🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
دعای عهد🍃🌹🍃
بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح
التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان
یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲
#امام_زمان
#برای_ظهور
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
هرروز متوسل میشیم به شهید ابراهیــم هادیـــ ..❤️
نذر نگاهت گناه نمیکنم ..
شهید ابراهیم هادی ✨❤️
#امام_زمان
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
#رمان_تنها_میان_داعش #پارت_هفتم دستانی که پر از لباس بود، بادی که شالم را بیشتر به هم میزد چشما
#رمان_تنها_میان_داعش
#پارت_هشتم
نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که
نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب »یاعلی« میگفتم
تا نجاتم دهد. با هر نفسی که با وحشت از سینهام بیرون
میآمد امیرالمؤمنین علیهالسالم را صدا میزدم و دیگر
میخواستم جیغ بزنم که با دستان حیدریاش نجاتم داد!
بهخدا امداد امیرالمؤمنین علیهالسالم بود که از حنجره
حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این
لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :»چیکار داری اینجا؟«
از طنین غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان
زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش
تنها نگاهش میکند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت
سرخ و درشتتر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش
کرد :»بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟« تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم
همیشه حمایتم میکرد، میتوانست دلم را اینطور قرص
کند که دیگر نفسم باال آمد و حاال نوبت عدنان بود که به
لکنت بیفتد :»اومده بودم حاجی رو ببینم!« حیدر قدمی به
سمتش آمد، از بلندی قد، هر دو مثل هم بودند، اما قامت
چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه
گریز او بسته شد و انتقام خوبی بابت بستن راه من بود! از
کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم
و وحشتزدهام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف
دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :»همنیجا مثِ سگ میکُشمت!!!«
🌷💔داداشابــراهـــیـــم 🇵🇸
#رمان_تنها_میان_داعش #پارت_هشتم نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد
ٺـقدیـمشـماقشـنگآےدلـم!🦋🔏
نشر و کپی از این کانال مجاز و حلال است.
و مزید شکر و سپاس..🙏🌹
آوازه ات دنیا رو گرفت…
ای دنیای بچگیام!
پر کردی روز و شبمو…
از فکرت بیرون نمیام!
حسین تو قلبم داره ریشه…
حسـین که تکراری نمیشه!
حسین اون عشق موندگاره
حسین کی تنهامون میذاره…
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود
😭😭
و صلی الله علیک یا ابی عبدالله....
اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب المضطر
#اربعین
#جامانده😭😭
#کاش_حرم_بودم
#بطلب
#رقیه_اربعین_کربلا_نرفت
#امام_حسین
#التماس_دعای_فرج