eitaa logo
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
775 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
9.9هزار ویدیو
336 فایل
کانال سبک زندگی👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بچه بعد از بدنیا آمدن لحظه‌ای گریه نکرده و این اولین واکنشش بوده😄 + از کجا آمده‌ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
22.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✂️༻‌ خیاطی༺✂️ 👌آموزش یه سارافون تزئینی فووووق العاده آسان با این شومیز بدون الگو که آموزشش رو گذاشتیم عالی میشه برای عید😍
8 مارس روز جهانی (ظلم علیه) زن‼️ 🔺 🔻 تفاوت در اسلام و غرب
. 🔴 هشت مارس روز مصیبت‌های زن متمدن غربی است نه تبریک و جشن ❌ هشت مارس روزی برای مظلومیت زنان کارگر غربی است که با گرامیداشت این روز، غرب در تلاش هست کیفیت کارگری و زندگی را برای کارگران زن سیستم سرمایه‌داری بهبود بخشد. شما دیگر چرا خودتان را هشت مارسی می‌دانید؟ 🔻اما داستان چیست ؟ زنان کارگر یک شرکت نساجی در روز ۸مارس سال ۱۸۵۷ میلادی در اعتراض به وضعیت سخت کاری خود در شهر نیویورک آمریکا دست به اعتصاب زدند. شرایط سخت با دستمزد کم کارگران زن در اوایل قرن بیستم که همراه با مردان در کشور‌های صنعتی وارد بازار کار شده بودند آنان را وادار به اعتراضی گروهی کرد. در هشتم مارس سال۱۹۰۸ بعد از گذشت بیش از پنجاه سال، کارگران زن همان کارخانـه نساجی شهر نیویورک به منظور احیای خاطره اعتصاب دست از کار کشیدند، صاحب این کارخانه به همراه نگهبانان به منظور جلوگیری از همبستگی کارگران، این زنان را در محل کارشان محبوس کرد و به دلایلی نامعلوم کارخانه آتش گرفت و فقط تعداد کمی از زنان توانستند از این حادثه نجات یابند و مابقی ۱۲۹ تن از زنان کارگر در این آتش سوختند.😔🥺
💠 زن اثر شگرف خلقت! ⬅️ ارزش یک پدیده و اثر در گرو مرموز بودن و ارزش های پنهانی است که در آن وجود داشته و انسان را وادار می کند، در آن پدیده به کشف و تفحص بپردازد و با کشف هر ویژگی منحصر به فرد آن، ارزش آن بالاتر می رود؛ زن نیز به عنوان یک اثر شگرف در خلقت چنین ویژگی دارد که اگر مرموز بماند، ارزش وی بالاتر می رود. 👌 «مگی» نویسنده مقاله هنر عفت در این باره می نویسد، به آسانی نمی توان کاری کرد که مردها به عقاید و ارزش های شما توجه کنند؛ اما اگر اجازه ندهید ظاهر شما را زیاد ببینند، مجبور می شوند، توجه خود را به باطن شما معطوف کنند. 📎 📎 📎 📎 📎
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹مهمترین بخش آیت‌الکرسی چیست؟ 🔸استاد پناهیان
4_6008133882409390170.mp3
10.63M
مجموعه ۴۴ | √ شما برای مرگ چقدر آماده‌اید؟ اگر بگویند صبح فردا از دنیا می‌روید، در شما چه حالتی ایجاد می‌شود؟ آمادگی در هر لحظه یعنی چه؟ چطور می‌شود هر لحظه برای این اتفاق آماده بود؟
💠﷽💠 🔴 تدابیر روزه اولی ها ✍ توصیه ها: تعدیل طبع فرزند؛ در ابتدا و قبل از شروع ماه مبارک رمضان، به طبع فرزند و تلاش برای متعادل ساختن طبایع در او توجه داشته باشید. درمان یبوست؛ در صورت ابتلا به یبوست، با مصرف آب فاتر، آلو، انجیر ( دستور یبوست ) آن را رفع کنید. حتماً مصرف سحری را جدی بگیرند. اغلب بچه‌ها برای خواب راحت‌ تر ترجیح می‌دهند که شام را به جای وعده سحری در آخر شب میل کنند که موجب مشکلاتی مانند افت قند و فشارخون، ضعف سیستم ایمنی بدن در طی روز، به خصوص در ساعات قبل از افطار می شود. سحری را به موقع بخورند. سعی شود حداقل نیم ساعت بین خوردن سحری و اذان صبح فاصله باشد. حتماً قبل و بعد از غذا مقداری نمک طبیعی دریا مصرف شود. در تهیه و تدارک غذا برای روزه اولی ها، گروه های غذایی مناسبی مانند نان، مغزها، میوه، سبزیجات، غلات، حبوبات، پروتئین در نظر گرفته شود . در وعده سحری دو الی سه قاشق غذا خوری سویق یا چند عدد خرما با آب ( آب فاتر ) بنوشند. خرما به تعداد فرد به همراه مقداری آب ( مثلا نصف استکان ) برای هر عدد خرما. همچنین سویق را جداگانه و خرما را هم جداگانه مصرف کنند، زیرا قرار است بعد از خرما، آب مصرف شود و بنابر این بین مصرف سویق وخرما، حداقل نیم ساعت فاصله باشد. سویق عدس جهت کاهش تشنگی بسیار مفید است. افطار را با نوشیدن مایعات گرم مثل آب جوشیده ولرم ( آب فاتر )، شیر گرم، یا مواد قندی طبیعی شروع کنند. به جای مصرف انواع شیرینی ها مثل زولبیا و بامیه که فاقد مواد مغذی هستند، از مواد غذایی طبیعی شیرین مانند خرما، عسل، شکر سرخ، کشمش، مویز، انجیر استفاده کنند. اگر فرزندان تمایل زیادی به خوردن زولبیا و بامیه داشتند، خودتان با روغن و مواد طبیعی و سالم آن را درست کنید. مصرف سبزیجاتی مثل ریحان، کاهو، خرفه، تره ... در بین غذا پس از افطار نمودن با آب جوش یا مایعات گرم و یا خرما می بایست از غذاهای سبک استفاده کرد، مثل: حلوا، فرنی، نان و کره و مربا یا عسل، نان با پنیر وگردو، شیر برنج، شله زرد، ارده شیره، آش ها استفاده از نوشیدنی هایی مانند شربت سکنجبین، شربت آبلیمو عسل، شربت گلاب، شربت خاکشیر و تخم شربتی بعد از افطار تا هنگام سحر سبزیجات و سالاد در وعده سحر؛ مصرف برخی میوه جات یا کمی سالاد قبل از سحر تحریک‌کننده اشتها و موثر در کاهش تشنگی می باشد، به شرط این‌که شب‌ها زودتر بخوابند و زودتر از موعد برای سحر بیدار شوند و با کمی فاصله از غذای اصلی، میوه یا سالاد بخورند. سالادی از ترکیب کاهو، زردک، سبزیجات، کدو، روغن زیتون به همراه سرکه طبیعی و سایر مواد غذایی سالم باشد. بخشی از مایعات مورد نیاز را از طریق میوه یا آب میوه های طبیعی تامین کنند. خوب جویدن و آهسته خوردن غذا در افطار و سحر؛ خوب جویدن موجب می شود تا هم زودتر سیر شده و هم هضم و جذب غذا کامل تر انجام شود. مصرف میوه هایی هم چون آلو، زردآلو، سیب، به، گلابی، انجیر، مویز و انگور از سوپ ها و آش های لطیف با سبزی هایی هم چون برگ چغندر، جعفری، تره، شنبلیله،خرفه، کاسنی استفاده کنند.استراحت و خواب کافی داشته باشند. نهایتا قبل از نیمه شب شرعی بخوابند. والدین برای افزایش اشتهای فرزندان مخصوصاً در وعده سحر، غذاهای مورد علاقه آن ها را در اختیارشان بگذراند و البته به سالم و مقوی بودن غذا هم توجه داشته باشند. استفاده از ترشیجات طبیعی مثل رب انار، سرکه طبیعی، آبلیموی تازه طبیعی و زیتون پرورده خواب قیلوله داشته باشند. از نان های سبوس دار به ویژه در وعده سحر استفاده کنند.
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 معجزه عسل در درمان بافتهای آسیب دیده 👤 استاد حسین خیراندیش
✅روزه، یکی از رموز سلامتی ✍رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: صُومُوا تَصِحُّوا. روزه بگیرید و سالم باشید. روزه داری یکی از درمان های طب اسلامی است. به فتوای جمیع فقها مجوز ترک روزه در دست پزشکان نیست؛ بلکه اطمینان خود شخص در مضر بودن روزه ملاک است. اگر فقط به خاطر نهی دکتر روزه ترک شود، مرتکب حرام شده ایم و کفاره واجب می شود. در ایام ماه مبارک رمضان مراجعه به بیمارستان ها و مطب ها کاهش پیدا می کند! برخی از پزشکان با فن ترساندن، بیمارها را از روزه گرفتن منع می کنند،‌ در حالی که روزه، درمان آن ها است
💠﷽💠 🔴 تاثیرات روزه‌داری بر تن: ✍مواردی که ذکر خواهد شد، تنها درصورت رعایت تدابیر حفظ الصحه حاصل می‌شود. در حقیقت صحیح و دو وعده خواری، همان رعایت است. برای هر چه بیشتر بهره بردن از فضیلت های ماه مبارک باید بدانیم که هرچقدر تن سنگین تر باشد، روح نیز سنگین می‌شود و قادر به درک صحیحی از تاثیرات روزه بر سلامت روح و جسم نخواهد بود. با گرم کردن تن و افزایش قوای رطوبات زائد را تحلیل می‌برد و با از بین بردن زمینه‌ی عفونت، بدن را از هرگونه عفونت پاکسازی می‌کند. به علت تحلیل رطوبات زائد باعث افزایش و هوش و ذکاوت مخصوصا در افراد با مزاج مرطوب میشود و به تقویت سیستم عصبی می‌پردازد. با پاکسازی تن، قوای ادراکی را افزایش می‌دهد. در نتیجه باعث افزایش درک صحیحی از معنویات می‌شود. به علت بهبود و تولید گرم در زمان روزه داری، عروق پاکسازی و زمینه ی غلظت خون برطرف می‌شود. به علت پاکسازی عروق، خون صالح به تمامی بافت‌ها می‌رسد و علاوه بر تخلیه‌ی بافت ها از مواد زائد، باعث تغذیه ی صحیح بافت‌های بدن می‌شود. در این صورت است که قوه‌ی مدبره‌ی بدن قادر به بازسازی بافت‌های آسیب دیده در اثر بیماری خواهد شد. به این فرآیند می‌گویند. روزه داری در حقیقت فرصت دادن به قوه‌ی مدبره‌ی بدن است تا بتواند در زمانیکه فرد از ورود مواد جدید به تن امساک می‌کند، به اعمال و وظایف خود بپردازد. ✍ استاد حسنی
👨‍👩‍👧‍👧کانال سبک زندگی 🪴
💠🔅💠🔅💠 ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا #قسمت_27🌻 صالح خودش به خرید رفته بود. لباس برای من خرید👗 و یک سری
💠🔅💠🔅💠 ❣ 🌻 دیشب اصلا نخوابیدم. حال دلم خراب بود. صالح هم درست نخوابید. همین که می دید هنوز بیدارم کلی غر می زد و بعد نازم را می خرید و می گفت بیدار ماندن برای خودم و بچه خوب نیست. دست خودم نبود. خواب به چشمم نمی آمد. فردا صبح صالح می رفت و بازگشتش با خدا بود. اصلا خواب چه معنایی می توانست داشته باشد وقتی که فردا نفسم از گلویم می رفت و روحم از تنم؟😭 نماز صبح را با صالح خواندم. لبه ی تخت نشستم و قامت بستم. بغضم ترکید و با صدای زمزمه ی صالح دل سیر گریه کردم. نماز که تمام شد، صالح چادر نماز را از روی چشمم کنار زد و با اخمی ساختگی گفت: ــ چیکار کردی با خودت😠 ببینم... نکنه نماز عشق خوندی که اینجوری شدی😜 چیزی نگفتم. می ترسیدم دلش را بلرزانم و از رفتن منصرف شود. می ترسیدم با نگرانی برود و نتواند سر قولش بماند. می ترسیدم... از خیلی چیزها می ترسیدم. ذهنم آشفته بود و از نگرانی حالم بهم می خورد. صالح از کمد بسته ی لواشک را بیرون آورد و گفت: ــ میدمش دست سلما... فقط روزی یه دونه بهت بده بخوری.😏 دلم نمی خواد خودکشی کنی و فشارت بیفته. درست و حسابی غذاتو بخور و مامانِ لوسی نباش. باشه؟😘 سری تکان دادم و بغضم را فرد دادم. تسبیح سفید را از کیفم برداشتم و به صالح دادم. ــ اینو بنداز دستت. می خوام همراهت باشه. مثل دستبند بنداز به مچت. مچ دست چپش را جلو آورد و گفت: ــ خودت برام بنداز. تسبیح را چند دور به مچش انداختم تا که اندازه شد.📿 انگشتر فیروزه را(حلقه مان)💍 از دستش درآورد و با زنجیرِ پلاکش به گردنم آویخت. دلم گرفت.😔 دوست داشتم داد بزنم و گریه کنم. حالم دست خودم نبود و مدام دلشوره داشتم. دلم نمی آمد به رفتنش "نه" بگویم اما حالم خیلی بد بود. "چرا سپیده نمی زنه؟ امشب چقدر سنگین و خفقان آور گذشت خدایا خودت کمکم کن" ــ مهدیه جان نگاهش کردم. ــ چرا نمی خوابی خوانومم؟ اینجوری می بینمت اذیت میشم. ــ خوابم نمیاد بخدا... ــ مرگ صالح بخــ... دستم را روی دهانش گذاشتم و با حالتی عصبی و ناخواسته گفتم: ــ تو رو خدا اسم مرگ رو به زبونت نیار. چشم... من استراحت می کنم اما تو اینجوری نگو. اشک جمع شده در پشت پلک هایم سرازیر شد و روی بالش افتاد. ــ قربون اون چشمات...😔 اشکم را پاک کرد و به خواسته اش چشمم را بستم. دستم را گرفت و گل سر را از موهایم باز کرد. کاش موهایم را نوازش نمی کرد. نفهمیدم چطور خوابم برد. ٭٭٭★★★★★★★★★★★٭٭٭ وقتی چشمم را باز کردم صالح حاضر و آماده، در حال چک کردن وسایلش بود. مثل برق گرفته ها توی تخت نشستم.😱 صالح سراسیمه لبه ی تخت نشست و مرا به آغوش کشید. ــ آروم باش خوشگلم... چی شده؟ بغض کردم و گفتم: ــ چرا بیدارم نکردی؟ می خواستی بدون خداحافظی بری؟!😭 ــ نه عزیز دلم... چطور ممکنه بدون خداحافظی برم؟ خواستم کمی استراحت کنی. بغضم ترکید و گفتم: ــ الان وقت استراحته؟؟!! صالح منو از این دو سه ساعت دیدنت محروم کردی. ــ مگه می خوام برنگردم؟ وقتی برگشتم هر روز بشین نگاهم کن.😊 حالم بهم خورد. خودم را جمع کردم و دستم را جلوی دهانم گرفتم. ــ چی شد فداتشم؟ حالم را که دید با خنده گفت: ــ دخملم داره اذیتت می کنه؟! و خطاب به بچه گفت: ــ اینجوری می خوای مواظب مامانت باشی پدر صلواتی؟😂 آب دهانم را فرو دادم و گفتم: ــ از کجا می دونی دختره؟ ــ بچه ی منه... دوست دارم دختر باشه. حرفیه؟!😒 خندیدم و گفتم: ــ نه چه حرفی؟ از خدامم هست همدم مامانش باشه. پیشانی ام را بوسید و گفت: ــ قربون مامانش... مهدیه جان... من برم؟ قلبم هری ریخت. اصلا انگار لحظه ای فراموش کرده بودم صالح عازم چه سفری بود. لبم آویزان شد و از روی تخت پایین آمدم. ــ دیگه سفارش نمی کنم ها... مراقب خودت و بچه باش. تا چشم روی هم بذاری برگشتم ان شاء الله. کوله را به دستش گرفت و روبرویم ایستاد. ــ یه چیزی توی گوشیت برات یادگاری گذاشتم. وقتی رفتم پیداش کن و با دخترم ازش لذت ببر.😊 مقاوتم از دست رفته بود. بی صدا اشکم جاری شد و دست صالح سد آنها می شد. انگار بار آخر بود می دیدمش. آغوشش مأمن دلتنگی ام شد و سینه اش تکیه گاه سرم. جلوی لباس نظامی اش خیس شد بسکه هق زدم. بعد از رفتنش سکوت خانه بود که سرم آوار شد. دلم برای سلما می سوخت. حالش را فراموش نمی کنم وقتیکه تنها تکیه داده بود به درب حیاط و با قرآنی که به سینه گرفته بود غریبانه اشک می ریخت و من محرم درد دل و فراغش بودم اما حالا مجبور بود بخاطر حال من، سکوت کند، بخندد و گوشه ای پنهان بغض خفه شده اش را رها کند.😔 "خدایا سپردمش دست خودت." نمی دانم خوابم برد یا بی حال شدم. خسته بودم. هر چه بود روحم به این خلاء احتیاج داشت. ادامه دارد....