🔺 لایه یکم ساحت «صدر» نام دارد.
• لایهی صدر در وجود انسان «فرح (شادی)» و «حزن (غم)» را رقم میزند.
• انسان به فراخور عوامل و متغیرهای مختلف شاد یا غمگین میشود.
• [ این شادی و غم میتواند فردی باشد یا اجتماعی و مشمول عموم انسانها. ]
• یک زمان فرد در یک آزمون تحصیلی به موفقیت میرسد و به فرح و شادی میرسد.
یک زمان در همان آزمون دچار شکست و عدم موفقیت میشود و محزون و غمگین میشود.
• در سطح اجتماعی زمانی تیم ملی فوتبال پیروز میشود و یک فرح و شادی عمومی ایجاد میشود در بین تمام مردم.
یک زمان هم شکستی صورت میگیرد و عموم مردم دچار حزن و اندوه میشوند.
• در نهایت فرح و شادی انسان را به رجا و امیدواری میرساند و حزن و اندوه ترس و نگرانی را در وجود انسان رقم میزند.
(۲)
🔺 لایه دوم ساحت «شغاف» نام دارد.
• لایهی شغاف در وجود انسان «حُب (عشق)» و «بغض (نفرت)» را رقم میزند.
• انسان به فراخور عوامل و متغیرهای مختلف نسبت به کسی یا چیزی عشق یا نفرت میورزد.
• بنابراین به فراخور حُب و عشقی که میورزند ولایت آن فرد یا پدیده را بر خود مستولی میکند یا به فراخور بغض و نفرتی که به کسی یا چیزی میورزد از آن تبری و اعلام برائت میجوید.
• از این رو ما نسبت به آنچه به آن حب و عشق داریم، شهوت و میل به دست آوردن آن را داریم . [ شهوت علم ، شهوت ثروت ، شهوت قدرت ، شهوت جنسی و ... ] و آنچه نسبت به آن بغض داریم برافروخته و غضبناک میشویم و به جنگ و خشم وادار میشویم.
(۳)
🔺 لایهی سوم در نقشه انسان به ساحت «قلب» میرسد.
• لایهی قلب در وجود انسان «ایمان و یقین» و «کفر و شک» را رقم میزند.
• وجود انسان در این لایه متاثر از ایمان و یقین به سلامت میرسد. (قلب سلیم)
• یا در مقابل متاثر از کفر و شک به مرض مبتلا میشود. (قلب مریض)
[ آنجا که در قرآن اشاره میشود که آنها در قلبشان مرض وجود دارد ناظر به این مساله هست. یعنی ایمان به قلبشان وارد نشده است.]
(۴)
🔺 و لایه چهارم در نقشه انسان به ساحت «فواد» ختم میشود.
• لایهی فواد در وجود انسان «حق» و «باطل» را رقم میزند.
• وجود انسان در این لایه متاثر از قدرت ایمان به فرقان و قدرت تشخیص و تفکیک حق و باطل میرسد.
در این مرحله حق رویت میشود و انسان به «نفس مطمئنه» میرسد.
[ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي ]
• و در مقابل قلبی که به مرض رسیده باشد در لایهی فواد اشغال شده و سپس کور میشود و هرگز نخواهد توانست حقیقت را رویت کند.
• شاعر اینجا زیبا میگوید:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست، آن بینی
• اشارهی شاعر «به آنچه نادیدنی است» ناظر به بینایی چشم فواد است. انسان هنگامی میتواند حقیقت را رویت کند که در لایهی قبلی وجود خود به سلامت قلب رسیده باشد . اگر انسان صاحب قلب سلیم بشود در لایهی فواد قادر خواهد بود که حق را رویت کند و متاثر از رویت حق به نفس مطمئنه برسد.
• در غیر این صورت چشم دل او در این مرحله کور خواهد شد و هرگز قادر نخواهد بود که حقیقت را رویت کند
(۵)
• عموم انسانها در طول زندگی خود تنها لایهی اول و دوم نقشه وجودی خود را درک و تجربه خواهند کرد .
• این گروه قالب : در طول حیات خود متاثر از عوامل مختلف شاد و غمگین میشوند. ناظر به این شادیها امیدوار شده و ناظر به غمهایشان نگران میشوند.
• همچنین در لایهی دوم متاثر از عوامل مختلف عشق یا نفرت میورزند.
این عشق در آنها میل و شهوت به دست آوردن پدیدههای مختلف را رقم میزند.
• یا بغض و نفرت آنها را به خشم و جنگ و کنیه و دشمنی و ... میکشاند.
• اکثریت انسانها در طول تاریخ بشر در حصار حالات مختلف این دو ساحت محبوس شده، حیات خود را ادامه دادهاند و سپس از دنیا رفتهاند!
(۶)
• لایهی سوم و چهارم اما لایههایی هستند که کمتر کسی به آنها نزدیک میشود و دست پیدا میکند.
• اندیشه و تفکر خود را در لایهی قلب بروز میدهد . انسان متاثر از اندیشه و فکر به ایمان و یقین یا کفر و شک میرسد. اینجا میدان، میدان متفکران و اهالی اهل اندیشه است .
• آنها که متاثر از منشا فکر و اندیشهشان خود و جامعه را به ایمان و یقین هدایت میکنند یا در مرداب کفر و شرک اسیر میکنند.
• که در نهایت اهل ایمان به فرقان و تشخیص حق و باطل رسیده و حقیقت را رویت میکنند و به نفس مطمئنه میرسند.
• یا در اثر کفر «چشم حقیقت بین» در لایهی فوادشان برای همیشه کور میشود!
(۷)
• پیامبر اسلام در چهل سالگی از سوی خدای متعال به بعثت و برانگیختگی رسید تا انسانها را از انگیزههای صدری و شغافی به انگیزههای قلبی و فوادی هدایت نماید.
• برانگیختگی از نشانههای حیات و زنده بودن است. تمام انسانها در طول حیات خود برانگیخته میشوند. آنجا این مساله اهمیت پیدا میکند که این برانگیختگی ناظر به چه عمقی از ساحتهای نقشه وجودی انسان رقم میخورد.
• تا قبل از بعثت پیامبر انگیزهها و عوامل برانگیزانندهی جمعی بشر باطل بود و پیامبر به بعثت رسید تا انسانها را از انگیزهها و عوامل برانگیزانندهی باطل به عوامل برانگیزانندهی حق هدایت کند.
[ إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق ]
(۸)
• انگیزهی پیروان چنین پیامبر و اسوه ی حسنهای که برای خود انگیزه و سرلوحه داشته است چیست؟
• انگیزه اراده ی انسان را غلیان میدهد؛ و اراده او را به حرکت وا میدارد. زمانی که موتور محرک انسان شهوت باشد دیگر رضایت خدا برایش مطرح نیست. انگیزه های ورزشی و هنری او شهوت شهرت است؛ انگیزهی تحصیلیاش شهوت علم میشود، انگیزهی عاطفیاش شهوت جنسی، انگیزههای مادی او شهوت تکاثر ثروت میشود؛ و انگیزههای سیاسیاش شهوت تسخیر قدرت به هر قیمت است.
(۹)
🔺نکتهی اصلی و پایانی و مهم:
• جامعهای که ناظر به دستیابی به لایهی فواد به تفکیک و تشخیص حق و باطل برسد، در آن جامعه علی(ع) در محراب ضربت نمیخورد، حسن(ع) در خانه زهر داده نمیشود و حسین(ع) در کربلا به مسلخ برده نمیشود و قطعا در چنین جامعهای امام جامعه به غیبت کبری نمیرود!
• زمانی عاشورا رقم میخورد و زمانی غیبت کبری رقم میخورد که انگیزهها و عوامل برانگیزاننده جمعی عموماً صدری و شغافیاند.
• مصداقا اینجا متوجه میشوید علت مخالفت ما با توسعهی مخدرهای اجتماعی مانند فوتبال و ... بر سر چیست!
• مطالبه ی ما این است که جامعهی اسلامی باید عموم مردم را از انگیزههای صدری و شغافی به انگیزههای قلبی و فوادی برساند نه اینکه خود جاده صاف کن «جاهلیت مدرن» و بسط دهندهی انگیزههای غلط اجتماعی بشود!
• مهندسی فرهنگی یعنی حرکت داده جامعه از انگیزههای غلط به انگیزههای ممدوح
• اگر رویکرد و افقگذاری این نباشد ، هر روز در چنین جامعهای امام جامعه به مسلخ کربلا برده میشود . چرا که در جامعهای که مردم اسیر انگیزهمندیهای صدری و شغافی مانند فوتبال و ... باشند در چنین جامعهای هیچگاه ایمان و یقین رقم نخواهد خورد و ناظر به آن هیچگاه فرقان و تشخیص حق و باطل صورت نخواهد گرفت و نتیجتا جامعهای که به تشخیص حق و باطل نرسد ، هر روز اسیر و گرفتار فتنهها و بدبختیها و کربلاها خواهد بود ...
✍ محمدجواد خواجهوند
[ پایان ]
(۱۰)
30.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالحکیم
• امام حسن و امام حسین(ع) ثمرهی فؤاد فاطمه(س) هستند.
• فصل فاطمی زندگانی ما، فصل شهید پروریست؛ مادری میتواند شهید بپروراند که کوردل نباشد؛ از غم و شادیهای نابجا و حب و بغضهای بیحساب عبور کند.
• از «صدر» خود به «شغاف» و از شغاف به «قلب» و آنگاه به «فؤاد» خود برسد.
• فؤاد خود را بینا کند، فؤادی مطمئنه و باثبات و بینا را در خود مهیا سازد.
🔬 پاتولوژی فرهنگی
@CuPathology
21.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 دعایت میکنم با عشق ایران 🇮🇷
🇮🇷 که پای دشمنت در بند باشـد 🇮🇷
🇮🇷 که سهم مردمت از دار دنیــــا 🇮🇷
🇮🇷 فقط آرامــــش و لبخنـــد باشد 🇮🇷
🔬 پاتولوژی فرهنگی
@CuPathology