eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
773 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
دلایل ریخت و پاش کودکان🧑‍🚒 وقتی کودک با حالتی غذا می خورد که اجزای غذا را در دست گرفته و نگاه میکند، و کثیف کاری انجام می دهد، آن هنگام کودک در حال کشف است. کشف چیزی که تفاوت در مواد غذایی درون غذایش را به او نشان داده، و ثابت شده که اینگونه کودکان در آینده ریز بین تر هستند، و تحقیق و تفحص های دقیق تری انجام میدهند. این را بدانید که تمام دانشمندان و افراد مهم و معروف دنیا در کودکی شان به ریخت و پاش معروف بوده اند. حالا اگر برای داشتن کودکانی نخبه آماده هستید با آنها همراه شوید، و به آنها در کنار این توانایی ها به مرور زمان نظم را هم یاد خواهید داد. (یکم شبیه دلداری هم می مونه 😂 اونایی که بچه هاشون خیلی ریخت و پاش دارن امیدوار باشن یه نابغه دارن 😁😝، البته که همه ی بچه ها نابغه ان فقط کافیه استعدادشون کشف بشه 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔸 تا حالا دیدی که باغبونی سر گلی داد بزنه؟ اگه گل مشکلی داشته باشه، باغبون مشکل رو شناسایی و برطرف می‌کنه. 🔸رابطه با کودک هم دقیقا همینه! به جای داد زدن، مشکل رو شناسایی کن. والدی که فریاد می‌زنه مثل باغبونی هست که به خاطر آفت، سر گل‌هاش داد و بیداد می‌کنه!" 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
🔹بچه‌ها توی خانه بازی‌گوشی و شیطنت می‌کردند. گاهی درمانده می‌شدیم. 🔸از آقای بهجت پرسیدم: «با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟» 🔹گفت:«همان‌طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها هم همان‌طور رفتار کنید. این‌طور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچه‌ها یا بداخلاقی با آن‌ها به‌خاطر اشتباه، بی‌معنی می‌شود. بچه هم احساس نمی‌کند که بابایش درکش نمی‌کند.» 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
کودکان تقریباً هر وقت که در کنار شما باشند، در حال حرف زدن هستند. حتی سوال خاصی هم ندارند. قطعا از شنیدن این همه صحبت های بی ربط کلافه می‌شوید. اما اگر می خواهید در آینده نه چندان دور و دوران نوجوانی که گوشهای زیادی برای شنیدن حرفهای فرزندانتان داوطلب هستند، باز هم برای حرف زدن، شما را انتخاب کنند: «امروز مشتاقانه حرف هایشان را گوش کنید» 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه سبزه فوری، زیبا و در نهایت خوردنی😉 👇👇 ┏━━━🍃🧕🌸🍃━━━┓   @dadhbcx ┗━━━🍃🌸🧕🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر در مواردی همسرمان با فرزند بدرفتاری می‌کند چه کنیم تا عامل اختلاف نشود؟ 🔴
🌺 امام هادی علیه السلام میفرماد: «به آنکه تمام محبتش را نثار تو می‌کند، با تمام وجود خدمت کن».
یک گلدان گل را رها کنی به امان خودش، بعد از چند وقت، حتما می‌خشکد. حالا جای آن گلدان، آدمیزاد باشد. نگویی دوستش داری، دستی از روی محبت بر سرش نکشی، به اوضاع و احوالش نرسی، خبر از احوالش نگیری، هر چقدر هم که محکم باشد، یک جایی می‌خشکد. مراقب گل زندگی‌مان باشیم، قبل از آنکه تنها مشتی خاک، ته گلدان زندگی برایمان بماند. مگر آدمیزاد به چه بند است،، جز کمی مراقبت و محبت❣❣    روز جمعتون پر از عشق و برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#مردے‌در‌آئینہ 💙 #قسمت‌بیست‌ودوم #رمان‌معرفتے :) #قلم‌شہید‌سید‌طاها‌ایمانے 🌱 خداحافظ توماس چراغ ر
💙 :) 🌱 ڪارتن ڪارتن سخاوت صداے زنگ موبايلم بيدارش ڪرده بود ... اون خيابون خواب هم اومده بود من رو بيدار ڪنہ ... شايد زودتر از شر صداے زنگ خلاص بشہ ... هنوز سرم گيج بود ڪہ صدا قطع شد ... یڪے از چشم‌هام بيشتر باز نمےشد ... دوباره زد روے شونہ‌ام ... - هے مرد ... پاشو برو ... شلوارت رو ڪہ خراب ڪردے ... حداقل قبل از اينڪہ ڪنار خونہ زندگے من بالا بيارے برو ... بہ زحمت تڪانے بہ خودم دادم ... سرم از درد تير مےڪشيد... چند تا از کارتن‌هاش رو ديشب انداختہ بود روے من ... با همون چشم‌هاے خمار بهش نگاه ڪردم ... چقدر سخاوتمندتر از همہ اونهايے بود ڪہ مےشناختم ... نداشتہ‌هاش رو با يہ غريبہ تقسيم ڪرده بود ... از جا بلند شدم و دستم رو بردم سمت ڪيف پولم ... توے جيب ڪتم نبود ... چشمم باز نمےشد دنبالش بگردم ... - دنبالش نگرد ... خم شد از روے زمين برش داشت داد دستم ... - ديشب چند تا جوون واست خاليش ڪردن ... ڪيف رو داد دستم ... - فقط زودتر از اينجا برو ... قبل اينڪہ زندگے من رو ڪامل بہ گند بڪشے ... ازشون دور شدم ... نمےتونستم پيداش ڪنم ... اصلا يادم نمےاومد ڪجا پارڪش ڪردم ... همین طور فقط دور خودم مےچرخیدم ... و از هر طرف، نور بہ شدت چشم هام رو آزار مےداد ... همون جا ڪنار خیابون نشستم ... حس مےڪردم یڪے داره توے گوش‌هام جیغ مےڪشہ ... چند خيابون پايين‌تر، سر و ڪلہ لويد پيدا شد ... - تلفنت رو ڪہ برنداشتے ... حدس زدم باز يہ گندے زدے ... - چطورے پيدام ڪردے؟ ... رفت سمت سطل هاے بزرگ آشغال و يہ تيڪہ پلاستيڪ برداشت ... - ڪاري نداشت ... زنگ زدم و گفتم بدون اينڪہ سروان بفهمہ تلفنت رو رديابے ڪنن ... شانس آوردے خاموش نشده بود ... پلاستيڪ رو انداخت روے صندلے ... سوار ماشين اوبران ڪہ شدم ... دوباره خوابم برد . ادامه دارد .....