اَللّهُـمَّ عَـجِّــل لِـوَلیِّــکَ الفَــرَج
بِحَقِّ زِینَبِ کُبری سَلامُاللهعَلَیها
#حرف_های_خودمانی
✍️ اکنون که غبار #فتنه فرو نشسته و آرامش پس از توفان فرارسیده، با نگاهی به گذشته به خوبی می توان از وقایع دیروز و امروز، تصمیمی برای فردای خود گرفت تا ما دچار آسیب کم بینایی و نابینایی نشویم و راه را گم نکنیم.!
🔻اگر به این #باور برسیم که:
▫️"حرکت در #زندگی مثل راه رفتن روی طناب باریک است، اگر بین #عقل و #احساس تعادل برقرار نکنیم، #سقوط ما حتمی خواهد بود"
▫️هرگز اسیر #هیجانات و احساسات دست ساز دشمنان نمی شویم تا مثل حضور در سیرک گیج شویم و بنا به میل دیگران دست بزنیم و هورا بکشیم .!
▫️اگر ستون خیمه زندگی ما عقل و آگاهی، تجربه و بینایی، رهروی از چهره های ربّانی باشد یا خود می فهمیم یا گوش به فرمان افراد فهیم می دهیم تا فردای #فتنه خود را در آغوش دشمن #اسرائيلی_سعودی یا #آمریکائی_انگلیسی نیابیم.
▫️کسانی که مثل ،،"دستمال کاغذ" از ما استفاده می کنند و پس از پایان تاریخ مصرفمان در "سطل زباله" پرتمان می کنند.!
🔻بدون شک هرگز و هرگز دشمنان ما، عاشق چشم و ابرو یا قامت و قیافه ما نخواهند بود بلکه ما را برای اهداف پست و پلیدشان می خواهند و در این راه از پول پاشی تا وعده تراشی استفاده می کنند.
💠هوشیار باشیم که:
🔺در فتنه ها اولین اشتباه ما آخرین اشتباهمان است و تا پایان عمر بی آبرویی و ذلت و زبونی در انتظارمان .!
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 "زندگی خصوصی مردم را در فضای مجازی و رسانه به چالش نکشید"
#چالش_آبرو
#استاد_رفیعی
💠 الناس به چند دسته تقسیم می شود:
فردی و اجتماعی
✔️حق الناس فردی، یعنی انسان به کسی بدهکار است. چه عمدا و چه سهوا. حق الناس چیزی نیست که عمدی یا سهوی و بالغ یا غیربالغ داشته باشد.
📛حق الناس اجتماعی، مثل حق یک موسسه، حق یک شرکت و حق دولت است که باعث ضایع شدن میلیاردها حق انسان و سوءاستفاده از اموال آنان میشود.
🌸🌿تقسیم بندی دیگری از حق الناس وجود دارد که عبارت است از: مادی و معنوی.
🔥گاهی انسان به مال کسی آسیب می زند، گاهی هم به روح کسی.
این ظلم هم فردی و اجتماعی دارد.
⚫️گاهی اوقات انسان با آبروی یک نفر یا چند نفر بازی می کند، گاهی وقت ها هم با آبروی یک کشور، یک صنف یا یک ملت بازی می کند و آنان صدمه می زند.
این ظلم ها بسیار سنگین است و باعث جریحه دار شدن روح میلیاردها انسان می شود.
🌺🌿پس انسان باید در سبک زندگی اش خیلی دقت کند. حتی به گیاهان و حیوانات هم نباید ظلم کند و با آنها بدرفتاری کند.
#پای_درس
#استادمحمدشجاعی
💚بعضی مواقع خداوند متعال میخواهد کسی را در مراتب بندگی زود بالا ببرد. به همین خاطر درهای زندگی او را مثل دیگ زودپز محکم میبندد و او را درسختی قرار میدهد. خود ما نمیدانیم که آیا ما در سختی ها بهتر خداوند را بندگی میکنیم یا در خوشی هایمان. اکثر کسانی که به مراتب بالای بندگی رسیدند، زندگی سختی داشته اند.
#میرزااسماعیلدولابی
💢 نتیجه کنترل خشم
🟢 مردى خدمت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم رسید و گفت: يا رسولاللَّه به من مطلبی بیاموز. حضرت فرمودند: برو و غضب نكن. آن مرد گفت همين توصیه برای من کافی است و به سوى خانوادهاش بازگشت. وقتی که به سرزمین خود رسید، دید که میان ایل و تبارش جنگى برپاست؛ همه سلاح برداشته و آماده جنگ و مخاصمه با هم هستند. به سرعت به سراغ سلاح خویش رفت و آن را برداشت و به صف قوم خود پیوست.
🔻 ناگهان به یاد گفته پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم افتاد که فرموده بودند: غضب نکن. بلافاصله سلاح خویش را به زمین گذاشته و به نزد مردمى كه دشمن قبیلهاش بودند رفت و گفت: اى مردم! هر زخم و كشتار و ضرب و شتمی که بر شما وارد شده، به عهده من باشد و من خونبهاى آن را به شما میپردازم. آن مردم گفتند، هرچه دارید، مالِ خودتان باشد، ما از شما به پرداخت اين جريمه سزاوارتريم؛
سپس با يکديگر صلح كرده و آن كينه از بین رفت.
📎 #غضب
📎 #کنترل_خشم
📎 #اعتقادات
⁉️ آراستگی مرد موجب افزایش عفت زن میشود
✅ با توجه به سخنان معصومان علیهمالسلام میتوان گفت که بیحیایی در زنان و بیغیرتی در مردان، در مسائل درون خانواده و برخورد زن و شوهر با یکدیگر ریشه دارد.
1️⃣ امام کاظم علیهالسلام فرمودند: «آراستگی مرد برای همسرش باعث افزوده شدن عفت و حیای زنان میشود. به راستی که زنان بیحیا شدند؛ زیرا شوهران آنها، آراستگی و زینت را ترک کردند».
2️⃣ بعضی از یاران امام باقر علیهالسلام دیدند که ایشان از بهترین پوشش با رنگهای شاد استفاده کردهاند. وقتی علت را جویا شدند، امام علیهالسلام در توضیح این رفتار به علاقه و محبت میان خود و همسرشان اشاره میکنند و میفرمایند: «همسرم خودش را برای من زینت داده و من نیز خواستم که خود را برای او زینت دهم»
📎 #اعتقادات
📎 #عفت_و_حیا
📎 #سبک_زندگی
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احسنت بر سازنده ی این فیلم
زمان فیلم ۵:۱۵ است.
توصیه میکنیم ده و نیم دقیقه وقت بگذارید و فیلم را دوبار پشت سرهم تماشا کنید.
ایکاش می شد، صداوسیما بجای تبلیغات چای عالی، شهر فرش، و امثالهم
این کلیپ رو هر روز و شب پخش می کرد و مردم را روشن مینمود.
برای همه بفرستید
دوست و فامیل
نگذاریم دوباره آرمان ها زیر دست و پا کشته و شهید شوند
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ ܫܦ̇ـــߊܦ̇ߺܙ و حـܥܼــߊܥ̣ߺ
#یادت_باشد #فصلاول #قسمتیک یک تبسم ، یک کرشمه ، یک خیال😍 ❄️زمستان سال نود ، چند روز مانده به تحوی
🌿﷽🌿
#یادت_باشد
#قسمتدوم
🦋 البته قبل تر عمه به عمو و زن عمو های من هم سپرده بود که واسطه بشوند،ولی کسی جرئت نمیکرد مستقیم مطرح کند.پدرم روی دختر هایش خیلی حساس بود و به شدت به من وابسته بود.همه ی فامیل میگفتند: فرزانه فعلا درگیر درس شده؛اجازه بدید تکلیف کنکور و دانشگاهش مشخص بشه بعد اقدام کنید.
😔 نمیدانستم با مطرح کردن جواب منفی من چه اتفاقی خواهد افتاد،در حال کلنجار رفتن با خودم بودم که عمه داخل اتاق آمد، زیر چشمی به چهره دلخور عمه نگاه کردم، نمیتوانستم از جلو چشم عمه فرار کنم.
😠 باجدیت گفت: ببین فرزانه تو دختر برادرمی،یه چیزی میگم یادت باشه نه تو بهتر از حمید پیدا میکنی،نه حمید میتونه دختری بهتر از تو پیدا کنه، الان میریم ولی خیلی زود برمیگردیم، ما دست بردار نیستیم.
☺️ وقتی دیدم عمه تا این حد ناراحت و دلخور شده،رفتم جلو و بغلش کردم. از یک طرف شرم و حیا باعث میشد نتوانم راحت حرف بزنم و از طرف دیگر نمیخواستم باعث اختلاف بین خانواده ها باشم، دوست نداشتم ناراحتی پیش بیاید، گفتم: عمه جون ناراحت نشو چیزی نشده که، این همه عجله برای چیه؟ یکم مهلت بدید من کنکورم را بدم، اصلا سری بعد حمید آقا هم بیاید تا باهم حرف بزنیم، بعد با فراق بال تصمیم بگیریم.توی این هاگیر واگیر درس و کنکور نمیشه کاری کرد. خودم هم نمیدانستم چه می گویم احساس میکردم با صحبت هایم دارم الکی عمه را دلخوش میکنم، چاره ای نداشتم.دوست نداشتم با ناراحتی از خونه ما بروند.
😢 تلاش من فایده نداشت،وقتی عمه به خانه رسیده بود سر صحبت و گلایه را با ننه فیروزه باز کرده بود و با ناراحتی تمام به ننه گفته بود: دیدی چی شدمادر؟برادرم دخترش را به ما نداد! دست رد به سینه ما زدن، سنگ روی یخ شدیم،من یک عمر برای حمید دنبال فرزانه بودم ولی الان میگن نه، دل منو شکستن.
👵 ننه فیروزه مادر بزرگ مشترک من و حمید است، ما ننه صدایش میکنیم، از آن مادر بزرگ های مهربان و دوست داشتنی که همه به سرش قسم میخورند، ننه همیشه مو های سفیدش را حنا میگذارد. هر وقت دور هم جمع میشویم بقچه خاطرات و قصه هایش را باز میکند تا برای ما داستان های قدیمی تعریف کند. قیافه من به ننه شباهت دارد، ننه خیلی در زندگی سختی کشیده است، زنی سی ساله بوده که پدر بزرگم به خاطر رعدوبرق گرفتگی فوت شد، ننه ماند و چهار تا بچه قد و نیم قد، عمه آمنه ، عمو محمد، پدرم و عمو نقی. بچهها را با سختی و به تنهایی با هزار خون دل بزرگ کرد برای همین همه فامیل احترام خاصی برایش قائل بودند.
🍎 چند روزی از تعطیلات نوروز گذشته بود که ننه به خانه ی ما آمد. معمولاً هر وقت دلش برای ما تنگ میشد، دو سه روزی مهمان ما میشد. از همان ساعت اول به هر بهانهای که میشد بحث حمید را پیش میکشید.داخل پذیرایی رو به روی تلویزیون نشسته بودیم که ننه گفت: فرزانه اون روز که تو جواب رد دادی من حمید را دیدم، وقتی شنید تو بهش جواب رد دادی رنگش عوض شد ، خیلی دوستت داره.
🤓 به شوخی گفتم: ننه باور نکن جوون های امروزی صبح عاشق میشن شب یادشون میره.
🤶 ننه گفت: من این مو هارا تو آسیاب سفید نکردم، میدونم حمید خاطرخواهته، توی خونه اسمت را میبریم لپش قرمز میشه، الان که سعید نامزد کرده حمید تنها مونده از خر شیطان بیا پایین ، جواب بله را بده، حمید پسر خوبیه.
ادامه دارد....