eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
775 دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
9.5هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 روش‌های نادرست تربیت 🌺 مربیان باید از شیوه‌های منفی مانند سرزنش، ترساندن، تهدید، رشوه دادن، مسخره کردن و پندهای دستوری دوری کنند تا تجربه‌ای مثبت و سازنده برای یادگیرندگان فراهم سازند. 📎 📎 📎 📎
🔺 عبادت بی‌نظیر حضرت زهرا علیهاالسلام 🔹 حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در بندگی و طاعت خداوند متعال سرآمد همه زنان و بلکه همه مردم بودند و هستند. عبادت این بانوی گرامی به صورتی بود که خداوند به آن افتخار می‌کرد. پیامبر معظم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: هرگاه دخترم فاطمه در محراب عبادت در برابر پروردگارش می‌ایستد، خداى عز و جل به فرشتگانش می‌فرمايد: ای فرشتگانم! ببينيد كنيزم فاطمه را که سرور همه کنیزانم است، او برابرم ايستاده و تمام وجودش از ترس من به لرزه افتاده و با جان و دل به عبادت من مشغول شده است، گواه باشيد كه شيعيانش را از آتش امان دادم .[1] زمَخشری از عالمان مشهور اهل‌تسنن از حسن بصری نقل می‌کند که گفته: ما كان في هذه الأمة أعبدُ من فاطمةَ عليهاالسلام بنتِ رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله و كانتْ تقومُ بالأسحارِ حتّى تَورَّمتْ قَدَماها ؛ در میان تمام امت مسلمان، هیچ کسی عابدتر از حضرت فاطمه علیهاالسلام نیست و آن بانو همواره در سحرگاهان به عبادت و بندگی مشغول بود تا آنجا که دو پای مبارکش ورم کرد .[2] 📚 پی‌نوشت: [1]. صدوق، محمد، الامالی، ص113، کتابچی. [2]. زمخشری، محمود، ربیع الابرار، ج2، ص274، الاعلمی. 📎 📎 📎 📎
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم" 🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ  آغاز کنیم: 📖تقویم امروز: 📌 دوشنبه ☀️ ۳ دی ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 23 دسامبر 2024 میلادی 📖حدیث امروز: ✳️ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خطاب به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: ای فاطمه همانا خداوند با خشم تو خشمگین و با رضایت و خشنودی تو خشنود می‌شود. 📚 «بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۱ مناسبت امروز: 📝 روز ثبت احوال اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج اِلٰهیٖ آمّیٖن
سلام امام زمانم✋🌸 غيرت آفتاب و جلوه زيبايى ماه تو را توصيف مي‌كنند، و نفس آب تو را معنى می‌كند و نبض خورشيد تو را وصف می‌كند. خوب می‌دانم كه تو می‌آيى؛ آرے تو می‌آيى همانطور كه وعده كرده‌اے و آنگاه است.... كه كلمه انتظار را از لغتنامه‌ها پاك خواهيم كرد. پس اے تمام زيبايى! بيا تا براے هميشه فريادرس عاشقان موعود باشى. 🌷اللهُـــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرج🌷
چگونه مثل حضرت‌زهرا(سلام الله علیها) برای فرزندانمان مادری کنیم؟ 🔹نگاهی ریزبینانه به سبک‌زندگی حضرت‌زهرا(سلام الله علیها) و شیوه‌های تربیتی ایشان در جایگاه یک مادر، درس‌های بسیاری دارد که می‌تواند ما را به داشتن خانواده‌ای‌فاطمی نزدیک‌تر کند. 🔹«خانه فاطمه پیش از هرچیز دارالعباده است و وقتی خانه محل عبادت باشد، قطعاً فرزندان آن خانه به‌درستی تعلیمات‌دینی را فرامی‌گیرند. 🔹حضرت‌زهرا(سلام الله علیها) در شب ۲۳ماه رمضان، عصرها بچه‌ها را می‌خواباندند که خستگی از تنشان دربرود؛ سپس هنگام شب، آبی به صورتشان می‌زدند تا بتوانند بیدار بمانند.» 🔹«روزی امام‌حسین(علیه السلام) گم می‌شوند و حضرت‌فاطمه از دل‌نگرانی، ۷۰مرتبه به دنبال ایشان راهی کوچه می‌شوند و وقتی ایشان را پیدا نمی‌کنند، به خانه آمده و به امام‌حسن می‌گویند: «نور چشمم برو و برادرت را پیداکن. من دارم می‌سوزم!» 🔹«حضرت‌زهرا(سلام الله علیها) در مباحث تربیتی، همواره تربیت اجتماعی را لحاظ می‌کردند؛ مثلا امام‌حسن(علیه‌السلام) را در دوران کودکی به مسجد می‌فرستادند و به ایشان می‌گفتند صحبت‌های پیامبر را گوش بده و برایم نقل کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
دعای عهد.mp3
9.72M
🌸 دعای عهد 🦋هدیه به مادر امام زمان ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨ 🌼 دعای عهد با عج ✨قرار تجدید بیعت با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف ✨ ═══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══
🌺🌸🌺🌸🌺 ✨از امام صادق (ع)روایت است: ⚡️هرکہ چهل صباح دعای عهد رو بخواند، از یاوران حضرت مهدی (عج)باشد واگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدا او را از قبر بیرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد وحق تعالی بہ هر ڪلمہ هزار حسنه او را ڪرامت فرماید وهزار گناه از او محو نماید⚡️ ⛅️آغاز روز با دعای دلنشین عهد⛅️ ☘🌹☘🌹☘ بسم اللّه الرحمن الرحيم اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ . ☘🌹☘🌹☘ سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ یاصاحب الزمان التماس دعا 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_شصت_و_ششم ‍او با ناراحتی صداش رو یک پرده بالاتر برد و گفت:پس قضیه چیه
از ماشین پیاده شدم. کنار پنجره اش ایستادم و سرم رو پایین انداختم. پنجره ش رو پایین کشید ولی نگاهم نکرد. گفتم:امشب طولانی ترین شب زندگی م رو میگذرونم همینطور سخت ترینشو!!خدا آبروم رو پیش بنده ش برد نمیدونم شما آبرومو نگه میداری یا نه. او آب دهانش رو قورت داد و در حالیکه به مقابلش نگاه میکرد گفت:خدا هیچ وقت آبروی هیچ بنده ای رو نمیبره! این ماییم که آبروی خودمونو میبریم! شبتون بخیر. خواست شیشه رو بالا بکشه که با دستم مانع شدم و التماس کردم: شما چی؟ قول میدم از فردا پامو تو مسجد نزارم.فقط میشه این چیرها بین من وشما وخدا باقی بمونه؟؟ میشه آبروی من گنهکار رو پیش کسی، مخصوصا خانوم بخشی نبرید؟؟ به چشمام خیره شد. گفت: من امشب چیزی نشنیدم!!این تنها کمکیه که میتونم بهتون بکنم! مسجد خونه ی خداست.هیچ کس حق نداره پای کسی رو از خونه ی خدا ببره!!در امان خدا.. و در یک چشم به هم زدن رفت!!! با اندوه فراوون وارد خونم شدم.همه چیز شکل یک کابوس بود.در ذهنم تمام اتفاقات امروز رو مرور کردم .اینقدر روز پرحادثه ای داشتم که از یادآوریش سرم درد میگرفت.وقتی در آینه ی دستشویی به خودم نگاه کردم با صورتی قرمز وچشمانی پف کرده مواجه شدم که وسطش یک دماغ کوفته ای قرار داشت! من اینهمه اشک ریخته بودم.اون هم در تهران!! پس چرا باز هم دلم اشک میخواست؟ واین اشکها مگر چقدر داغ بودند که صورتم می سوزد؟ با نگاهی تلخ به دختر توی آینه گفتم:همه چیز تموم شد!!! از حالا به بعد بازهم تنهایی!! غصه دار و افسرده سراغ کیفم رفتم و دستمال گلدوزی شده ی حاج مهدوی رو برداشتم و عمیق بوییدمش…این دستمال تنها سهم من از این مرد پاک و آسمانی بود! آن رو در آغوش گرفتم و درمیان گریه وناله خوابیدم. وقتی بیدارشدم تمام بدنم کوفته بود.انگار که تمام شب زیر مشت ولگد خوابیده بودم.به سختی از جا بلند شدم.لباسم عطر حاج مهدوی میداد.استشمام عطر او دلم رو لرزوند و حال خوب وغریبی بهم داد.الان حاج مهدوی احساس من رو نسبت به خودش میدونست و این از نظر من یعنی پایان راه!! دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم.حتی نگاه کردن خودم در آینه آزارم میداد. تمام روز روی تختم بودم و با دستمال گلدوزی شده درددل میکردم! نزدیک عصر بود که فاطمه زنگ زد.یعنی حاج مهدوی به او حرفی زده بود؟ البته که نه! او مرد باایمان و امانتداریه. با خیال راحت گوشی رو جواب دادم. فاطمه مهربان و خندان سلام و احوالپرسی کرد ولی من خرابتر از این بودم که با همون انرژی جوابش رو بدم. پرسید چرا نرفتم پایگاه؟ منم گفتم کمی حال ندارم و میخوام استراحت کنم. او با نگرانی گوشی رو قطع کرد.چون صدام خودش به تنهایی گواه ناخوشی و نا امیدی میداد. چند روزی گذشت.تنهایی ورسوایی از یک سو و دل تنگی کشنده برای مسجد و حاج مهدوی از سوی دیگر حال وروزی برام باقی نگذاشته بود. از همه بدتر تموم شدن پس اندازم بود که تحمل شرایط رو سخت تر میکرد. من حسابی تنها و نا امید شده بودم.و حتی در این چندروز دل و دماغ جستجو در صفحه ی آگهی روزنامه ها برای  یافت کار هم نداشتم. جواب تلفنهای فاطمه رو یک درمیون میدادم  چون در تمام اونها یک سوال تلخ تکرار میشد. مسجد نمیای؟؟!!! ادامه دارد… نویسنده:
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_شصت_و_هفتم از ماشین پیاده شدم. کنار پنجره اش ایستادم و سرم رو پایین ان
جواب تلفنهای فاطمه رو یک درمیون میدادم  چون در تمام اونها یک سوال تلخ تکرار میشد. مسجد نمیای؟؟!!! ومن بهونه می آوردم خوب نیستم.. بله من خوب نبودم.حاج مهدوی با اون جمله ی آخرش آب پاکی رو ریخت رو دستم! گفت من هیچی نشنیدم! یعنی تو پیش خودت چه فکری کردی دختره ی بی سرو پای گنهکار که فکر کردی لیاقت عشق منو داری! این تحقیر برابری میکرد با کل تحقیرهایی که در تمام زندگیم تحمل کرده بودم. دل بستن به او از همون اول یک اشتباه مجض بود. هیچ وقت مردی مثل او آینده و آبروی خودش رو حروم من نمیکرد. یک روز مایوس وافسرده روی تختم افتاده بودم که باز فاطمه زنگ زد.گوشی رو با اکراه جواب دادم.او با صدای شاد وشنگولی گفت: _سلام شیرین عسل، سلام سادات خانوم!! من سرد وافسرده به یک سلام خشک وخالی اکتفا کردم. فاطمه گفت:بابا بی معرفت دلم برات تنگ شده.چرا اصلا سراغی از ما نمیگیری اندوهگین گفتم:من همیشه یادتم.فقط خوب نیستم. فاطمه اینبار بجای پرسیدن این سوال که چته گفت دارم میام پیشت عزیزم. از تعجب رو تخت نشستم:چی؟؟؟ اوخندید:چیه؟!! اشکالی داره بیام خونه ی بهترین دوستم؟ تو معرفت نداری ما که بی معرفت نیستیم!! نگاهی به دورتا دور اتاق وخونه ام انداختم و گفتم:من راضی به زحمتت نیستم.کی قراره بیای؟ او با خوشحالی گفت :همین الان.زنگ زدم آدرس بگیرم با ناباوری گفتم:شوخی میکنی باهام؟ _به هیچ وجه!! آدرست رو برام اس ام اس کن. اگه خونه زندگیتم نامرتبه که میدونم هست مرتبش کن.من خیلی وسواسما…. از روی تخت بلند شدم و به ریخت وپاشی خونه نگاه کردم و گفتم: _از کجا اینقدر مطمئنی که دورو برم شلوغ ونامرتبه؟ او خندید وگفت:از اونجا که روز آخر سفر که  بی حوصله بودی ساکت رو من جمع کردم و پتوت رو من تا نمودم!!! بالاخره بعد از مدتها خندم گرفت! او چقدر خوب مرا میشناخت! با اوخداحافظی کردم و مثل فشنگ افتادم به جون خونه! خونه خیلی سریع تمیز و مرتب شد فقط یک چیز آزارم میداد و اون هم یخچال خالیم بود! فاطمه برای اولین بار به دیدنم می اومد ومن کوچکترین چیزی برای پذیرایی از او نداشتم. روزهای بد دوباره از راه رسیده بودند ولی من عهد کرده بودم دیگه هیچ وقت سراغ روزهای خوب بی خدا نرم!! رفتم به اتاق خواب و چفیه ی اون مردی که شبیه آقام بود رو از روی تابلوی عکس آقام برداشتم و با اشک وهق هق بوییدم. (شهدا آبرومو نبرید.دعا کنید شرمنده ی اقام نشم.من از لغزش میترسم.من از تنهایی میترسم.من از..) زنگ آیفون به صدا دراومد. فاطمه چه زود رسید.مقابل آینه ایستادم و با پشت دست اشکهامو پاک کردم.به سرعت به سمت آیفون رفتم ودر رو باز کردم. پشت در منتظر بودم که به محض دیدنش از چشمی در را براش باز کنم.ولی پشت در افراد دیگری بودند! یکیشون که مطمئن بودم نسیمه.ولی آن دونفر دیگه مشخص نبودند.زنگ رو زدند. نفسم رو حبس کردم.دوباره زدند.پشت در صدای بگو و بخندشون میومد.صدای مسعود رو شنیدم. نسیم گفت:عسل جون در رو باز کن دیگه! بازم معده ت ریخته بهم؟ صدای هرهرکرکردونفرشون بلند شد. همه ی احساسهای بد عالم در یک لحظه تو وجودم جمع شد.هرآن احتمال داشت فاطمه از راه برسه و بعد اینها پشت در بودند.مدام به خودم لعنت می‌فرستادم که چرا در زمان پرپولی آیفون تصویری نخریدم که نفهمم چه کسانی پشت در خونم هستند! سراسیمه به اتاقم دویدم و روسری و مانتوم رو تنم کردم.موقع پوشیدن اونها نگاهی گله مندانه به چفیه کردم و گفتم شهدا دمتون گرم!! هروقت ازتون کمک خواستم بدتر شد.از این به بعد بی زحمت دعام نکنید.اینطوری وضعیتم بهتره. صدای  خنده های لوس وجلف نسیم از پشت در آزارم میداد. نمیدونم شخص سوم کی بود که اینقدر در حضور او نمک پرونی میکرد شاید هم با این حرکات میخواست به زور به من القا کنه که تو دلش هیچی نیست و آشتیه! ظاهرا خلاصی از دست این دونفر بی فایدست!پشت در ایستادم و پرسیدم کیه؟ صدای خنده ی مسعود بلند شد:بهه!! تازه داره میپرسه کیه! !! باز کن عسل خانوم غریبه نیست!! گفتم:صبر کنید الان. به سمت جالباسی کنار در، رفتم تا کلید رو بردارم ودر رو باز کنم که چادر مشکیم از جالباسی افتاد پایین.برش داشتم ودوباره سرجاش گذاشتم ولی دوباره افتاد.دلم یک جوری شد.احساس کردم چادرم از من چیزی میخواد.پیامش هم درک کردم.درست مثل همون شب که وقتی تو کیفم میذاشتمش بهم چپ چپ نگاه کرد! باتردید نگاهش کردم.اگه سرم میکردم نسیم ومسعود از خنده ریسه میرفتند.مسخره م میکردند.اگر هم سرم نمیکردم دل چادرم میشکست.!! تصمیم گیری واقعا سخت بود در یک لحظه عزمم رو جزم کردم .چادر رو از روی زمین برداشتم و سرم کردم. کلید رو توی قفل چرخوندم. ادامه دارد… نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میم مثل مادر 🔹 روزِ مادر، بهانه‌ای شد تا سراغ کادر درمان برویم و در لابه‌لای مشغلۀ کاری و شیفت بودن‌شان، از مادر و مهر مادری صحبت کنیم. 📎 📎
💢 وطن زنی که تابع شوهر است ⁉️ سؤال: زنی که تابع شوهر است و می‌داند همسرش برای مدت طولانی در شهری ساکن می‌شود، آیا اختیار دارد که آنجا را وطن خود قرار ندهد؟ ✍️ پاسخ: 🔹 در فرض اطمینان به ماندن خود ولو به خاطر متابعت از همسر، حکم وطن بار می‌شود. 🔸 به طور کلی تبعیت در وطن، در مورد وطنِ اتخاذی است؛ بنابر این اگر زن در انتخاب وطن و اعراض از آن، تابع ارادۀ همسرش باشد، قصد شوهرش برای او کافی است؛ بنابر این شهری که زن با شوهرش برای زندگی دائم و به قصد توطّن به آن جا رفته، وطن وی هم محسوب می‌شود. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای. 📎 #احکام_سفر 📎 #احکام_وطن
🔺 مسئولیت کار خود را بپذیر! 🔹 امام رضا علیه‌السلام فرمودند: روزى ابوحنيفه پس از ملاقات با امام صادق علیه‌السلام از منزل ایشان بيرون آمد و با فرزندش امام موسى‌بن‌جعفر علیه‌السلام روبه‌رو شد. 🔸 ابوحنیفه به امام کاظم علیه‌السلام عرض كرد: اى پسر! گناهی که از انسان سر می‌زند، توسط چه کسی انجام شده؟ 🔹 امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: سه احتمال وجود دارد که باید بررسی شود: 1️⃣ ممکن است گناهی را که از انسان سر زده، به خداوند سبحان نسبت دهیم. این احتمال نادرست است؛ زیرا شایسته و زیبنده خداوند كريم و بزرگوار نیست که بنده خویش را به خاطر کاری که نکرده، عذاب و شکنجه کند. 2️⃣ این احتمال نیز وجود دارد که گناهی که از انسان سر زده، به صورت مشترک به خدا و انسان نسبت دهیم؛ این نیز نادرست است؛ زيرا بر خداوند که شريک توانا و قدرتمند است، شايسته نيست که بر شريک ناتوان یعنی انسان ظلم و ستم كند. 3️⃣ احتمال سوم و دیدگاه صحیح آن است که گناه از انسان سر زده و خودش آن را انجام داده است؛ بنابراین اگر خدا انسان را عقاب و تنبیه کند، به خاطر گناهی است که خود او انجام داده و البته اگر از او بگذرد و عفو کند، جود و کرم خداوندی چنین اقتضا می‌کند . 📚 پی‌نوشت: صدوق، محمد، الامالی، ص410، کتابچی. 📎 📎 📎 📎
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم" 🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ  آغاز کنیم: 🪧 تقویم امروز: 📌 سه‌شنبه ☀️ ۴ دی ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۲۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 24 دسامبر 2024 میلادی 📖 حدیث امروز: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : هر کس از سر راه مسلمانان چیزی را که به آن‌ها آزار رساند دور کند، خداوند پاداش خواندن چهار صد آیه (از قرآن) برایش بنویسد که هر حرفی از آن‌ها ده ثواب دارد. 📚 بحار الأنوار: 75/50/3. 🔖 مناسبت امروز: 🚩 سالروز عملیات مرصاد( کربلای چهار ) 👤روز بزرگداشت رودکی اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج اِلٰهیٖ آمّیٖن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱‌ (علیه‌السلام) ▫️ روزِ من... با نام شما شروع می‌شود… مولای من … السَّلامُ‌عَلَيْكَ يَاحُجَّةَ‌اللّٰهِ وَدَلِيلَ‌إِرادَتِهِ ...
💢 مفهوم اسلامی خانواده 🔷 معنای زوجیّت، لازمه‌ زوجیّت این است که یک واحد تشکیل بشود، وَ اِلّا زوجی نیست. دو واحد اگر چنانچه در کنار هم قرار گرفتند، با هم متّحد و مؤتلف شدند، یک واحد سوّم به وجود می‌آید که آن عبارت است از خانواده؛ یعنی مسئله‌ خانواده این‌جور مبنای فکریِ اسلامی دارد. 🎙 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی؛ ۱۴۰۳/۹/۲ 📎 📎