به جز سلام به تو، آن هم اکثرا از دور
چه کرده ایم در این عمری از تباهی ها؟
#أین_صاحبنا
همیشه از این روایت پدرتون حضرت صادق علیه السلام میترسم که خطاب به شیعیان فرمودند:
وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُن؛ و اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ؛ و اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ؛ حتَّی لَایَبْقَی مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر
به خدا سوگند شما خالص می شوید؛ به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا می شوید؛ به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛ تا اینکه از شما شیعیان باقی نمی ماند جز گروه بسیار کم و نادر.
خواستم بگم دونه های ما رو با محبتت درشت کن، نزار از توریِ غمبارِ غربالِ آخرالزمان رد شیم و زمین بخوریم!
ما رو نگه دار بابا...
#أین_صاحبنا
روز وصلش باید از شرم آب گردیدن که ما
در فراقش زندگی کردیم و جانی داشتیم
#أین_صاحبنا
پشت همه فعل های زندگیمون یک «ن» بزرگ نشسته، «ن»شدن، «ن»رسیدن، «ن»بودن
تا تو نیای هم هیچی درست نمیشه، یعنی قرار نیست درست بشه و فقط فرج تو میتونه این «ن» بزرگ رو از پشت این فعل ها برداره که خودت فرمودی: براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد، كه فرج من فرج شما نيز هست...
#أین_صاحبنا
بالاترین جای خونه، اون ردیف بالا کنار کتابخونه، یا بالای کنسول، کنار آیینه و شمعدون، یا اون بالاها بالاهای کمد، جایی که معمولا دستمون بهش نمیرسه قرآن رو میزاریم
ولی ماه رمضون یک جوریه که حتی اون قرآن هایی که یازده ماه هم خاک خورده باشن، باز میشن و لا اقل یک ورقی میخورن...
تو از اون قرآن هایِ بالا هایِ طاقچه هایِ خونه هامون هم غریب تری...
#أین_صاحبنا
خیلی واست نوشتم و پاک کردم
این گرد جمعه آخر سال، قلمم رو مثل رَمَقم به پایین ترین حد ممکنش رسونده...
امسال هم بدترین اتفاق ممکن افتاد: نیامدی...
ولی به قول محمود دولت آبادی ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮ ﯾﮏ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ ﺩﺍﺭﺩ
ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ، تاﺭﯾﮑﯽ ﺩﺍﺭﺩ
کم ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﯿﺶ ﺩﺍﺭﺩ
ﺩﯾﮕﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
بهاﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ...
و ما منتظر تو میمانیم حضرت بهار...
#أین_صاحبنا
تمام حرف دلم این است که خابَ الوافِدُونَ عَلى غَيْرِكَ، هر کس به غیر تو دل بست، به در بسته خورد...
امسال تو تمام امید مایی صاحبنا
#أین_صاحبنا
مادربزرگم تعریف میکرد باباش روز معارفه ازدواج به پدر شوهر مرحومش گفته، تاریخ عقد برای ما اهمیت نداره، فقط باید جمعه باشه
ازش پرسیدم چرا مامان جونی؟
مردمک سیاه بی جونش تو فرورفتگی پر چین و چروک چشماش شروع کرد به لرزیدن، چند قطره گلاب قمصر درجه یک ریخت روی لباسش و گفت: چون دوره طاغوت بوده بابام میخواست عروسی رو بهونه کنه که روز جمعه واسه امام زمان مجلس بگیره
مادربزرگم خیلی ساله فوت کرده و هنوز نیومدی...
#أین_صاحبنا
یادمه هر وقت چیزی گم میکردیم، مادربزرگم میگفت بخون مادر «یا راد الشمس لعلی بن ابی طالب رد علی ضالتی» که معنیش میشه ای کسی که خورشید را برای علی بن ابی طالب برگرداندی، گمشده منو به من برگردون...
میگم کاش خدایی که خورشید رو برای حضرت پدرت برگردوند شما رو هم به برگردونه که خیلی وقته تو هیاهوی دنیا گمت کردیم...
#أین_صاحبنا
پ.ن: 15 شوال سالروز معجزه رد الشمس
اَللّهُمَّ اِنّا نَشْکوُ اِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَالِهِ
خدایا ما به تو شکایت کنیم از نبودن پیامبرمان که درودهاى تو بر او و آلش باد
وَغَیْبَهَ وَلِیِّنا وَکَثْرَهَ عَدُوِّنا وَقِلَّهَ عَدَدِنا وَشِدّهَ الْفِتَنِ بِنا وَتَظاهُرَ
و از غیبت مولایمان و از بسیارى دشمنان و کمى افرادمان و از سختى آشوبها و از کمک دادن اوضاع
الزَّمانِ عَلَیْنا فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَاَعِنّا عَلى ذلِکَ بِفَتْحٍ مِنْکَ
زمانه به زیان ما پس درود فرست بر محمد و آلش و کمک ده ما را بر این اوضاع به گشایش
تُعَجِّلُهُ وَبِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَرَحْمَهٍ
فورى از طرف خود و برطرف کردن رنج وناراحتى و یارى با عزت و ظاهر ساختن سلطنت حقه و رحمتى
مِنْکَ تَجَلِّلُناها وَعافِیَهٍ مِنْکَ تُلْبِسُناها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
از جانب تو که ما را فراگیرد و تندرستى از طرف تو که ما را بپوشاند به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
#أین_صاحبنا