اشک ها را پشت لبخندی مخفی می کنیم
که خیلی درد میکند
و هیچ کس نمی فهمد..
ما را درد همین نفهمیدن می کشد
نـه زخم ها.
هر که گوید او منم او من نشد
خوشه ی او لایق خرمن نشد
من مشو از من بشو تا من شوی
خوشه شو لایق خرمن شوی...
آدما کاری میکنن که جدا از اینکه از اونا متنفر میشی از خودتم متنفر میشی :/
دردم دهی به فصلی درمان کنی به وصلی
ماندم که بر چه اصلی درد و دوایم از توست
گفتـم آیا میشود با یک نگـاه عاشق شـوم
خنده بر این پرسشم کردی دلم دیوانه شد
_آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه ی صد ساله به پیمانه شکستیم
از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ماتوبه شکستیم
ولی دل نشکستیم