﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
#قصه_دلبری♥️ #قسمت_ھشتم درسفر مشهد،ساعت یازدهشب بادوستم برگشتیم حسینیه. خیلی عصبانیشد اما سرش پ
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_نھم
رفتارهایش را قبول نداشتم. فکر میکردم ادای رزمندههای دورانجنگ را درمیآورد. نمیتوانستم با کلمات قلمبهسلنبهاش کنار بیایم. دوستداشتم راحت زندگی کنم،راحت حرفبزنم،خودمباشم. بهنظرم زندگی با چنینآدمی اصلاً کارمن نبود. دنبال آدم بیادعایی میگشتم که به دلم بنشیند.
در چارچوبدر، باروی ترشکرده نگاهم را انداختم به موکت کف اتاقبسیج و گفتم: من دیگه از امروز بهبعد، مسئول روابطعمومی نیستم.خداحافظ!
فهمید کارد بهاستخوانم رسیده.خودم را برای اصرارش آماده کردهبودم، شاید هم دعوایی جانانهومفصل. برعکس،درحالیکه پشتمیزش نشستهبود، آرام و باطمانینه گونهیپر ریشش را گذاشت رویمشتش و گفت: یهنفر رو بهجای خودتون مشخص کنید و برید!
نگذاشتم بهشب بکشد. یکیاز بچهها را به خانمابویی معرفیکردم. حس کسی را داشتم که بعداز سالها تفستنگی یکدفعه نفسشآزاد شود، سینهام سبکشد. چیزی روی مغزم ضرب گرفتهبود. آزادشدم! صدایی حس میکردم شبیه زنگآخر مرشد وسط زورخانه. بهخیالم بازی تمام شدهبود.
زهی خیال باطل!تازهاولش بود. هرروز بهنحوی پیغام میفرستاد و میخواست بیاید خواستگاری. جواب سربالا میدادم. داخل دانشگاه جلویم سبز شد. خیلی جدی و بیمقدمه پرسید: چرا هرکی رو میفرستم جلو، جوابتون منفیه؟ بدونمکث گفتم: ما بهدرد هم نمیخوریم!
بااعتمادبهنفس صدایش را صاف کرد: ولی من فکرمیکنم بههم میخوریم! جوابم را کوبیدم توی صورتش:آدم باید کسیکه میخواد همراهش بشه، بهدلش بشینه!
#ادامہ_دارد ...
#قصہ_دلبرے ❤️
روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️
و قلم محمد علی جعفری
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
#قصه_دلبری♥️ #قسمت_نھم رفتارهایش را قبول نداشتم. فکر میکردم ادای رزمندههای دورانجنگ را درمیآورد
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_دھم
خندهی پیروزمندانهای سر داد، انگار به خواستهاش رسیدهبود: یعنی این مسئله حلبشه، مشکل شمام حل میشه؟ جوابی نداشتم. چادرم را زیر چانه محکم چسبیدم و صحنه را خالی کردم. از همانجایی که ایستاده بود، طوری گفت که بشنوم: ببینید! حالا اینقدر دستدست میکنید،ولی میاد زمانیکه حسرت اینروزا رو بخورید! زیرلب با خودم گفتم: چه اعتمادبهنفس کاذبی، اما تا برسم خانه، مدام اینچندکلمه در ذهنم میچرخید: حسرت اینروزا!
مدتی پیدایش نبود، نهدر برنامه بسیج، نهکنار معراجشهدا. داشتم بال درمیآوردم. از دستش راحت شدهبودم . کنجکاویام گل کردهبود بدانم کجاست. خبری از اردوهای بسیجنبود، همهبودند اِلاّ او . خجالت میکشیدم از اصلقضیه سردربیاورم تا اینکه کنارمعراجشهدا اتفاقیشنیدم از او حرفمیزنند. یکیداشت میگفت: معلومنیست این محمدخانی اینهمهوقت تویمشهد چیکار میکنه!
نمیدانم چرا؟ یکدفعه نظرم عوضشد. دیگر بهچشم یک بسیجی افراطی و متحجر نگاهش نمیکردم. حس غریبی آمدهبود سراغم. نمیدانستم چرا اینطور شدهبودم. نمیخواستم قبولکنم که دلم برایش تنگشدهاست، باوجود این هنوز نمیتوانستم اجازهبدهم بیاید خواستگاریام. راستش خندهام میگرفت، خجالت میکشیدم بهکسب بگویم دلمرا هم با خودش برده!
وقتیبرگشت پیغام داد میخواهد بیاید خواستگاری. بازقبول نکردم. مثلقبل عصبانینشدم، ولی زیربار هم نرفتم. خانم ابویی گفت: دوسهساله این بندهیخدا رو معطل خودت کردی! طورینمیشهکه! بذاربیاد خواستگاری و حرفاشرو بزنه! گفتم:بیاد، ولی خوشبین نباشه که بلهبشنوه!
#ادامہ_دارد ...
#قصہ_دلبرے ❤️
روایت زندگے شهید محمد حسین محمد خانے🥀 بہ روایت همسر ✍️
و قلم محمد علی جعفری
1.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کجاگُمِـٺـــڪردم!؟
#جمکران
#امام_زمان
♪~♥️~♪
خواهرشہیداحمدمشلب:
روبہسوریہڪردوگفت:
بیاعروسڪهایممالِتو
حالاداداشمروپسمید؎؟!
آخہخیلۍدلتنگشم!
__
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
دوباره صبح شد و🌞
صحن سجادهام از عطر سلام بابای من لبريز گشت...
دوباره دردلهای بیتکلف و ساده...
دوباره رازگفتن و آرام شدن...
شکر خدا که دارمتان....😍♥
#صبحتـــبخیـــرمحبوبمن...🌺
نیـٰازبههیچزبـٰان
شاعرانهاینیست
ربـنـاآتنـافیدنیٰـا
ڪربلا..ڪربلا..ڪربلا:))))).!💔
صبحتون،مهدوی،حسیــــــنی💚
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع🤲🏻
•°~🌸🍃
امامجواد‹ع›:
بافضیلتترینوارزشمندترین
عبادتهاآناستکهخالصو
بدونریاباشد..(:🪴
﴿شھیداحمدمحمدمشلب﴾
「 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」
-
🦢⃟🤍➻امـروز•• #یڪشنبھ
🌞⃟🤍➺ 24 بھمن 1400خورشيدے
🌙⃟🤍➺ 11 رجب 1443قمرے
🌲⃟🤍➺ 13 فوریہ 2021میلادے
🦢⃟🤍➻ #ذڪرروز
یـــــاذالجلالوالاڪرام❈༄
-
🦢•¦➺ #ذڪرروزانـه
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسمِ اللہِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیـم
🌐[حوزه ےفضاےمجازےبہ اندازه ےانقلاب اسلامےاهمیّت دارد]
{•مقام معظم رهبرے•}
🎥قࢪاࢪگاه رسانہ اےحاج عماࢪ؛ پیـرو فرمایشات حضرت آقا،شروع فعالیت خود را در عرصہ ے سایبرے اعلام میدارد.
👥جہت همڪارے میتوانید پس از مطالعہ ے شرایط و اهداف قࢪاࢪگاه از طریق لینڪ هاے زیر اقدام بفرمائید؛
💠اهداف قࢪاࢪگاه:
1️⃣زمینہ سازے براےظھور منجی عالم بشریت
2️⃣شناسایی؛پیگیرے و برخورد با تخلفات فضاے مجازے
3️⃣گزارش و فیلتر کانال و گروه هاے مستھجن ۅ....
💠شرایط قࢪاࢪگاه:
1️⃣تابع قوانین جهوری اسلامی ایران
2️⃣حداقل سن؛۱۳سال💯
3️⃣همکارے ۅ رعایت ادب واحترام با مسئولین قࢪاࢪگاه ۅ....
🔰قࢪاࢪگاه سایبرے حاج عماࢪ
[ایتا]⇩
https://eitaa.com/joinchat/3941269639C8ab8333b8b
🔰قࢪاࢪگاهࢪسانہاۍحاجعماࢪ(دماوند)
@AMMAR_DR
والسلام علی من اتبع الھدے
یاعلی مدد