eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
777 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.6هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید ⏳امروز    ۳۱ تیر ۱۴۰۲ ▫️چهارمین روز ماه محرم ۱۴۴۵ 🔅امام رضا (علیه السلام) میفرمایند : 🌴 بهترین دارایی انسان ، اندوخته های صدقه است. 📚 میزان الحکمه ، ج۱۱ ، ص۱۷۹ 🌸ذکر روز: یا رب العالمین
👈 صحبت ازاینجا شروع می‌شود:👇 👈 آره! دیدی دیروز چه جوری خودشو می‌گرفت؟ انگار چه خبر شده خونش رفته بالا شهر! اصلاً همیشه خودش رو می‌گیرد (بسط پیدا کرد) 👈 تازه دفعه‌ی قبل که بدتر بود یه جوری نگاه می‌کرد انگار (حالا کم‌کم رفتار بد شخص به یاد ما می‌آید) و هرلحظه کنترل سخت‌تر می‌شود. 👈 یادتان باشد یک اژدها را فقط وقتی‌که بچه است می‌شود کشت. نگذارید اژدهای افکار منفی بزرگ شوند. 👈 قانون جذب ابتدا افکار مشابه را به سمت شما می‌کشاند و وقتی مجموع آن افکار به‌اندازه کافی قدرتمند شدند شما شروع به جذب رویدادهای مشابه در زندگی خود می‌کنید. 👈 جالب اینجاست که ضمیر ناخودآگاه این‌قدر سریع با توجه به وضعیت احساسی شما خاطره‌های مشابه را یادآوری می‌کند که انگار شما دارید از روی یک لیست تمام رفتار بد آن شخص را می‌خوانید.
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۴۰ حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۱ با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار داد و نجوا کرد _اینو روش محکم نگه دار! و باز به راه افتاد.. و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید.. تا به در فلزی قهوه ای رنگی رسیدیم... او در زد.. و قلب من در قفسه سینه میلرزید.. که مرد مُسنی در خانه را باز کرد... با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی ام ماند.. و سعد میخواست پای فرارم را پنهان کند که با لحنی توضیح داد _تو کوچه خورد زمین سرش شکست! صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت.. و به گریه هایم کرده بود که با تندی حساب کشید _چرا گریه میکنی؟.. ترسیدی؟ خوابیده در صدا و صورت این زندان بان جدید جانم را به لبم رسانده بود... و حتی نگاهم از ترس میتپید.. که 🔥سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید _نه🔥 ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه! بدنم به قدری میلرزید.. که از زیر چادر هم پیدا بود و 🔥دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بی روح ارشادم کرد _شوهرت داره عازم میشه، تو باید افتخار کنی! سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم.. و این خانه برایم میداد.. که به سمت سعد چرخیدم و با لب هایی که از ترس میلرزید، کردم _توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم! دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم.. که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد... نفس هایش به تپش افتاده.. و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، دلش به رحم آمده که هر دو دستش را... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۴۱ با دست دیگرش دستم روی روبنده قرار
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۲ هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم... _بذار برم،.. من از این خونه میترسم... و هنوز نفسم به آخر نرسیده،.. صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد _اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه! نمیدانست سعد به ترکیه میرود.. و دل سعد هم شده بود.. که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد _بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟ شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را میدیدم، باانگشتان سردم به دستش چنگ زدم.. ... و با هق هق گریه قسم خوردم _بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر! روی نگاهش را پرده ای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم... به سرعت به سمت در چرخیدم.. و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد _از خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟ سعد دستانش را از دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد.. و به جای اون زن دستم را گرفت.. و با یک تکان به داخل خانه کشید. راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد... وحشت زده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم میکرد.. و دیگر فرصتی برای التماس نبود.. که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید... باورم نمیشد.. سعد رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
💢 | تبعیض رفتار والدین، عامل حسادت فرزندان ❇️ امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام: «أَنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى‌اَللَّهُ‌عَلَيْهِ‌وَ‌آلِهِ أَبْصَرَ رَجُلاً لَهُ وَلَدَينِ [وَلَدَانِ] فَقَبَّلَ أَحَدَهُمَا وَ تَرَكَ اَلْآخَرَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ فَهَلاَّ وَاسَيْتَ بَيْنَهُمَا». ✅ پيامبر صلّی‌الله‌عليه‌وآله شخصی را ديدند كه دو فرزند داشت: آن مرد، يكى را بوسيد و ديگرى را رها كرد. پيامبر خدا به او فرمود: «چرا ميان آنان يكسان عمل نكردى»؟ 💠 گاهی تفاوت رفتار والدین سبب برانگیخته شدن احساس حسد، خشم یا حقارت میان فرزندان می‌شود. 📚 الجعفریات، ج۱، ص۵۵.
15.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | در برابر وسوسه! 😇 بر پیرامون خودتان اثر بگذارید 📝 : «امروز، هم سخت‌افزارهای مخالف، معارض و معاند پیشرفت پیدا کرده، هم نرم‌افزارها؛ جوری حرف می‌زند، جوری فیلم درست می‌کند، جوری صحنه‌سازی می‌کند، جوری در روزنامه تیتر می‌زند که کسی که ملاحظه می‌کند، تردید نمی‌کند که این درست است؛ در حالی ‌که صد درصد غلط است. اگر از این چیزها غفلت کردیم، دچار عارضه‌ای می‌شویم که جبرانش به‌آسانی ممکن نیست.» ۱۴۰۲/۴/۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ حضرت محمد(ص)می فرماید: هر كه عاشق شود و خود را پاک نگهدارد و با اين حال بميرد، او است...♥
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴به جای محرم به محرومان کمک کنید!! محرومین و مستضعفین در محرم:👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام 🌸یکشنبه و اولین روز مرداد 💓ماهتون عالی و پراز موفقیت 🌸امیـدوارم امـروز براتون 💓سرشـاراز آرامش باشـه 🌸و مـاه مـرداد براتون 💓پراز موفقیت در کار 🌸و بارش رحمت الهی همیشه 💓در زندگیتون جاری باشـه 🌸روزتون زیبـا و در پنـاه خـدا