eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
777 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•💫🧕🏻• _نزدیک قله ایم✌️🏻_ خستگی ممنـــــوع! نا امیدی ممنـــــــوع! روز شـــــوق اســـــــــت✨ روز امیــــــــــد اســــــــت✨ روز حرکـــــت اســــــــت✨ "این بشارت را نائب امام زمان (عج) در جمع پاسداران انقلاب بیان کردند..." 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۷۴ دنبال مصطفی میگشتم که نگاهم از
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۷۵ از برخورد مصطفی زبانم بند آمده بود که خودم را به سمتشان کشیدم و تنها یک کلمه جیغ زدم.. _برادرمه! دستان مصطفی سُست شد،.. نگاهش ناباورانه بین من و ابوالفضل میچرخید.. و هنوز از ترس مرد غریبه ای که در آغوشم کشیده بود، نبض نفسهایش به تندی میزد... ابوالفضل، سعد را ندیده بود و مصطفی را به جای او گرفت که با تنفر دستانش را رها کرد،.. دوباره به سمت من برگشت و دیدن این سعد خیالی خاطرش را به هم ریخته بود که به رویم تشر زد _برا چی تو این موقعیت تو رو کشونده سوریه؟ در سرخی غروب آفتاب، چشمان روشن مصطفی میدرخشید،.. پیشانی اش خیس عرق شده و از سرعت عمل حریفش شک کرده بود... که به سمتمان آمد و بی مقدمه از ابوالفضل پرسید _شما از هستید؟😍🇮🇷 ازصراحت سوالش ابوالفضل به سمتش چرخید و به جای جواب با همان زبان عربی توبیخش کرد _دو سال پیش خواهرم قید همه ما رو زد، حالا انقدر غیرت نداشتی که رو نکشونی وسط این معرکه؟ مصطفی به سمت چشمانم کشیده شد،... از همین یک جمله فهمید چرا از بی کسی ام در ایران گریه میکردم.. و من تازه برادرم🕊 را پیدا کرده بودم که با هر دو دستم دستش را گرفتم تا حرفی بزنم و مصطفی امانم نداد _من جا شما بودم همین الان دست خواهرم رو میگرفتم و از این کشور میبردم! در برابر نگاه خیره ابوالفضل، بلیطم را از جیب کاپشنش بیرون کشید و به رفتنم راضی شده بود که صدایش لرزید _تا اینجا من مراقبش بودم، از الان با شما! بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود،.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۷۵ از برخورد مصطفی زبانم بند آمده
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۷۶ بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود،.. دیگر نگاهم نمیکرد و از لرزش صدایش پیدا بود پای رفتنم تمام تنش را لرزانده است... ابوالفضل گمان کرد میخواهد طلاقم دهد.. که سینه در سینه اش قد علم کرد و را به صلّابه کشید _به همین راحتی زنت رو ول میکنی میری؟ از اینکه همسرش خطاب شدم خجالت کشید،.. نگاهش پیش چشمان برادرم افتاد.. و صدای من میان گریه گم شد _سه ماهه سعد مُرده! ابوالفضل نفهمید چه میگویم و مصطفی بی غیرتی سعد را به چشم دیده بود... که دوباره سرش را بالا گرفت و در برابر بهت ابوالفضل سینه سپر کرد _این سه ماه خواهرتون پیش ما بودن، اینم بلیط امشبشون واسه تهران! دست ابوالفضل برای گرفتن بلیط بالا نمی آمد و مصطفی طاقتش تمام شده بود.. که بلیط را در جیبش جا زد،.. چشمانش را به سمت زمین کشید تا دیگر به روی من نیفتد و صدایش در سینه فرو رفت _خداحافظتون باشه! و بلافاصله چرخید و مقابل چشمانم از حرم بیرون رفت... دلم بی اختیار دنبالش کشیده شد... و ابوالفضل هنوز در حیرت مرگ سعد مانده بود که صدایم زد _زینب... ذهنش پُر از سوال و قلب من از رفتن مصطفی خالی شده بود.. و دلم میخواست فقط از او بگویم که با پشت دستم اشکم را پاک کردم وحسرت حضورش را خوردم _سعد گفت بیایم اینجا تو مبارزه مردم سوریه باشیم، اما کشتنش و دنبال من بودن که این آقا داد! نگاه ابوالفضل گیج حرف هایم در کاسه چشمانش میچرخید.. و انگار تکفیریها را میشناخت که غیرتش آتش گرفت و خاکستر نفسش گوشم را پُر کرد _اذیتت کردن؟؟؟؟؟ شش ماه در خانه سعد.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این خاطره ۲ دقیقه ای رو از دست ندید خاطره ای شنیدنی از نوجوان چهارده ساله دفاع مقدس وقتی جعبه مهمات باز کردم فقط گریه کردم....😭
شاید بحث ما باعث بشه یک عده از عزیزان فکر کنن ما میگیم همه یکدست چادری بشن خیر اصلا صحبت سر این نیست داستان اینه که بنده نوعی که توی شهر با مانتو عبایی و چادر هستم میخوام برم کربلا طبق نسخه های خانوما تو گروهها بیام چادرمو بذارم تو خونه با همون مانتو عبایی برم کربلا بگم از کربلا برگشتم چادرمو باز میپوشم بنده ای که چادری هستم چرا باید به هر علتی چه راحتی چه زیبایی یا هر علت دیگه مانتو عبایی رو جایگزین چادرم کنم ؟ نکته ایی که ما داریم تذکر میدیم اینه بنده چادرمو بذارم خونه با مانتو عبایی برم سفر بگم حالا بعدش که برگشتم چادرمو مجدد بپوشم اتفاقی که می افته اینه که بنده به راحتی و سبکی و خنکی مانتو عبایی که همون مانتو هست دراصل پی میبرم و احتمالش زیاده که از کربلا برگشتم چادر دیگه نذارم و زحمات و گرمای چادرو نتونم تحمل کنم.. چون منی که اونقدر سفت نبودم با همون چادر برم کربلا به خاطر راحتیم گذاشتمش کنار بعدم یک خط در میون چادرو میپوشم در نهایت هم چادرو میبوسم میذارم کنار خطر مانتو عبایی برای خانومای چادری اینه 👇 ترک چادر برای همیشه🤦‍♀🤦‍♀ حواستون باشه دشمن در حال تلاشه چادر ایرانی رو بندازه دور و برای همین جایگزین میده میری مانتو بخری یک مانتو درست حسابی و ادم وار نیست بعد یهو مانتو عبایی میاد بازار بلند گشاد چرا؟ برای اینکه دل خانومای چادری رو بدست بیارن که چادرو بذارن خونه با مانتو عبایی برن تو کوچه و سفر مانتو عبایی به خودی خود مورد نداره اما بخواد چادرو از سر شما بکشه پایین ایراد داره❌❌ هیچ جا نمیگن مانتو خانومی رو کشیدن میگن چادر زنی رو کشیدن. چادر زن ایرانی حرمت داره هیچ جایگزینی نداره❌ دشمن چادرو تصرف کنه تمامه بعد راحتتر میتونه زن ایرانی رو تصرف کنه و تنوع طلبش کنه با انوع و اقسام مدلهای مانتوهای امروزی که قبلا بهشون میگفتیم بلوز الان همونها رو میگن مانتو😐 امیدوارم مطلبو کامل توضیح داده باشم ❤️مطلب مختص خانومای چادریه❤️ 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
💢مهارت‌هایی برای ارتباط خوب 🔶 همه افراد، در هر سنّی که باشند، می‌توانند مهارت‌های ارتباطی را بیاموزند که به بهبود روابط و افزایش کارایی اجتماعی و خانوادگی آنان کمک نماید. 💠 پنج مهارت لازم برای ایجاد روابط رضایت‌بخش: 1️⃣ مهارت‌ گوش‌کردن: این مهارت باعث فهم واقعی گفته‌های دیگران می‌شود. 2️⃣ مهارت‌ ابراز وجود: این مهارت شما را بگونه‌ای توانمند می‌سازد که احترام خود را حفظ کرده و از حقوق خود دفاع کنید. 3️⃣ مهارت رفع تعارض: این مهارت، تنش‌ها و بحث‌های شدید را به روابط صمیمی و دوستانه تبدیل می‌کند. 4️⃣ مهارت حلّ مشکل اشتراکی: با این مهارت، نیاز‌های تعارض‌آمیز گروه، کنترل شده، مشکلاتشان حل می‌شود و همه‌ افراد گروه، راضی خواهند بود. 5️⃣ گزینش مهارت: این مهارت، به افراد کمک می‌کند که در موقعیت‌های مختلف، مهارت‌های ارتباطی مناسب را انتخاب کنند. 📚 اقتباسی از کتاب روانشناسی روابط انسانی، رابرت بولتون.