احساس رها شدن و آزاد شدن از یه قفسی را دارم که شاید تا کنون حسِ دنیایی بیرون از قفس و رهایی در وجود من از بین رفته بود ..
حس میکنم عضلاتم راحت تر از همیشه حرکت میکنند ،
آن قدر راحت که توانایی در آوردن صدای جهان را داشته و برای نمایان کردن خودِ آزاد و رهایم تلاش کنم و داد بزنم و بگم :« آهای مردم ! این منم ! منِ آزاد ! منی که دوباره خودشو پیدا کرده و از پرده تاریک نا امیدی بیرون اومده .. هنوزم در من رگه هایی از آن لحظات تاریک در قفس هست اما چیزی که امروز تجربه کردم قوی تر از همه ی آن حس های ترس و اضطراب و نا امیدیست🌱 !
نه فقط تماشا کردن لبخند ها، بلکه خلق و به وجود آوردن اون خنده ها و قهقهه های بلند برام خیلی کار لذت بخشی بوده و هست و خواهد بود..