✨﷽✨
✍ابونصر از حضرت امام رضا(ع) و آن حضرت از رسول خدا(ص) روایت نموده که آن حضرت فرمود:
✅که روز جمعه آقاى همه روزهاست و خداوند کارهاى خوب را پاداش بیشترى مى دهد.
🔸گناهان را مى آمرزد،
🔸درجه هاى انسان را بالا مى برد،
🔸دعا را مستجاب مى کند
🔸 و گرفتارى ها را برطرف مى کند
🔸 و حاجتهاى بزرگ را روا مى دارد،
🔸 در روز جمعه، خداوند کسانى را که در آتش جهنم هستند به وسیله دعاى مردم از آتش خلاص مى کند.
👌کسى که حق روز جمعه را بشناسد و احترام روز جمعه را نگهدارد سزاوار است خداوند او را از آتش دوزخ نجات دهد و اگر چنین آدمى در روز جمعه یا شب جمعه از دنیا برود، مانند کسى است که شهید شده است و در روز محشر در امان است.
🔴 اگر کسى نسبت به روز جمعه بى حرمتى کند و حق روز جمعه را ضایع کند، سزاوار است که خداوند او را وارد آتش دوزخ نماید، مگر این که توبه کند.
📚 اصول کافى، ج۳، ص ۴۱۴
@Asemanihaa💟
#قرارگاه_راهبردی_جوانان_مومن_وانقلابی
📌چگونه یک تشکیلات کارآمد بسازیم ؟
🔻مقام معظم رهبری :
بنده معتقد به جذب حدّاکثریام، البتّه با روشهای خودش، نه اینکه حالا هر کاری بکنیم بهعنوان جذب حدّاکثری. معیار و میزان، اصول و ارزشهاست. انسانها از لحاظ ایمان در یک حد نیستند. ما در بین خودمان آدمهائی داریم ضعیفالایمان، آدمهائی داریم که ایمانشان قویتر است. نمیشود فقط به کسانی چشم دوخت که قویالایمانند؛ نه، ضعفا را هم باید در نظر داشت. کسانی که خودشان را قوی میدانند، آن کسانی را که ضعیف میدانند، دفع نکنند. آن کسانی که جزو مجموعه هستند، لیکن بر اثر اشتباه و غفلت کنار افتادند، اینها را به خود بیاورند؛ راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند.
۱۳۸۹/۵/۲
@Asemanihaa💟
بهنوش بختیاری از سلبریتیهای حامی روحانی گفته: خوب شد گوشت قرمز گرون شد چون خیلی برای سلامتی مضره.
ما هم دعا میکنیم انشاءالله عمل دماغ و لب و چونه و تزریق ژل زیر گونه، هر کدوم بشه ۲۰میلیارد، چون شنیدیم خیلی خیلی برای سلامتی هنرپیشه ها مضرّه و سرطانزاست!
*فرید ابراهیمی*
@Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنزین که ارزون باشه قاچاق میشه؟
چجوری این هایی که میگی رو قورت بدیم؟!😂
🔺🔺
@Asemanihaa💟
▪️اگر زن در نازلترین وجه خودش، بعنوان ابزاری تجاری و عنصری چشم نواز با جاذبههای جنسی، برای بنرهای تبلیغاتی فلان شرکت، در و دیوار شهر را پر کند، صدایی در نمیآید در اعتراض.
اما وقتی در والاترین وجه وجودیش یعنی مادری به تصویر کشیده شد، میشود تنزل جایگاه زن ...
قصه پر غصه عصر جدید!
➕ علی نادری
▪️چیه این دیوارنگاره که زن رو فقط مادر نشون میده! زن فقط باید تو نمایشگاه کنار ماشینا بایسته برای تبلیغ. زن باید روغن موتور تبلیغ کنه. زن باید فقط تو مراسما بیاد جایزه رو بده دست مسئول و بره.
چیه این دیوارنگاره های مزخرف که زن رو «مادر» نشون میده.
➕ جنلی
▪️هروقت جمود فکریتون به ذهن های مریضتون اجازه داد تا به انبوه بیلبوردهای این شهر که زن را با انگارههای جنسی در خدمت فروش کالای بیشتر قرار داده معترض شوید تازه مجاز به اعلام نظر در مورد جایگاه #مادر میشوید...
#بر_دامان_بهشت
➕ صادق فرامرزی
@Asemanihaa💟
✨🎉🎉یه جشن توپ!!🎉🎉✨
#جشن_چهل_سالگی_انقلاب
#جشن_۵سالگی_مجموعه_راهبردی_بچه_های_بالا
#میلاد_باسعادت_بانوی_دوعالم_حضرت_زهرا(س)
زمان:پنجشنبه ۹ اسفند ساعت ۱۴:۳۰
مکان:چهاراه عسکریه . کوچه مهدیه
روبروی مهدیه بزرگ اصفهان
حسینیه فرهنگی صرافان،مجموعه راهبردی بچه های بالا
@Asemanihaa💟
📌 #نکته_رفاقت
اگه میخوایم که محبت هامون #خالص وبا صفا بشه، باید #جز_برای_خدا رفاقت نکنیم. آخه علی(ع) فرمود برادری کردن برای خدا محبت را #خالص می گرداند
✳️رسم رفاقت
@Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 آن #رئیس_جمهوری که بخواهد #سلطنت بکند خود مردم باید جلویش را بگیرند!
🔺آن #مجلسی که بخواهد #قدرت_نمایی بکند خود مردم باید جلویش را بگیرند.
#امام_خمینی
#تصویری
@Asemanihaa💟
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
▪️اگر زن در نازلترین وجه خودش، بعنوان ابزاری تجاری و عنصری چشم نواز با جاذبههای جنسی، برای بنرهای
🔺بنر میدون ولیعصرو مطابق میل منتقدین اصلاح کردم 😁
زیبا نیست؟ ☺️
@Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ نه اسپانیا نه ایران،جانم فدای ونزوئلا😐
@Asemanihaa💟
امام باقر علیه السلام فرمودند:
📌سه چیز، جبران كننده و محو كننده #گناه است:
❶ #وضو گرفتن در هواى بسیار سرد
❷ رفتن در شب و روز به سوى #نماز جماعت و اجتماعات اسلامی
❸ مراقبت بر انجام نمازها در اول وقت
منبع.معانی الاخبار 📚
@Asemanihaa💟
✳️ خاطرات آزاده، #داریوش_یحیی 🇮🇷
🔴قسمت اول
بچه اهواز بودم و در روزهای نوجوانی به سر می بردم که جنگ وارد خانه و کاشانه ما شد. هیچ گاه فکر نمی کردم این جنگ ناخواسته، مرا تا قلب خود بکشاند و سرنوشتم را رقم بزند. با هیچ حسابی نمی شد کنار آن ایستاد و فقط نظاره گرش بود. آنهم برای شهر ما که اینک واژه "جنگزده" را هم یدک می کشید. من هم باید کاری می کردم و سهم خود را نسبت به کشور و انقلابم ادا می نمودم. شرایط، شرایط خاصی شده بود و حس و حال غریبی بوجود آورده بود.
شهر زیر انفجارهای دشمن، زخم خورده بود و تعدادی از مردم، خانه های خود را رها کرده و به شهرهای امن تر پناه برده بودند. باید از اموال آنها حفاظت می کردیم و امنیت شهر را تامین می نمودیم، و چه جایی بهتر از پایگاههای بسیج مساجد.
جنگ با همه مصائبش، فقط گوشه ای از مشکلات خانواده ما بود. یک سال از شروع آن نگذشته بود که حادثه ای برای ما رقم خورد که شرایط را فوق العاده برای ما سخت تر کرد. در همین سال پدرم که روی ماشین سنگین کار می کرد، بر اثر تصادفی قطع نخاع شده و دوران درمان و خانه نشینی را شروع کرده بود. بیچاره مادرم که عمده سختی ها بر دوش او گذاشته شده بود و علاوه بر دلنگرانی هایش، باید از یک بیمار بسترنشین هم پرستاری می کرد. من هم پسر کوچک خانه بودم و انتظارات از من زیاد بود. دست تنهایی مادر و بی پولی و مشکلات مختلف، لحظه به لحظه شرایط را بر ما سخت تر می کرد. از طرفی احساس وظیفه کرده بودم تا کماکان در پایگاه محل باشم و در کنار دیگر جوانان شهرم فعالیت کنم. باید این فشارها را تحمل می کردم و به خدا توکل می نمودم.
علاقه ام به تکواندو و ورزش های رزمی را هم مثل خدمت در پایگاه دوست داشتم و نمی توانستم فراموش کنم و به شدت احساس علاقه می کردم. در همین ایام بود که دل را به دریا زدم و همزمان به باشگاه "خلیج فارس" رفته و با استاد صادق آبادی آشنا شدم و کار را به صورت جدی شروع کردم. حسابی سرم شلوغ شده بود و از اینکه بیهوده وقتم تلف نمی شد و به همه کارهایم می رسیدم، راضی بودم.
هم آموزش رزمی می دیدم و هم نظامی. کارم برای دو سه سالی همین شده بود و موفقیت هایی در تکواندو کسب کرده بودم. در مسابقات باشگاهی موفق شدم وارد تیم منتخب اهواز شوم و بعد از آن مقام اول استان را کسب کنم. راه قهرمانی کشوری را برای خود هموار می دیدم و منتظر فرصتی بودم تا به هدفم در مقام کشوری برسم.
از فعالیت در مسجد و پایگاه، دیگر خسته شده بودم و توانایی رفتن به جبهه را در خود می دیدم. می خواستم کار بزرگتری بکنم. خود را به "محمود گله دار" از بچه های مسجد که مرتب به جبهه می رفت و می آمد، نزدیک تر کردم و از او خواستم تا کاری کند به جبهه بروم. محمود هم که اصرار مرا دید نامه درخواستی مرا گرفت و به گروهان تازه تاسیس امام حسن(ع) معرفی ام کرد. گروهانی که سرآغاز دوره جدیدی برای من بود و خود نمی دانستم.
🔻ادامه دارد ...
@Asemanihaa💟
1_51948786.mp3
8.36M
🎼تماشایی
🎧عاشقانه ای تقدیم به بانوان صبور و عزیز ایرانی
@Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 بهشت... همین آغوش گرم توست،❤️مادر❤️
🌺 ویژه تبریک #روز_مادر
@Asemanihaa💟
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
☘
🌺
هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
در تو خدا تجلّیِ هر روزه میکند
آیینۀ تمام نمای خدا تویی
میلاد تو تولد توحید و روشنی است
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی
چیزی ندیده ام که تو در آن نبودهای
تا چشم کار میکندای آشنا! تویی
نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمهی فقاهت آلِ عبا تویی
غیر از علی نبود کسی همطراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی
تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی ست در دل آیینه، یا تویی؟
شوق شریفِ رابطههای حریم وحی
روح الامینِ روشن غارِ حرا تویی
ایمان خلاصه در تو و مهر تو میشود
مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی
زمزم ظهورِ زمزمههای زلال توست
مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی
بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است
سوگند خورده است که خیرالنّسا تویی
شوق تلاوت تو، شفا میدهد مرا
ای کوثرِ کثیر! حدیث کسا تویی
آن منجی بزرگ که در هر سحر به او
میگفت: مادرم به تضرع: بیا، تویی
#مرتضی_امیری_اسفندقه
#میلاد_دخت_نبی_اکرم_مبارکباد🌹
#یافاطمه_الزهرا(س)🌸
@Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنچنان رونق اقتصادی ایجاد می کنم که به یارانه نیازی نداشته باشید...😂
فقط اونجاش که یارانه رو از جیبش بر می داره :)
@Asemanihaa💟
1_52013302.mp3
1.7M
🌺🎧 می رسه از راه سوره کوثر
سید مهدی سلحشور
میلاد حضرت فاطمه (س)
#سرود_زیبا
#عیدتون_مبارک😍🌸🍃🌸
@Asemanihaa💟
۶۷ ماه ناکارآمدی ،اعتماد به لبخند دشمن ، گره زدن سرنوشت هشتاد میلیون جمعیت به امضای کری ، ذلت پاسپورت ایرانی، با یک پوزش طلبیدن و استعفا درست نمیشود
ظریف باید پاسخگو باشد
هم در محضر خدا هم ملت ایران
#ظریف
#استعفای_ظریف
•محمد مهدی معنوی•
@Asemanihaa💟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنده نهایی برنامه عصر جدید معرفی شد😱
یعنی کی میتونه باشه؟!😂
🔺🔺
@Asemanihaa💟
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی 🇮🇷
✳️ خاطرات آزاده، #داریوش_یحیی 🇮🇷 🔴قسمت اول بچه اهواز بودم و در روزهای نوجوانی به سر می بردم که جن
✳️ خاطرات آزاده، #داریوش_یحیی 🇮🇷
🔴قسمت دوم
بعد از انجام مقدمات اعزام، وارد گروهان شده و با جمع صمیمی بچه های جنگ از نزدیک آشنا شدم. روح معنوی را در جای جای اماکن و نفرات به خوبی مشاهده می کردم و تلاش داشتم خود را مثل آنان کنم تا در میدان معرکه چیزی کم نگذارم. در کنار همه آموزش های رزمي، تمرینات ورزشی خود را حتی در پادگان هم انجام می دادم و لحظه ای از آن غافل نمی شدم. در فرصت هایی هم که به دست می آمد، مرخصی می گرفتم و به مادرم سری می زدم و در تمرینات باشگاهی شرکت می کردم تا از لیست مسابقات کشوری خط نخورم. هم جبهه برایم مهم بود و هم شرکت در مسابقات کشوری و هم رسیدگی به مادرم که با فوت پدرم تنهاتر از قبل هم شده بود.
آنروز همه ما را در پادگان علی اکبر حمیدیه به خط کردند تا برای آموزش آبی خاکی به منطقه شطعلی اعزام کنند. دلهره عجیبی داشتم که مبادا دوره آموزش شطعلی با مسابقات کشوری تداخل پیدا کند. وارد آموزش شدیم و بعد از یک دوره فشرده غواصی و تراده سواری (پاروکشی) و برد کشی که حدود بیست روز به طول انجامید به اهواز برگشتیم. خستگی بدجوری بر چهره بچه ها نشسته بود و مسئولین گردان به این واقف بودند و به همین خاطر با پانزده روز مرخصی موافقت کردند. بار و بندیل را جمع کردیم و حدود ظهر به اهواز رسیدم. برای رفتن به باشگاه لحظه شماری می کردم ولی مادرم مهمتر از همه اینها بود و اول باید به منزل سری می زدم. بعد از استراحت کوتاهی، در عصر همان روز به باشگاه و سرتمرین رفتم که متوجه شدم به جای من در تیم استان و برای مسابقات قهرمانی کشوری کسی دیگر را انتخاب کرده اند. خیلی ناراحت شده بودم. چرا باید بخاطر رفتن به جبهه این حق از من ضایع می شد. آنهم مثل منی که قهرمان استان شده بودم.
برای اعتراض به سراغ استادم رفتم و گفتم:"من در وزن خودم قهرمان استان شده ام. چرا ایشان را جایگزین من کرده اید؟ رو به من کرد و گفت:"اون سه ماه پیش بود، تو به تمرین نیامدی ولی ایشون بصورت مستمر در تمرینها شرکت کرده". گفتم پس حق من چه میشه؟ در جواب گفت:"یه فرصت به تو می دم با ایشون مبارزه کنی، هرکس موفق شد، عضو تیم می مونه" قبول کردم و گفتم کی؟ گفت:"فردا باشگاه قدس".
نزدیک سه ماه بود که تمرین درست و حسابی و جدی نکرده بودم. فردای آن روز با برادرم به باشگاه قدس رفتم. در بین راه برادرم می گفت:" اصلا" مبارزه نکن. می خواهند حق تو را بخورند، تو آماده نیستی و او در اردوی تمرینی هر روز فقط چهار کیلومتر می دود و روزی سه ساعت تمرین می کند. گفتم: سعید! اگر حقِ من باشد، می گیرمش. اگر هم نباشد حلالش. هنوز صحبت های ما تمام نشده بود که به باشگاه رسیدیم. درب باشگاه هنوز باز نشده بود. درب که باز شد وارد سالن شده و با دوستان دیگر صحبت کردم. همه می گفتند این کار را نکن، آسیب می بینی. ولی من تصمیم خود را گرفته بودم و گوشم به این حرف ها بدهکار نبود. استاد به همراه مربی تیم و کمکش آمدند و تمرین شروع شد. نرمشی کردیم و بعد از نرمش، استاد گفت:" اعتمادی! یحیی! وسایل ببندید. هوگو پوشیدیم و مبارزه را شروع کردیم. بعد از یک مبارزه سنگین و تشویق بچه ها، به پایان راند اول رسیدیم. خیلی به من فشار آمده بود و حریف آماده و قبراق تر بود. برادرم گفت:"داریوش! اگر نمی توانی به استاد بگو"، گفتم:"نه؛ من می برم". راند دوم شروع شد. تصمیم گرفته بودم با تمام توان از حق خود دفاع کنم که بلطف الهی در همان اوایل راند، مسابقه به نفع من تمام شد. همه هاج و واج مانده بودند. کسی باور نمی کرد بعد از آن فاصله ای که از تمرینات گرفته بودم موفق شوم. شاید هم می خواستند عملاً به من ثابت کنند که نمی توانم. ولی من توانسته بودم و خوشحال از موفقیتی که کسب کرده ام. این پیروزی برای مربی غیر قابل تحمل بود. مربی تیم با استادم جّرو بحث می کرد که داریوش آماده نیست و مدام تکرار می کرد و حرف دیگری برای گفتن نداشت. ولی کار تمام شده بود و مرا برای اعزام انتخاب کرده بودند.
🔻ادامه دارد ...
@Asemanihaa💟