eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
776 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر کودکی مستقل می خواهید بگذارید کودک خود پاسخ سوالاتی که از او می شود را بدهد. نشانه واقعی احترام به استقلال کودک این است که به بزرگسال سوال کننده در پاسخ بگوییم؛ "دخترم خودش به شما میگه" یا " بذار از خودش بپرسیم." 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 دلیل گفتن و اقامه در گوش نوزاد 🌸 علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
مادری از عرش ۱.mp3
13.21M
۱ ✦ چرا فاطمه سلام‌الله‌علیها را "مـــادر" می‌خوانیم ؟ ✦ چرا جایگاه ایشان را به "عرش" نسبت می‌دهیم؟ ✦ عرش کجاست ؟ مگر می‌شود یک "انسان" از "عرش" به زمین بیاید؟ 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
روز 16 آذر سال 1332 روزی است که سه تن از دانشجویان به نام های : مهدی (آذر) شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی در اعتراض به ورود نیکسون و در دفاع از دکتر مصدق و اعتراض به کودتای 28 مرداد 1332 وسفر رئیس جمهور آمریکا به تهران که خود یکی از عوامل کودتا بود شهید شدند و از ان روز به بعد این روز را روز دانشجو نامیده اند. 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔺استوری بازیکن مراکش با نماد شمشیر ذوالفقار امیرالمومنین حضرت علی(ع) بعد از شکست اسپانیا 🔹روی شمشیر هم نوشته شده، لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴رئیس‌جمهور: اگر کسی من‌را قبول نداشت اشکال ندارد، ولی بیاید نظرش را در مورد دولت بگوید و ما نظر را بشنویم از بهترین‌ها انتخاب و عمل کنیم.
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌ششم ﷽ ! بعد هم گفت: من کشتی نمی گیرم! همه با تعجب پرسیدیم: چرا کمی مکث کر
﷽ بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرســتان نشــان داد که در بســیاری از .ورزش ها قهرمان اســت. در زنگ های ورزش همیشــه مشــغول والیبال بود .هیچکس از بچه ها حریف او نمی شد یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت .که سه ضربه به توپ بزند همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بودیم که چطور پیروز شد. از آن روز .به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تک نفره بازی می کرد .بیشتر روزهای تعطیل، پشت آتش نشانی خیابان ۱۷ شهریور بازی می کردیم .خیلی از مدعی ها حریف ابراهیم نمی شدند ،اما بهترین خاطره والیبال ابراهیم بر می گردد به دوران جنگ و شهرگیانغرب .در آنجــا یک زمین والیبال بود که بچه های رزمنــده در آن بازی می کردند یک روز چند دســتگاه مینی بوس برای بازدیــد از مناطق جنگی به گیان .غرب آمدند که مســئول آن ها آقای داودی رئیس ســازمان تربیت بدنی بود .آقای داودی در دبیرستان معلم ورزش ابراهیم بود و او را کامل می شناخت ایشان مقداری وسائل ورزشی به ابراهیم داد و گفت: هر طور صاح می دانید مصرف کنید. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته های ورزشی هستند و برای .بازدید آمده اند ابراهیم کمی برای ورزشــکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به .آن ها نشان داد. تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم .آقــای داودی گفت: چند تــا از بچه های هیئت والیبال تهران با ما هســتند نظرت برای برگزاری یک مسابقه چیه؟ ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر که سه نفرشــان والیبالیست حرفــه ای بودند یک طــرف بودند، ابراهیم به تنهائــی در طرف مقابل. تعداد .زیادی هم تماشاگر بودند ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل .آن ها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور می کرد بازی آن ها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام .شد. بعد هم بچه های ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند آن ها باورشان نمی شــد یک رزمنده ساده، مثل حرفه ای ترین ورزشکارها .بازی کند یکبــار هم در پادگان دوکوهــه برای رزمنده ها از والیبــال ابراهیم تعریف کردم. یکی از بچه ها رفت وتوپ والیبال آورد. بعد هم دو تا تیم تشــکیل داد .و ابراهیم را هم صدا کرد او ابتدا زیر بار نمی رفت و بازی نمی کرد اما وقتی اصرار کردیم گفت: پس !همه شما یکطرف، من هم تکی بازی می کنم ،بعــد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اینقدر نخندیده بودیم ابراهیم هر ضربه ای که می زد چند نفر به سمت توپ می رفتند و به هم برخورد !می کردند و روی زمین می افتادند .ابراهیم درپایان با اختاف زیادی بازی را برد ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#سلام_بر_ابراهیم #قسمت‌هفتم ﷽ بازوان قوی ابراهیم از همان اوایل دبیرســتان نشــان داد که در بسـ
﷽ تقریباً سال ۱۳۵۴ بود. صبح یک روز جمعه مشغول بازی بودیم. سه نفرغریبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه های غرب تهرانیم، ابراهیم کیه!؟ بعد گفتند: بیا بازی سر ۲۰۰ تومان. دقایقی بعد بازی شروع شد. ابراهیم تک .و آن ها سه نفر بودند، ولی به ابراهیم باختند همان روز به یکی از محله های جنوب شــهر رفتیم. ســر ۷۰۰ تومان شــرط بستیم. بازی خوبی بود و خیلی سریع بردیم. موقع پرداخت پول، ابراهیم فهمید .آن ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور کنند یکدفعه ابراهیم گفت :آقا یکی بیاد تکی با من بازی کنه. اگه برنده شــد ما پول نمی گیریم. یکی از آن ها جلو آمد و شــروع به بازی کرد. ابراهیم خیلی !ضعیف بازی کرد. آنقدر ضعیف که حریفش برنده شد همه آن ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم که خیلی عصبانی بودم به ابراهیم :گفتم:آقا ابــرام، چرا اینجوری بازی کردی؟! باتعجــب نگاهم کرد وگفت !می خواستم ضایع نشن! همه این ها روی هم صد تومن تو جیبشون نبود هفتــه بعد دوباره همان بچه های غرب تهران با دو نفر دیگر از دوستانشــان .آمدند. آن ها پنج نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازی کردند ابراهیم پاچه های شلوارش را بالا زد و با پای برهنه بازی می کرد. آنچنان به !توپ ضربه می زد که هیچکس نمی توانست آن را جمع کند آن روز هم ابراهیم با اختاف زیاد برنده شد شــب با ابراهیم رفته بودیم مسجد. بعد از نماز، حاج آقا احکام می گفت. تا :اینکه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت: پیامبر می فرماید هر کس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت« و نیز فرموده اند: »کسی که لقمه ای از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای .»از دست می دهد .»چهل روز او پذیرفته نمی شود ابراهیــم با تعجب به صحبت ها گــوش می کرد. بعد با هم رفتیم پیش حاج آقا وگفت: من امروز ســر والیبال ۵۰۰ تومان تو شــرط بندی برنده شدم. بعد هم ماجــرا را تعریف کرد و گفت: البته این پول را به یک خانواده مســتحق !بخشیدم .حاج آقا هم گفت: از این به بعد مواظب باش ، ورزش بکن اما شرط بندی نکن :هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند. این دفعه با چند یار قوی تر، بعدگفتند !این دفعه بازی سر هزارتومان ابراهیم گفت: من بازی می کنم اما شــرط بندی نمی کنم. آن ها هم شــروع کردند به مســخره کردن و تحریک کردن ابراهیم و گفتند: ترسیده، می دونه …می بازه. یکی دیگه گفت: پول نداره و ابراهیم برگشت وگفت: شرط بندی حرومه، من هم اگه می دونستم هفته های ،قبل با شــما بازی نمی کردم، پول شما رو هم دادم به فقیر، اگر دوست دارید .بدون شرط بندی بازی می کنیم .که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد دوســتش می گفت: بــا اینکه بعد از آن ابراهیم به ما بســیار توصیه کرد که شــرط بندی نکنید. امــا یکبار با بچه های محله نازی آباد بــازی کردیم و مبلغ ســنگینی را باختیم! آخــرای بازی بود که ابراهیم آمد. به خاطر شــرط بندی .خیلی از دست ما عصبانی شد از طرفی ما چنین مبلغی نداشــتیم که پرداخت کنیم. وقتی بازی تمام شــد ابراهیم جلو آمد وتوپ را گرفت. بعدگفت: کســی هســت بیاد تک به تک بزنیم؟ از بچه های نازی آباد کســی بود به نام ح.ق که عضو تیم ملی وکاپیتان تیم برق بود. با غرور خاصی جلو آمد وگفت: سَرچی!؟ .ابراهیم گفت: اگه باختی از این بچه ها پول نگیری. او هم قبول کرد ابراهیــم به قدری خوب بازی کرد که همه ما تعجب کردیم. او با اختاف !زیاد حریفش را شکست داد. اما بعد ازآن حسابی با ما دعوا کرد 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ادامه دارد.....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
مبحث پیش را با بیان چهار معیار جهانی برای زندگی متعادل به پایان رساندیم و این مبحث را هم با ادامه ی
این مطلب خیلی ساده است و از سادگی زیاد آن ممکن است که هیچ وقت موفق به عمل به آن نشویم چون این مطالب باید اول در ذهن جا بیفتد و زمانی که به عرصه ی عمل می رسیم با مشکل مواجه می شویم یعنی به محض این که بخواهیم داشته ها و رفاه را کم کنیم، امنیت مان را از دست می دهیم. چون اکثریت ما امنیت را از مادیت می گیریم. قبلاً هم اشاره کرده ام به زندگی طبیعی و زندگی صنعتی. در زندگی طبیعی، آرامش و آسایش وجود دارد و حرکت رو به بالا دارد و زندگی هماهنگ و طبیعی است. زندگی صنعتی، آزار دهنده و حرکت رو به پایین دارد و آسایش را به رفاه تبدیل می کند بنابراین آرامش کم می شود. جامعه ی امروز ما بسیار نیاز به شناخت آرامش و آسایش و رفاه دارد چون تمام تلاش ما برای تأمین رفاه بچه ها است و این بزرگترین آسیبی است که بچه ها درزندگی آینده شان خواهند دید چون به رفاه عادت می کنند. در حالی که بچه ها باید آسایش را یاد بگیرند و آرامش را تجربه کنند. فضای امروز خانواده های ما از سطح پایین آرامش برخوردار است چون بیشتر به رفاه پرداخته است. هر پدیده ای که به رفاه تعبیر شود آرامش خانواده را از بین می برد و فرق نمی کند که وسیله باشد یا پول و یا تحصیلات و موقعیت ها و ... (ادامه دارد...) {قسمت31} [مباحث کودک متعادل ]