43 A & B .mp3
28.08M
🟣خانواده موفق
#دکتر_سعید_عزیزی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
hamayesh3.mp3
9.94M
⁉️ پرسش و پاسخ
🔹#دکتر_سعيد_عزيزی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
💢 بیبند و باری و گسترش فساد
🔹گستردگی بیبند و باری و فساد باعث تمایل افراد به بیحیایی و تبعیت از فضا و جو موجود میشود.
📎 #حجاب
📎 #عفاف_و_حجاب
📎 #سبک_زندگی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
💢 بیعفتی و از دست دادن ارزشها
🔹بیعفتی پرتگاهی است مخوف و هر ملتی که در این پرتگاه سقوط کند، عزت و عظمت و همت و مردانگی خود را که یگانه ضامن سلامت و سعادت جامعه است از دست خواهد داد.
📎 #عفت
📎 #جوانمردی
📎 #سبک_زندگی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتصد #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 مردي در آينه توي راه،
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتصدویکم
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱
غبار
حال غريبي درون وجودم رو پر كرده بود ... و ميان تك تك سلول هام موج مي زد ... مثل پارچه كهنه اي
شده بودم كه بعد از سال ها كسي اون رو تكان داده ... تمام افكار و برنامه ريزي هام مثل غبار روي هواي
معلق شده بود ... پرده اشك چشمان دنيل، حالا روي قرنيه چشم هاي من حائل شده بود ...
من مونده بودم و خودم ... در برابر بانويي كه بيشتر از چند جمله ساده نمي شناختمش ...
و حالي كه نمي فهميدم ... به همه چيز فكر مي كردم ... جز اين ...
نشسته بودم كنار ديوار ... دقيقه ها چطور مي گذشت؟ ... توي حال خودم نبودم كه چيزي از گذر زمان و
محيط اطرافم درك كنم ... تا اينكه دستي روي شانه ام قرار گرفت ...
بي اختيار سرم به سمتش برگشت ... چهره جواني، بين اون همه نور و چراغ صحن، مقابل چشمان تر من
نقش بست ...
ـ سلام ... اينجا كه نشستيد توي مسيره ... امكان داره یه جاي دیگه بشینید؟ ...
نگاهم از روي اون برگشت روي چند نفري كه با فاصله از ما ايستاده بودن ... به خودم اومدم و از جا بلند
شدم ...
ـ ببخشيد ... نمي دونستم ...
هنوز قدم از قدم برنداشته بودم كه يهو به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... برگشتم سمتش ... هنوز
اونجا ايستاده بود ...
ـ تو انگليسي حرف زدي ...
لبخند خاصي روي لب هاش نقش بست ... و به افرادي كه ازشون فاصله مي گرفت اشاره كرد ...
ـ باهاتون كه فارسي حرف زدن واكنشي نداشتيد ...
معقول بود و تعجب من احمقانه ...
ـ چرا اينجا نشستيد و وارد نمي شيد؟ ...
ـ من به خداي شما ايمان ندارم ...
جايي از تعجب توي چهره اش نبود ... اما همچنان با سكوت به من نگاه مي كرد ... سكوتي كه سكوت
من رو در هم شكست ...
ـ همراه هاي من مسلمان هستن ... براي زيارت وارد حرم شدن ... من اينجا منتظرشون هستم ...
توي صحن، جاي ديگه اي براي من پيدا كرد ... جايي كه اين بار جلوي دست و پاي كسي نباشم ...
ـ اما شبيه افراد بي ايمان نيستي ...
نشست روي زمين، كنار من ...
ـ چرا اين حرف رو ميزني؟ ...
ـ چه دليلي غير از ايمان، شما رو در اين زيارت، با همراه مسلمان تون، همراه كرده؟ ...
چند لحظه به چهره اش نگاه كردم ... آرام ... با وقار ... محكم ... با نگاهي كه انگار تا اعماق وجودم پيش
مي رفت ...
سكوت عميقي بين ما حاكم شد ... ديشب با كسي حرف زده بودم كه فقط چند ساعت از آشنايي من با
اون مي گذشت ... و حالا كسي از من سوال مي پرسيد كه اصلا نمي شناختمش ... نمي دونستم آیا پاسخ
اين سوال، پاسخي بود كه در جواب سوال اين غريبه بدم یا نه؟ ...
و من همچنان به چشم هاي مطمئن و پرسشگر اون خيره شده بودم ...
نگاهم براي لحظاتي برگشت سمت گنبد و ايوان آينه ... و بستم شون ...
نور و تصوير حرم، پشت پلك هاي سنگين و سياه من نقش بست ... بين من و اون جوان، فقط يك پاسخ فاصله بود ...
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
﷽ #مردےدرآئینہ 💙 #قسمتصدویکم #رمانمعرفتے :) #قلمشہیدسیدطاهاایمانے 🌱 غبار حال غريبي در
﷽
#مردےدرآئینہ 💙
#قسمتصدودو
#رمانمعرفتے :)
#قلمشہیدسیدطاهاایمانے🌱
رهایت نمي كنم
هنوز گرماي نگاهش رو حس مي كردم ... چشم هاش رو از روي من برنداشته بود ...
ـ براي پيدا كردن كسي اومدم ...
ـ اين همه راه رو از يه كشور ديگه؟ ...
ـ خيلي برام مهمه حتما پيداش كنم ...
لبخند گرم و مليحي، چهره اش رو به حركت آورد ...
ـ مطمئني اينجا پيداش مي كني؟ ...
نگاهم توي صحن و بين آدم هايي كه در رفت و آمد بودن چرخيد ... تعدادشون كم نبود ... و معلوم نبود
چند نفر داخل هستن ...
ـ چه شكلي هست؟ ... ازش تصويري داري؟ ...
دوباره چهره اش بين قاب چشم هام نقش بست ... نمي دونستم چي بايد جواب اين سوال رو بدم ... اگر
جواب مي دادم، داستانِ حرف هاي من با دنيل و مرتضي، دوباره از اول شروع مي شد ...
ـ نه ندارم ... آدم مشهور هي ... اومدم دنبال آخرين امام تون بگردم ... شنيدم توي اين شهر يه مسجد
داره ...
درد خاصي بين اون چشم هاي گرم پيچيد و سكوت دوباره بين ما حاكم شد ...
ـ يعني ... اين همه راه رو براي پيدا كردن يك تخيل و افسانه اومدي؟ ...
برق از سرم پريد ... اونقدر قوي كه جرقه هاش رو بين سلول هام حس كردم ...
ـ تو به اون مرد اعتقاد نداري؟ ... پس اينجا توي اين حرم چه كار مي كني؟ ...
دوباره لبخند زد ... اما اين بار، جدي تر از هميشه ...
ـ يعني نميشه باور نداشته باشم و بيام اينجا؟ ...
نگاهم بي اختيار توي صحن چرخيد ... اونجا جاي تفريح و بازي نبود كه كسي براي گذران وقت اومده
باشه ...
نه ... نميشه ...
ـ پس واقعا باور داري چنين مردي وجود داره كه براي ديدنش اين همه راه رو اومدي؟ ...
هنوز مبهوت بودم ... نگاهم، باورم رو فرياد مي زد ...
ـ پس چطور به خدايي كه خالق اون مرد هست ايمان نداري؟ ...
لبخندش گرم تر از لحظات قبل با وجود من گره خورد ...
ـ اون مرد، بيش از هزار سال عمر داره ... جوان بودنش اعجاز خداست ... مخفي بودنش اعجاز خداست
... در حالي كه در خفاست بر امور جهان نظارت داره ... و اين هم اعجاز خداست ...
اون مرد پسر فاطمه زهرا و از نسل رسول خداست ... جانشين رسول خداست ... و اصلا، علت وجودش
اقامه دين خداست ...
چطور مي توني به وجود اين مرد ايمان داشته باشي ... و اين باور به حدي قوي باشه كه حاضر بشي براي
پيدا كردنش دل به دريا بزني ... و اين مسير رو بياي ... اما به وجود خدايي كه منشأ وجود اون هست
ايمان نداشته باشي؟ ...
نور رو باور داري ... اما خورشيد رو نمي بيني؟ ...
نفسم بين سينه حبس شده بود ... راست مي گفت ... چطور ممكن بود به وجود اون مرد ايمان داشته
باشم ... اما قلبم وجود خداي اون رو انكار كنه؟ ... چطور متوجه نشده بودم؟ ...
ـ اگه من در جاي قضاوت باشم ... میگم ايمان تو به خداي اون مرد و وجود اونها ... قوي تر و بيشتر از
اكثر افرادي هست كه در اين لحظه، توي اين صحن و حرم ايستادن ...
طوفان جديدي درونم شروع شد ... سنگيني اين جملات در وجودم غوغا مي كرد ... نمي تونستم چشم
هاي متحيرم رو ازش بردارم ... يا حتي به راحتي پلك بزنم ...
توي راستاي نگاهم نيب... اون جمعيت ... از دور مرتضي رو ديدم كه از درب ورودي خارج شد ... كفش
هاش رو گذاشت روي زمين تا بپوشه ...
از روي خط نگاهم، مرتضي رو پيدا كرد ...
ـ به نظر، يكي از همراهان شماست كه منتظرش بوديد ... من ديگه ميرم تا به برنامه هاتون برسيد ...
از كنار من بلند شد ...
ناخودآگاه از جا پريدم و نيم خيز، بين زمين و آسمون دستش رو گرفتم ...
ـ نه ... رهات نمي كنم ...
ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طوفانالاقصی🇮🇷🇵🇸
.
🎥 کار قشنگ و تمیز یعنی کار مربی کامپیوتر مدرسهٔ تمدن نوین اسلامی اسلامشهر، خانم سلمانی
⚘ببینید و لذت ببرید.
✅ سخنان حضرت آقا به منظور آشنایی دانش آموزان با شخصیت و اندیشه های حضرت آقا با برنامه ی اسکرچ در یک محیط شاد و عاطفی پیاده سازی می شود.🇮🇷🇵🇸
به مناسبت دفاع قدرتمند پدافند کشور.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار شرط
تصویر
تشویق
تقلید
تحقیق
💢 استفاده از کانالهای ماهوارهای که اغلب با هدف ضربه زدن به عفت و سلامت زنان مسلمان تشکیل شدهاند، موجب ترویج بیعفتی و بیحجابی در جامعه است.
📎 #عفت
📎 #حجاب
📎 #عفاف_و_حجاب
📎 #سبک_زندگی
⁉️ شبهه:
چرا در ایران اصرار بر اجرای قانون حجاب اجباری وجود دارد، در حالیکه در عربستان سعودی که یک کشور اسلامی و بر اساس دیکتاتوری است، قانون حجاب اجباری لغو شده است؟
✅ پاسخ:
1️⃣ خبری که در مورد عربستان سعودی منتشر شده، کاملا دروغ و غیر واقعی است. محمدبنسلمان ولیعهد عربستان سعودی در یک مصاحبه تلویزیونی ضمن تأکید بر وجود قانون حجاب در کشورش گفت: بر زنان عربستانی لازم است مانند مردان، حیا و عفت را رعایت کنند، اما پوشیدن عبا و چادر مشکی برای زنان الزامی نیست .[1]
🔺 گرچه این قانون تا امروز به قوت خود باقی است، اما حکومت عربستان در مورد پوشش توریستها به این اندازه سختگیری نمیکند.
2️⃣ سیاستهای جمهوری اسلامی در تمام زمینهها از هیچ کشوری پیروی نمیکند؛ بلکه جمهوری اسلامی با توجه به قانون اساسی، خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات اسلام و مذهب جعفری میداند. یکی از ضروریات و تعالیم مهم و غیر قابل انکار در دین اسلام، لزوم رعایت حجاب شرعی برای بانوان است که به صورت قانون مدنی نیز مورد تصویب قرار گرفته است.
📚 پینوشت:
[1]. شبکه العریبیة، https://ara.tv/crfmd.
📎 #حجاب_اسلامی
📎 #لایحه_حجاب
📎 #حجاب_اجباری
📎 #اعتقادات
خواص ماش
🔹️شستشوی کلیه ها
🔹️پایین آورنده درجه اسیدی خون
🔹️منظم کردن ضربان قلب به دلیل
🔹️داشتن پتاسیم
🔹️دارای فسفر و کلسیم و مفید
🔹️ برای رشد کودکان
🔹️ دارای آهن و مفید برای کم خونی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
✍️ تفاوت نیاز و توقع در فرزند
#دکتر سعید عزیزی
💢 آثار بیاعتمادی
🔹در جامعهای که بیعفتی رواج داشته باشد، افراد نسبت به یکدیگر بیاعتماد خواهند شد؛ پسر جوانی که قصد ازدواج دارد مدت زیادی را صرف تحقیقات میکند و سرانجام به جایی نمیرسد و دختری که میخواهد ازدواج کند نمی تواند در مورد خواستگارانش به طور قطع تصمیم گیری کند و همسران نیز به گونهای به هم بدبین میشوند. چرا که هریک احتمال خیانت و بی وفایی نسبت به دیگری میدهد.
🔻پایگاه اطلاع رسانی حوزه
📎 #حجاب
📎 #عفاف_و_حجاب
📎 #همسرداری
📎 #سبک_زندگی
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم"
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖 حدیث امروز:
✳️ امام علی علیه السلام :
✓ «دور انديش كسى است كه همواره سرگرم جهاد با نفس خويش باشد و همه همّتش صرف دينش شود و همه تلاشش براى آخرتش باشد».
📚غرر الحكم : ح٣٨٩٧
🪧تقویم امروز:
📌 سهشنبه
☀️ ۸ آبان ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۲۵ ربیعالثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 29 اکتبر 2024 میلادی
🔖مناسبت امروز:
🥀👩🚀شهادت حسین فهمیده و
روز نوجوان و بسیج دانش آموزی
📌روز پدافند غیرعامل
سلام امام زمانم✋🌸
🔹 امان از عهدشکنی...
مهدے جان! ای پناه قلب بیقرارم! باز هم مرا خریدے. باز هم شنیدے حرفهایی که نباید بر زبانم جارے میشد. باز هم دیدے بدےهایم را و اشک ریختی. قول داده بودم که دیگر دلیل گریههایت نباشم، اما امان از عهدشکنی... امان از قولهاے تکرارے.
با تمام بدےهایم دلم هر روز هواے شما را میکند و قلبم به شوق نگاه شما میتپد مولاے مهربانم. شیعه هم مثل شما غریب است.
ما اسیر دنیاییم و شما گرفتار زندان غیبت.کاش زودتر فرجی شود و هر دو آزاد شویم. کاش بیایی و جهانی را نجات دهی از رنج و تنهایی. من که هر روز دعا میکنم. کاش زودتر بیایی منتقم خون حسین علیهالسلام.
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️🩹.
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
دو نفری که در این عکس میبینید ایوان فرناندز دوندهی اسپانیایی و آبل موتای کنیایی هستند. موضوع مربوط به چند سال پیش میشود. دوندهی کنیایی نفر اول است و تا خط پایان 10متر فاصله دارد که با خیال اینکه از خط پایان عبور کرده، میایستد. فرناندز که نفر دوم و پشت سر او بوده متوجه اشتباه او میشود، ابتدا به او اشاره میکند که خط پایان آنجاست! وقتی میبیند که او متوجه زبان او نمیشود، حریف را هل میدهد و پشت سر او می دود. موتای به عنوان نفر اول از خط عبور میکند و فرناندز دوم. همه اینها طی چند ثانیه اتفاق میافتد
خبرنگار از فرناندز میپرسد که "چرا این کار را کردی؟" پاسخ میدهد "آرزوی من اینه یه روز ما همچین زندگی اجتماعی ای داشته باشیم." خبرنگار: "چرا گذاشتی دوندهی کنیایی اول شود؟" ایوان: "من که نذاشتم! اون خودش داشت اول میشد." خبرنگار اصرار دارد که "اما تو میتونستی اول شوی." ایوان نگاهی به او می اندازد و میگوید: درست. اما اون مدال چه افتخاری برای من داشت؟ مادرم چه فکری در مورد من میکرد؟!
🇵🇸❤️قدس را هدف دارم
♦️بمناسبت 8 آبان سالگرد شهادت شهید حسین فهمیده و روز نوجوان و بسیج دانش آموزی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰❀•❀🌺🌤️🧕🏻❀•❀⊱━━╮
@dadhbcx
╰━━⊰❀•❀🧕🌤️🌸❀•❀⊱━━╯