرایط متغیر در ایران، دیکتاتور عراق جان سالم به در برده اند ولی اکنون در جنگ داخلی سوریه گیر افتادهاند. آنها در همه این موارد گروهی آسیبپذیر بودهاند. درست است که جایی برای فرار داشتهاند ولی حالا به آخر خط رسیدهاند.
6
🔺گزارشی کوتاه از قتل و عام مردم مظلوم هزاره
با گواهی از سراج التواریخ مدرک رسمی دولت مطلقه شاهی افغانستان، بیش از ۶۲ در صد از مردم بی گناه هزاره در عصر خونین امیر عبدالرحمن خان به صورت نهایت وحشت ناک قتل عام شدند و باقیمانده این قوم اسیر به بیش از نیم قرن در قید رسمی نظام بردگی گرفته شدند که قوم دیگری به این سرنوشت وحشتناک مبتلا نشد.
از عصر خونین امیرعبدالرحمن تا کنون، مردم بی گناه قوم هزاره در هر فصل بهار با آمدن کوچی های افغان در هزاره جات به طور عمدی و سازمان یافته مورد خشونت، تجاوز و حتی قتل های سازمان یافته قرار می گیرند که تا حال هیچ گونه منع قانونی توسط دولت های افغان از این گونه خشونت ها و کشتارها در قسمت مردم بی دفاع هزاره نشده اند.
در عصر سلطنت میراثی محمد ظاهر خان، شخص به نام عبدالجبار به طور هدفمند و قصدی افراد تازه وارد بی کار هزاره از هزاره جات را در کابل به نام سنگ کنی به کوه ها با خود می برد. بعد دست ها و پاهای وی را با ریسمان محکم می بست و با او لواطت می کرد. سپس این فرد مظلوم را به قتل می رساند. این جبار تقریبا روزانه یک نفر را به قتل می رساند. به این ترتیب تعداد کثیری از جوالی هزاره توسط عبدالجبار از بین برده شد. تا این که شکایات اقارت جوالی های مفقود شده و متنفذین هزاره بلند شد و حکام دولت بررسی کردندتا بقایای اجساد و استخوان های زیادی از کارگرهای هزاره را در کوه های کابل و اطراف آن به دست آوردند که توسط عبدالجبار به قتل رسانیده شده بودند. جبار قاتل از سوی دولت اعدام گردید.
بازهم قتل مردم هزاره در همین نقطه ختم نشد. این بار کسی دیگری به نام خواهر جبار قاتل، زهر را با حلوا و سایر غذاها آلوده می کرد و در زیارت مرد خانی کابل به نام نذر به زائرین هزاره در زیارت می خوراند که این ها به خانه نرسیده، جان می دادند به این ترتیت تعداد زیادی از مردم هزاره توسط خواهر جبار قاتل نیز از بین برده شد.
7
در مدت بیش از ۱۴ سال دوران جهاد، از سوی عوامل همسایگان و منطقه افراد بی حسابی از مردم هزاره به قتل رسیدند که شواهد عینی زیادی در هزاره جات وجود دارند.
در زمان حاکمیت نور محمد تره کی و حفیظ الله امین، بیش از ۱۲۰۰۰ از هزاره های بی گناه به صورت قصدی و بی رحمانه به قتل رسانیده شدند.
در عصر امارت اسلامی طالبان، آمار بزرگی از اقوام هزاره توسط لشکریان طالب در شهر مزار شریف قتل عام گردیدند.
متأسفانه قتل عام مردم هزاره به صورت هدفمند، عمدی و سازمان یافته توسط طالبان در تمام ولایات شمال کشور و سایر ولایات ادامه یافت که تنها در شهر مزار شریف بیش از ۸۰۰۰ تن از مردم عام هزاره توسط طالبان به قتل رسیدند.
کشتار هزاره های مرکز بامیان و یکه اولنگ به صورت بسیار وحشت ناک دیگری توسط افراد طالبان انجام شدند که شواهد عینی دلالت به این جنایات ضد بشری و ضد اسلامی می نمایند.
نسل کشی و قتل های زنجیری هزاره های افغانستان در شهر کویته پاکستان توسط طالبان افغانی و پاکستانی به طور هدفمند از چندین سال تا حال ادامه دارند که نه دولتمداران ۱۳ ساله حامد کرزی در این زمینه از اقدام اصولی کار گرفتند و نه سازمان ملل متحد قاتلین مردم هزاره را به دادگاه بین المللی مورد محاکمه قرار داد.
8
در مدت ۱۳ سال حاکمیت مصلحت گرای حامد کرزی؛ هزاره های بهسود، دای میرداد، غزنی و سایر مناطق هزاره جات به طور تعمدی توسط کوچی های مسلح در هر فصل بهار مورد تجاوز، خشونت، اختطاف، غارت و حتی کشتارهای بی رحمانه قرار گرفتند.
هرچند که کشتارهای همه اقوام مظلوم کشور از طریق دشمنان خارجی، دولتمداران مستبد و تروریستای افغانی بیش از چهار دهه اند که در تمام افغانستان ادامه دارد؛ ولی قتل های سازمان یافته، تعمدی و زنجیره ای قوم هزاره به جرم زبان، مذهب، قوم و صداقت به اشکال مختلف به قتل رسیده اند
حال که مصرف طالبان و سایر همفکران وهابی شان در افغانستان به پایان رسیده، آنان چهره کرده به نام داعش در تداوم خشونت، عملیات انتحاری، اختطاف، جنگ و قتل های زنجیری نیروهای امنیتی و مسافرین بی گناه هزاره ادامه می دهند.
هدف از تروریستان قبلی و کنونی که با باورهای سلفی و حمایت وسیع خارجی تجهیز شده اند، در قدم نخست از بین بردن شیعیان افغانستان و سایر کشورهای اسلامی می باشد.
در همین رابطه بوده که کشتار شیعیان کشور و خاصتا مردم هزاره در افغانستان از چند قرن قبل به این طرف قطع نگردیده و به نام های مختلف از سوی دشمنان انسانیت و اسلام ادامه دارند.
با آن هم پیروان دین مبین اسلام اعم از شیعه، سنی و سایر پیروان ادیان کشور ما با آن حد از بلوغ سیاسی و دینی خویش رسیده اند که فریب دشمنان بشریت و اسلام را نخورده و با وحدت نظر و عمل خویش در برارهرگونه توطئه، خشونت و جنگ تروریستا داخلی وخارجی مبارزه خواهندکرد.
قریش حسین پور97/5/28