🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗جانم میرود 💗
پارت84
مهیا، سرش و برگردوند و به دیوار نگاه کرد.
ـــ اصلا هم خونی نداشتن باهم. اونا رو برداشتم.
مریم اخمی کرد و گفت:
ـــ نامرد سه روزه پیدات نیست. پایگاه م سر نمیزنی!
ـــ شرمنده! اصلا حالم خوب نبود. حوصله هم نداشتم.
مریم، شرمنده نگاهی به مهیا انداخت.
ـــ به خاطر حرف های شهاب...؟!
تا مهیا می خواست چیزی بگه؛ در زده شد و مهلا خانم با سینی چایی وارد اتاق شد.
مهیا از جاش بلند شد و سینی و از دست مادرش گرفت.
ـــ مهیا مادر... این شکلات ها رو مریم جان زحمت کشیدن آوردند.
ـــ خیلی ممنون مری جون!
ـــ خواهش میکنم! من برا خاله آوردم نه تو!!
مهلا خانم از اتاق رفت و دختر ها رو تنها گذاشت.
ـــ خب چه خبر خانم؟! از حاجیتون بگید؟!
ـــ حرف رو عوض نکن لطفا مهیا...
مهیا سرش و پایین انداخت.
ـــ اشکال نداره اون منظوری نداشت.
ـــ مهیا؛ به من یکی دروغ نگو...
من از راز دل دوتاتون خبر دارم.
مهیا، سریع سرش و بالا آورد و با تعجب به مریم نگاه کرد.
ـــ اینجوری نگام نکن! من از دل دوتاتون خبر دارم!
ولی اون داداش مغرورم؛ داره همه چیز رو خراب میکنه.
ـــ ن... نه! اصلا اینطور نیست، مریم لطفا قضاوت نکن.
مریم دستش و بالا آورد.
ـــ لطفا ادامه نده. من بچه نیستم؛ باشه؟!!
ـــ مریم!
ـــ مریم بی مریم! لطفا اگه نمی خواهی حقیقت رو بگی... دروغ نگو!
ـــ اصلا اینطور نیست. تو این چند روز چون یه خواستگار اومده، مامان بابام تاییدش کردند. واسه همین، دارم به اون فکر میکنم. خودم زیاد راضی نیستم اما خانوادم راضین...
واسه همین سردرگمم...
ـــ خواستگار؟!
ـــ آره!
ـــ قضیه جدیه؟!
ـــ یه جورایی!
مریم باورش نمی شد. اون همیشه مهیا رو زن داداش خودش می دونست.
مریم، بعد از نیم ساعت بلند شد و به خونه ی خودشون رفت.
در رد با کلید باز کرد.
وارد خونه شد. شهین خانوم و شهاب تو پذیرایی نشسته بودند.
ـــ سلام مامان!
ـــ سلام عزیزم! مهیا چطور بود؟!
ـــ خوب بود! سلام رسوند!
به طرف پله ها رفت که با صدای شهاب وایستاد.
ـــ حالا کار به جایی رسیده به ما سلام نمی کنی؟!!
ـــ خودت دلیلشو میدونی!
شهاب عصبی خندید.
ـــ میشه بگید من چیکار کردم؟ خودمم بدونم بلاخره!
مریم عصبی برگشت.
ـــ نمی دونی؟! آخه تو چقدر خودخواهی! اون همه حرف که بار مهیا کردی؛ چیزی نبود.
ـــ تو هنوز اون قضیه رو فراموش نکردی؟!
ـــ چون فراموش شدنی نیست برادر من...
صداش رفته رفته بالاتر می رفت.
ـــ مثلا با کی داری لج میکنی، ها؟!!
شهاب فک کردی من از دلت خبر ندارم؟ فکر کردی من نمی دونم تو به مهیا علاقه داری!!
ـــ مریم... لطفا!
ـــ چیه؟!؟ می خوای انکار کنی؟! می ترسی غرورت خدشه دار بشه؟!!
نترس آقا! همینجوری با غرور جلو برو...
الان دیگه خیالت راحت میشه، مهیا خواستگار داره؛ قضیه هم جدیه!
مریم نگاه آخر و به برادرش که تو شوک بود، انداخت و از پله ها بالا رفت...
صدای مریم، تو گوشش تکرار می شد.
"مهیا خواستگار داره" !!
"قضیه جدیه" !!
نمی تونست همونجا مباند.
کتش و برداشت و از خونه بیرون رفت. شماره محسن و گرفت.
ـــ سلام محسن! بیا پایگاه!
شهین خانوم در اتاق دخترش و باز کرد.
ـــ جانم مامان؟!
شهین خانوم روی صندلی نشست.
ـــ مادر! فکر نمی کنی یکم تند رفتی؟!
مریم لبخندی زد.
ـــ اتفاقا خوب کردم. بزار به خودشون بیان. دیگه پسرت داره میره تو 29سالگی! اونم 25سالش شده. این بچه بازیا چیه در میارند... دوتاشون هم ضایعه ن که همدیگه رو میخوان.
ـــ اینقدر خوب فیلم بازی کردی، که من باورم شد.
مریم چادرش و آویزون کرد.
ـــ پس چی فکر کردی مامان خانم!
ـــ حالا قضیه خواستگاری هم حقیقت داره؟!
ـــ آره! خانوادش پسره رو تایید کردند ولی خودش معلومه ناراضیه...
شهین خانوم لبخندی زد.
ـــ هر چی خدا بخواد. آرزومه مهیا عروس این خونه بشه.
شهاب عصبی دستی به موهاش کشید.
ـــ چی میگی محسن! میگم براش خواستگار اومده! قضیه جدیه! میگی هیچ کاری نکنم؟!
ـــ خب مومن... بهت میگم خواستگاری کن؛ میگی نمیشه...
میگم صبر کن... این جوری میکنی!
پس چی بگم!
ـــ نگاه کن ما از کی کمک خواستیم!
ــــ شهاب جان! این امر خیره!
هیچ تعللی نکن، بسم الله بگو... برو جلو! کاری نکن خدایی نکرده یه عمر پشیمون بشی.
شهاب، چشماش و برای چند دقیقه بست.
ـــ برام یه استخاره بگیر !
محسن قرآن و باز کرد و شروع به خوندن آیه ها کرد.
ـــ بفرما برادر من... استخاره ات عالی دراومد.
صدای تلفن کلافه اش کرده بود.
کیسه های خرید و جابه جا کرد و موبایلش و جواب داد.
ـــ جانم مامان؟!
ـــ بابا... چقدر عجله داری؟!
🍁نویسنده : فاطمه امیری 🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام شب بخیر ..
فردا إن شاء الله به مناسبت تولد شهید حمید سیاهکالی فعالیت از این شهید داریم همراه با خاطرات و کلیپ از شهید حمید سیاهکالی🌸
بسم رب شهدا
سلام خدمت شما اعضای محترم کانال داداش ابراهیم
عزیزان، لطفا لف ندید، عذر خواهیم بابت پیام هایی که شمارو آزرده خاطر کرده، میدونم همگی ذهنتون درگیر شده اما نگران نباشید اتفاق خاصی نیفتاده، ان شاءالله مثل قبل به روال ادامه خواهیم داد به عشق داداش ابراهیم...
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
#السلام_علیڪ_یاانصار_رسولالله🦋
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
دعای عهد🍃🌹🍃
بخونیم دعای عهد رو هر روز بعد نماز صبح
التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ،برا اقای غریبـــ و تنهایمان
یا رب فرج اقای تنهایمان را برسان🤲
#امام_زمان
#برای_ظهور
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
هرروز متوسل میشیم به شهید ابراهیــم هادیـــ ..❤️
نذر نگاهت گناه نمیکنم ..
شهید ابراهیم هادی ✨❤️
#امام_زمان
🕊داداـشابراهــیـــمــــ💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
📰 یک درس دائمی جلوی چشم سپاه وجود دارد و آن عبارت است از آیهی کریمه: بِسمِ اللهِ الرّحمنِ الرَّحیمِ وَ اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم.
✍️ رهبر معظم انقلاب
۱٣٩٨/٠٧/٢١
#سپاهمردم
#وعدهصادق
شهید عباس بابایی:
«کسی که به پدر و مادرش احترام بگذارد، یعنی طوری با آنها رفتار کند که رضایت آنها را جلب نماید، همیشه پیش خداوند عزیز بوده و در زندگی خوشبخت خواهد بود. »
#شهدای_گرانقدر_ارتش
#شهید_عباس_بابایی
#نایب_زیاره_هستم
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
رُقَیـ♡ـہخاتـون ̶³¹⁵_۲۰۲۴_۰۴_۰۵_۰۹_۳۷_۳۴_۰۰۳.mp3
5.07M
🍃باآفتاب قرارمدارمو گذاشتم...
مداح #امیر_کرمانشاهی
🌷#سه_شنبه_های_جمکرانی
🌷#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
میگفت : یه رفیق داشتیم ، میرفتیم هیئت
بین ِ اشکایی که واسه امامحسینع
میریخت لبخند میزد ! ازش پرسیدم
چته دیوونه چرا میخندی وسط ِ گریه ؟
الان مسخرمون میکنن !
با اشك ُ لبخند بھم خیره شد ُ گفت :
میدونی چه لذتی داره از بین ِ
میلیاردها آدم روی ِ کرهٔ زمین
خدا خواسته کِ من هم حسینی باشم؟
این لطف ِ کمی نیستا . .
خوشحالم که حسینیام ؛ ❤️ .
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
ماییموهوایِبغضآلودفقط،
دلواپسیوغصّهمشهودفقط.
واللهکهآسانشوداینسختیها
باآمدنِحضرتِموعودفقط:))!❤️🩹
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
سنگ مزار شهید مرادی مزین به چند خط از وصیت نامه این بزرگوار است که تأکید میکند: «هیچچیز بالاتر از حسن اخلاق و حسن رفتار نیست».
#تولدت_مبارک
#مزار_شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#نایب_زیاره_هستم
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
امام حسین علیهالسلام:
کارخوبیکهانجامدادهاید
اماآنراباسرعتوشتاب
واشتیاقانجامندادهاید،
آنعملتانرا،اصلابهحسابنیاورید..
- استادپناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ همه ما باید هر ازگاهی با هوای نفسمون حرف بزنیم و ازش اعتراف بگیریم!
استاد پناهیان🌱
🌾🌸صبح که می شود
باز کبوتر دلمان پر می ڪشد
به بام یاد تو شهید🌷
به یادمان باش...
گرداب دنیا دارد غرقمان می کند🍂
صحبتون معطر به عطر شهدا🌹
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
🍃همه چیز دست "خداست"🍃
💞رابطه عاشقانهای با "خدا" داشت. این را از صحبتهای خصوصیاش می فهمیدم. من از بقیه نیروهای رزمنده کوچکتر بودم. غیر مستقیم مرا نصیحت می کرد. یکبار به من گفت: "خدا، خدا، خدا" . همه چیز دست "خداست" . تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از "خداست" . ما باید مطیع محض باشیم. "او" از سود و زیان ما خبر دارد. هر چی گفته باید قبول کنیم. خیر و صلاح ما در همین است.
بعد به من گفت:این آیه رو ببین،چقدر "خدا" قشنگ با ما حرف زده. آدم می خواد از خوشحالی فریاد بزنه:
ـ🍂" ﷽ "🍂
"اَلَیسَ اللّهُ بِکَاف عَبدَهُ"
"آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟!
🍃 زمر-36
📚 #کتاب_خدای_خوب_ابراهیم
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊داداـش ابࢪاهــیـــمــــ💔
🕊داداــش ســـــــــجــــاد💔
@dadashebrahim2
---»»♡🌷♡««---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مضطر کیه؟!
به حا دلها نگاه کنید..
به همه از محبت امام زمان بگید🌱
ما به اندازهی که امام زمان رو
فراموش کردیم تنها میشیم
ناامید میشیم
کم میاریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽}•
ای شـــهید♥️
آسمانے شدنت،اتفاقے نبود
تو لایق شهادت بود🕊🌱
فراموش نمیشوی…🙂🖐🏻
🎉تـــولدتمــبارک🎉
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی🌸
#ســــالروز_تـــولد🎊
📿۱۴صلواتهدیهشمابهشهید
.
~🪴~
همسر شهید:
قرار بود روز جمعه حمید با یکی از دوستانش
برود قم.🕌داشتم توی آشپزخانه برایش کتلت
درست می کردم. ساکش را که بستم از فرط
خستگی کنار پذیرایی دراز کشیدم. حمید
داشت قرآنش را می خواند.📖وقتی دید
آنجا خوابم گرفته، آمد بالای سرم و گفت:
«تنبل نشو. بلند شو وضو بگیر راحت
بخواب.»😴
با خنده و شوخی می خواست بلندم کند.
گفت: به نفع خودت است که بلند شوی و با
وضو بخوابی وگرنه باید سر و صدای مرا
تحمل کنی.😄 شاید هم مجبور شوم پارچ
آبی را روی سرت خالی کنم.😝حدیث داریم
بستر کسی که بی وضو می خوابد مثل
قبرستان مردار و بستر آنکه با وضو بخوابد
همچون مسجد است و تا صبح برایش ثواب
می نویسند.😌
آنقدر گفت و سرو صدا کرد که به وضو گرفتن
رضایت دادم.🥰
#شهید_حمید_سیاهکالیمرادی🦋
...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تولد داداشمون مبارک😍❤️🥺