eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
778 دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
9.6هزار ویدیو
335 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الفاطمه برای اوناییکه نمیدونن چرا میگیم حضرت مادر (س) میگم: همیشه در حاجات و سختی های زندگی به سایر معصومین غیر از حضرت مادر (س) متوسل میشدم، ایشان دردانه ای بودند که هیبتشان باعث شده بود جرات ورود به ساحت توسلشان را به خودم ندهم؛اما... مدتی بود که فردی وارد زندگیم شده بود و ارتباط مان داشت جدی میشد؛ برای گفتگو پیرامون قراردادمان اینبار در حرم مطهر امام رضا علیه السلام قرار گذاشتم چرا که روز جمعه بود و من بنا داشتم زیارت بروم، عصر پنجشنبه خسته از کار برگشتم منزل و تصمیم گرفتم نیم ساعتی بخوابم... یادم هست آنقَدَر خسته بودم که تنم را کف هال ول کردم و در میانه گفتگو با خواهرم که برای صحبت با من کنارم دراز کشیده بود خواب مرا با خود برد... هنوز به خواب عمیق نرفته بودم که خودم را در مسیر شیخ طوسی کنار پله های دار الحجه دیدم روز بود و خورشید می تابید اما اضطراب عنصر منتشر در فضا و جو خوابم بود و من متوجه آن بودم،... بناگاه بی اراده ذکر یا فاطمه (س) بر زبانم جاری شد و من با فریاد ادایش کردم، یکباره خودم را نشسته دیدم... که خواهر و مادرم نگران پرسیدند: چیشد؟😳 تمام صحنه رویا و درک فضا و جاری شدن ذکر یا فاطمه (س) فقط چند لحظه بیشتر طول نکشیده بود اما قلبم به شدت میکوبید... و همین ها کافی بود تا باعث شود نسبت به فرد مورد قرار فردا و قراردادمان مردد شوم... محل قرار حرم بود اما اینکه کجای حرم همدیگر را ببینیم از قبل مشخص نبود و واگذار شده بود به همان زمان بصورت تلفنی... روز جمعه در ساعت مقرر بعد از چند تماس تلفنی و هماهنگی رسیدم به کنار پله های دارالحجه در مسیر شیخ طوسی😳‼️‼️ دیگر به یقین میدانستم رویای دیشبم پیامی از سوی حضرت " مادرم" بود... آن قرار به صورت صوری برگزار شد به طوریکه حتی طرف مقابل هم متوجه شکست تلاش هایش شده بود و در تمام طول مدت بر خلاف برنامه ریزی ها برای پشبرد گفتگوهای قبلی، دست و پا میزد که نظرم را به شرایط مثبت قبل برگرداند، نمی دانم آیا ذهنش درگیر چرایی آن وضعیت شده بود یا نه؟! از طرف فرد مزبور ارتباط تا یکماه بعد از آن هنوز ادامه داشت و من هنوز علت اخطار حضرت "مادرم" (س) را نمیدانستم گاهی خود نیز ار سر حس کنجکاوی و وسوسه ی حل معما، به این ادامه تن میدادم. تا بعد از حدود یک ماه و نیم که متوجه شدم آنها که یک تیم چهارنفره ی کلاهبردار هستند و به معرفی یکی از اعضایشان که مرا میشناخت به نیت کلاهبرداری مادی با نقشه از قبل تعیین شده سراغ من آمده اند، هنوز شکست را نپذیرفته و به امید دوباره، تلاش دارند همچنان ارتباط را برقرار نگه دارند؛ تصمیم به قطع ارتباط گرفتم و تصمیم داشتم با پیدا کردنشان درسی بهشون بدم... که دوباره پیام آمد به این معنا که موضوع را رها کنم 😑... اینبار دیگر به حرمت حضرت "مادرم" سر تبعیت فرود آورده و به حرمت نگرانی شان، با ایشان عهد کردم کامل موضوع را رها کنم... از آن روز بخودم اجازه دادم که همیشه در واگویه ها و دلگویه هایم ایشان را " مادر" خطاب کنم هر چند که سید و از اولاد ایشان نیستم... از آن زمان بود که فهمیدم مادریِ ایشان به معنیِ قبل از رخداد حوادث تلخ نگرانت بودن است. ✍ مـحـمــ🔆ــد 🌴 @dadhbcx 🌴
39_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
16.71M
تجربه پس از مرگ 🎵جلسه سی ونه دقیقه‌_درقیامت واقعیت 🔺تجربه نزدیک به مرگ یک جانباز 👤استاد امینی خواه 🌴 @dadhbcx 🌴
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#ابوحلما💔 قسمت بیست و هفتم: نفس محمد همانطور که روبه روی عباس ایستاده بود پرسید: -نگفتی چی شوه عمو؟
ابوحلما💔 قسمت بیست و هشتم: نامه محمد موبایلش را از گوشش فاصله داد و به طرف اتاق دوید اما پرستارها مانع شدند، عباس شانه های محمد را گرفت و او را به طرف سالن انتطار برد و گفت: +نگران نباش بابات کاملا هوشیاره دکترهم الان بالاسرشه -بابام چی گفت؟ نذاشتن ببیننش +میگم بعد بهت...به حاج خانم گفتی حسین به هوش اومده؟ -آره الان داشتم با حلما حرف میزدم پیش مامانمه اصرار داشت با مامانم بیاد ولی مامانم نمیذاشت ترسیده...تورو خدا عمو عباس بابام واقعا خوبه؟ +پاشو بروخانم و مادرتو بیار اینقدرم نگران نباش توکل به خدا محمد یاعلی(ع) گفت و بلند شد. وقتی محمد به خانه پدری اش رسید  زنگ زد اما کسی در را باز نکرد. لحظاتی انگشتان بلند و پهنش را در جیب هایش چرخاند تا کلید را پیدا کرد. به سرعت  در را باز کرد.  پله های ایوان را پشت سر گذاشت وقتی در هیچ کدام از اتاق ها مادر و همسرش را ندید، درحالی که آیت الکرسی میخواند سراسیمه به طرف حیاط برگشت که ناگاه صدای هق هق آرامی او را به طرف باغچه کشاند. گوشه  دامن حلما را کنار درخت انار دید. سرش را کج کرد. حلما روی زمین نشسته بود و چشم های ملتهبش خیس اشک بود. محمد آمد جلوی حلما روی دو زانو نشست و پرسید: چی شده؟ مامان کجاست؟ حلما کبوترِ کم حالِ نگاهش را به سمت محمد پرواز داد و بی صدا لب هایش را برهم کوبید. بعد کاغذی را که در دستش مچاله کرده بود، در دست محمد گذاشت. محمد به محض اینکه کاغذ را باز کرد دست خط پدرش را شناخت: "بسم الله الرحمن الرحیم سلام معصومه جان! باورم نمی شد بعد از این همه وقت دوباره دست به قلم شوم و برایت بنویسم. آخرین نامه ام به تو روزهای پایان جنگ تحمیلی بود وقتی کنار کانال زانوهایم را به هم نزدیک کردم و برایت از خودم نوشتم. اما حالا دیگر خطم خوب نیست. یادت می آید وقتی فرصتی میشد و خطاطی میکردم، همینکه صدای کشیده شدن قلم نی را روی کاغذ لیز و نباتی رنگ، می شنیدی سریع می آمدی بالای سرم. سایه ات که روی دفترم می افتاد لبخندی میزدم و همانطور که سرم پایین بود می خواندم: دل میشکند دیر بیایی بانو! تو کنارم می نشستی و می گفتی: دو چیز وقتی می کشند قشنگتر میشود، یکی خط و دیگری دل! چطور نامت را بنویسم که دلم آرام شود؟ تو خوب میدانی که چقدر دوستت دارم و بیشتر میدانی که برای این آب و خاک جقدر بی قرارم! دلم میخواهد دوباره توان به قدم ها و بازوانم برگردد تا مثل گذشته برای حفظ مردمم، کشورم ، دینم، با تمام توان بجنگم اما دیدن خیانت مزدورانِ بیگانه و دشمنان این ملت، جانم را آتش زده! جگرم پاره پاره می شود وقتی غربت رهبر را می بینم. ای کاش صدها جان داشتم تا همه را فدای امام خامنه ای کنم. آقایمان که دیروز همسنگرمان بود برای دفاع از کشور و حالا هم در سنگر دفاع از این مردم و اب و خاک تنش آماج تیر و ترکش های نادیدنی دشمنان این اب و خاک است!  اگر رفتنم به سوریه ممکن بشود و برای دفاع از این آب و خاک دفاع از دین و به اقتدای رهبر تمام آزادگان جهان بشریت، امام حسین(ع) برای  کمک به مظلوم بتوانم حرکتی بکنم، به چیزی دست یافته ام واری هر سعادت و خوشبختی! حلالم کن اگر رفیق نیمه راه شدم  حسین رسولی  ۱۵ /۱۱/ ۱۳۹۰" ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غفاری 🌴 @dadhbcx 🌴
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#افزایش_ظرفیت_روحی 82 ✅ راه اینکه ظرفیت ما برای امتحانات با کلاس بالاتر بیشتر بشه چیه؟ خیلی ساده!
83 🔸 یکی از کارهایی که ما باید انجام بدیم اینه که ظرفیت خودمون رو در هر موضوعی بالا ببریم. اگه دیدید که وضعیت اقتصادی تون ضعیف هست یکی از بهترین کارها اینه که به دیگران بیشتر کمک مالی کنید. 💢 شیطان میاد میگه ول کن بابا! اگه کمک کنی خودت فقیر میشی! توی این گرونی ها هر کسی باید به فکر جیب خودش باشه!😈 ⭕️ در حالی که سیستم محاسباتی خداوند متعال با ما آدما خیلی متفاوته! اتفاقا تو هر چقدر "اهل بخشش به دیگران" باشی خدا بیشتر بهت میده. هر چقدر بخوای برای خودت نگه داری اتفاقا بیشتر زندگیت تنگ میشه. ❇️ مثلا توی یه مهمونی برای همه چایی میارن و یکی یک تعارف میکنند تا نوبت به شما میرسه. اینجا شما دو نوع کار میتونی انجام بدی یه موقع هست تا سینی چایی رو جلوی شما آوردن یکی برمیداری و نوبت بعدی میشه ☢️ ولی یه موقع هست شما چایی رو "برای بغل دستی" خودتون برمیدارید. چایی بعد رو برای بعدی برمیدارید و به همین ترتیب چندین نفر رو چایی میدید! 👈🏻 اینجا چه اتفاقی میفته؟ ✅ اون کسی که سینی چایی رو جلو شما گرفته "تا زمانی که شما به چایی دادن به بقیه ادامه میدید سینی رو همیشه جلوی نگه میداره..." 🌴 @dadhbcx 🌴
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#افزایش_ظرفیت_روحی 83 🔸 یکی از کارهایی که ما باید انجام بدیم اینه که ظرفیت خودمون رو در هر موضوعی ب
84 🔶 گفتیم که انسان اگه میخواد نگاه خداوند متعال رو به خودش جذب کنه باید "اهل دل کندن" باشه. دل کندن از هر وابستگی که داره. اما چیزی که موجب میشه انسان این دل کندن رو نتونه بهش برسه هست.... ⭕️ آدمیزاد میترسه که از به دیگران بخشید ازش کم بشه.. در حالی که محاسبات خدا واقعا اینجوری نیست. خدا میگه عزیزم چرا میترسی؟ 🌺 تو بده من بهت میدم... من ده برابر بهت میدم... 🔸 فقط هم همین قدم اول سخته. تمام ایمان به خدایی که انسان نیاز داره برای همینجاست... اون لحظه ای که انسان میخواد از یه علاقه ای بگذره و نیاز به یه استارت داره! یه نفر یکمی هلش بده تا حرکت کنه. ⭕️ اصلا کاری هم نداشته باش که طرف مقابلت ارزشش رو داره بهش بدی یا نه. ممکنه آدم یه جایی لازم بشه به فامیل فقیرش که اتفاقا ادم بدی هست کمک کنه! شیطان میاد میگه اون فلان کاره هست! اصلا لیاقت نداره که تو بخوای بهش چیزی بدی!👿 💢 نه!!! به لیاقت اون نگاه نکن... به این نگاه کن که قراره تو با این کمک کردنت بزرگ بشی... 🌴 @dadhbcx 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ شنیدید میگن تا پول داری رفیقتم عاشقِ بند کیفتم‼️ قضیه دوست داشتن امام 😍حسین و امام زمانِ ما هم گاهی همینه❗️ تا کنکور و ازدواج و شغل و حاجت و ... هست، دوستشون داریم❗️ اما همین که موقع عمل به دستورشون میشه جا میزنیم ..😔 اصلا همین مسئله پوشش و حجاب گفتگوی بدون ضرورت که مورد تاکید ائمه است... واقعا چقدر بهش عمل میکنیم ؟؟ 🌴 @dadhbcx 🌴
🔴 ظلم غرب به زن ✨مقام معظم رهبری: در قضیه‌ی زن، آنی‌كه باید جواب بدهد، آنی‌كه گریبانش گیر هست، غرب است، نه اسلام، نه جمهوری اسلامی. آنهائی كه مرزهای دو جنس را بكلی از بین بردند، آزادی جنسی را در عمل، در زبان، در تبلیغات، حتّی در فلسفه ترویج كردند، باید پاسخ بدهند. نتیجه این شد كه با توجه به خوی تجاوزگری طبیعی و قوّت طبیعی‌ای كه مرد نسبت به زن دارد، زن مظلوم واقع بشود و نسبت به زن حق‌كشی انجام بگیرد. زن را وسیله‌ای برای فروش كالاهایشان قرار بدهند؛ مثل یك كالا، مثل یك متاع! شما این مجلات فرنگی را نگاه كنید؛ برای فروش یك متاع، پیكر لخت یك زن را نشان میدهند! آخر اهانتی از این بالاتر برای یك زن ممكن است؟ آنها باید جواب بدهند. 📘بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه‌های استان یزد 🌴 @dadhbcx 🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻 دعای عهد 👤باصدای استاد فرهمند اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.... خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان.. 🌴 @dadhbcx 🌴