👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#یادت_باشد #قسمتصدوهفدهم 🌿﷽🌿 💐هجدهم فروردین بود که ساعت ده شب رسیدیم اهواز. حاج آقای صباغیا
#یادت_باشد
#قسمتصدهجدهم
🌿﷽🌿
بین ماه های سال، اردیبهشت برایم دوست داشتنی ترین و متفاوت ترین ماه سال شده بود، ماهی که در چهارمین روزش حمید به دنیا آمده بود.
🌷جشن تولد مختصری گرفتیم، از صبح درگیر درست کردن کیک بودم،
از علاقه زیاد حمید به بستنی خبر داشتم برای همین با ثعلب و شیر تازه برایش کلی بستنی درست کرده بودم.
هر چند خوشحالی و شوخی های وقت فوت کردن شمع ها زیاد به درازا نکشید!
چند روز بعد منتظر بودم حمید از سر کار بیاید با هم غذا بخوریم، هوا بارانی بود، ساعت از سه هم گذشته بود ولی از حمید خبری نبود.
پیش خودم فکر کردم حتما باز جایی دستش بند شده و دارد گره کاری را باز می کند، وقتی زنگ در را زد طبق معمول به استقبالش رفتم، تا ریخت و قیافه اش را دیدم از ترس خشکم زد.
سر تا پایش خاکی و کثیف بود، فهمیدم باز تصادف کرده!
زانوهای شلوارش پاره شده بود و رد کشیده شدن روی آسفالت پشت آستین کاپشنش مشخص بود، رنگ به صورتم نمانده بود، همان جا جلوی در بی حال شدم.
طاقت نداشتم حمید را این مدلی ببینم، دلداریم داد و گفت:
«نگران نباش، باور کن چیزی نشده، ببین خودم با پای خودم اومدم خونه، همه چیز به خیر گذشت».
🌹 ولی من باور نمی کردم، سوال پیچش کردم تا بفهمم چه اتفاقی رخ داده، پرسیدم:
کجا تصادف کردی حمید؟ درست بگو ببینم چی شده؟ باید بریم بیمارستان از سر و پاهات عکس بگیریم.
حمید در حالی که لیوان آب را سر می کشید گفت: «با آقا میثم و آقا نبی الله سوار موتور می آمدیم که وسط غیاث آباد یک ماشین به ما زد، سه نفری پرت شدیم وسط خیابون، شانس آوردیم من کلاه داشتم».
زخم های
سطحی برداشته بود، از سیر تا پیاز قصه را تعریف کرد که: چجوری شد، کجا زمین خوردن، بقیه حالشون خوبه یا نه.
این طور چیزها را از من پنهان نمی کرد، من هم فقط غر می زدم:
🌸«چرا راننده اون ماشین این طور رانندگی می کرده؟ تو چرا حواست نبوده».
بعد هم یک راست رفتم سراغ اسپند، اسپند دود کردن های من ماجرا شده بود، تا می خواست بیرون برود اسپند مشت می کردم و دور سر حمید می چرخاندم.
حمید هم برای شوخی اسپند را از مشت من می گرفت زیر بغل هایش، دور کمرش، بین پاهایش می چرخاند و می خندید، حتی لباسش را می زد بالا، روی شکمش می گذاشت می گفت بترکه چشم حسودا.
این اولین باری نبود که حمید تصادف می کرد، چندین بار با همین سر وضع به خانه آمده بود، اما هر دفعه، مثل بار نخست که خونین و مالين با لباس پاره میدیدمش، دست و پایم را گم می کردم و توان انجام هیچ کاری را نداشتم.
💐 مخصوصا یک بار که شبانه از سنبل آباد در حال برگشت به قزوین بود موتور حميد به یک نیسان خورده بود.
شدت تصادف به حدی بود که حمید با موتور به وسط جاده پرت شده بود، هر دو طرف جاده الموت دره های وحشتناکی دارد، شانسی که آورده بودیم این بود که وسط جاده زمین خورده بود.
آن شب هم که بعد از کلی تأخیر به خانه آمد همین وضعیت را داشت، لباس های پاره، دست و پاهای خونی این تصادف کردن ها صدایم را حسابی در آورده بود که چرا با اینکه حساسیت من را می داند، مواظب نیست.
از روی حساسیتی که به حمید
داشتم شروع کردم به دعوا کردن: مگه روز رو از تو گرفته بودن؟ چرا شب اومدی؟ چرا رعایت نمی کنی؟ این موتور رو باید بندازیم آشغالی!
🌻 از بس از این تصادف ها دیده بودم چشمم ترسیده بود، به حدی حساس شده بودم که در این شرایط یکی می خواست من را آرام کند و برایم آب قند درست کند!
حمید لباس های پاره و خونی را عوض کرد و تا شب خوابید، ولی شب کمر درد عجیبی گرفت، چشم روی چشم نمی گذاشت، تا صبح حمید را پاشویه کردم، دستمال خیس روی پیشانیش می گذاشتم و بالای سرش قرآن می خواندم.
چون دوره های درمان را گذرانده بودم معمولا اكثر کارها حتى تزریقاتش را خودم انجام می دادم، وقتی دید تا صبح بالای سرش بیدار بوده ام گفت:
من مهر مادری شنیده بودم ولی مهر همسری نشنیده بودم که حالا دارم با چشم های خودم می بینم، اگر روزی مسابقه مهربونی برگزار بشه تو نفر اول میشی
ادامه دارد....
✨ ﷽ ✨
✅ فضیلت روزه گرفتن ایام البیض ماه رجب
1⃣ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
🔹 زمانی که داخل بهشت شدم دیدم که اکثر اهل بهشت کسانی بودند که ايّام البيض را روزه میگرفتند.
📚 بحارالانوار ج۹۴ ص۱۰۷ ح۴۴
2⃣ امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
🔹 از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم درباره روزه در ایام البیض سؤال کردند، آن حضرت فرمود: روزه در این ایام مقبول درگاه الهی است و رد نمیشود.
📚 وسائل الشیعه ج ۱۰ ص۴۳۷
3⃣ امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹 کسی که ایام البیض از ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند برای هر روز او ثواب کسی را مینویسد که یک سال روزها را روزه گرفته و شبها را ایستاده به عبادت به سر برده باشد، و این شخص در روز قیامت که همه در هراس هستند، در میان انسانهای ایمن از عذاب خواهد بود.
📚 مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج۲ ص۸۱۹
#امام_زمان
#ماه_رجب
#اعمال_منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ﷽ ✨
✅ با چه عملی میتوان کل فضایل ماههای رجب وشعبان ورمضان را یکجا بدست آوریم؟
🎙 #ابراهیم_افشاری
#ماه_رجب
#اعمال_منتظران
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅️ یک کلاه رفت سرم...
...در حالی که هم اصفهانیم
هم عمامه داشتم
هم دانشمندم😄
.
✅کرامات ائمه اطهار را برای فرزندانتان روایت کنید...
➖ماجرای فرمان خداوند و تعجب جبرئیل و قدرت بازوان امام علی (ع)
➖بر اساس روایات در جنگ خیبر پس از آنکه مرحب خیبری (مرحب بن حارث یهودی، مردی بلندقامت، عظیم الجثه و بسیار شجاع) به دست امیرالمومنین به دو نیم شد و بر زمین افتاد جبرئیل در حالی که خنده تعجب بر لب داشت بر پیامبر (ص)فرود آمد.
رسول خدا (ص)به او فرمودند:از چه تعجب کردی؟
حضرت جبرئیل گفت: همانا فرشتگان در مراکز و جایگاههای آسمانی ندا میکنند:لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار.🗡🛡
ولی تعجب من بدان جهت است که آن زمان که امر شدم قوم لوط را هلاک کنم، شهرهای آنان را که ۷ شهر از زمین هفتم زیرین تا زمین هفتم بالا بود بر پری از بالهایم قرار دادم و آنقدر آن را بالا بردم که حاملان عرش صدای خروسها و اطفال (روی زمین) را میشنیدند و تا صبح در انتظار امر خدا ایستادم و آن را جابجا نکردم.
اما امروز که علی ضرب هاشمی را فرود آورد من مامور شدم زیادی قبضه او را نگه دارم تا به زمین فرود نیاید و آن را به دو نیم نکند تا زمین و اهل آن واژگون نشوند.
در این هنگام فشار زیادی شمشیر علی سنگینتر از شهرهای قوم لوط بود و این درحالی بود که اسرافیل و میکائیل بازوی علی را در هوا به قبضه خویش گرفته بودند.
📚منبع کتاب ۳۲۰ داستان از معجزات و کرامات امام علی (ع
.
✅کرامات ائمه اطهار را برای فرزندانتان روایت کنید...
➖دو زن در عهد خلافت غصبی عمر بر سر کودکی نزاع داشتند . هر یک کودک را بدون شاهد فرزند خود می دانستند عمر نمی دانست که چه حکمی کند ، به امیر المومنین علی (علیه السّلام) متوسل گردید تا خاطرش را از این پیشامد آسوده سازد . حضرت هر دو را خواند و اندرزشان داد و از خدا ترسانید ، ولی اثری نبخشید ، و بر نزاع خود باقی ماندند . آن حضرت چون دید دست از جدال بر نمی دارند فرمود : ارّه ای به من بدهید . گفتند : ارّه را برای چه می خواهید ؟! حضرت فرمود : می خواهم کودک را به دو نیم کنم و به هر یک نیمی از کودک را بدهم ! یکی از آنها در برابر حکم ساکت ماند . ولی دیگری فریاد می زد و می گفت من از حق خود گذشتم و کودک را به او بخشیدم . امیر المومنین علی (علیه السّلام) فرمود : کودک از آن تو است ، زیرا اگر فرزند او بود ، دلش به حال او می سوخت . زن به اقرار آمد و گفت : کودک فرزند اوست ، عمر خوشحال شد و گفت : اگر علی نبود عمر هلاک می شد
17.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
📹 نماهنگ «علی ولی الله» به مناسبت فرا رسیدن میلاد امیرالمومنین(ع)
شعر: داود رحیمی
اجرا: گروه سرود نسیم رحمت
کارگردان: مهدی شیری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اعتکـاف
➕اعتکاف یعنی چی؟!
➕چه زمانی میشه مُعـتَکِـف شد؟!
➕ چه کارهایی اعتکاف رو باطل میکنه؟!