🌺 خنده حلال 😂😂
یکی از اساتید حوزه نقل میکرد؛
یک روز یکی از شاگردانش بهش زنگ میزنه،
و درخواست میکنه،
که استاد فورا براش یه استخاره بگیره.
استاد استخاره میگیره و میگه: بسیار خوبه و معطلش نکن، و سریع انجام بده.
چند روز بعد ، شاگرد اومد پیش استاد، و گفت: استاد،
میدونید استخاره را برای چه کاری گرفتم؟
استادگفت؛ نه؟
شاگردگفت: توی اتوبوس نشسته بودم؛ دیدم نفر جلویی من،
پشت گردنش خیلی صاف بود و خیلی برای پس گردنی خوبود !😁😂🤣
خلاصه بدجور هوس کرده بودم یه دونه نثارش کنم .😄😃😅
دلم میگفت بزن، عقلم میگفت نزن،
چون هیکلش از تو بزرگتره، و داغونت میکنه.
این شد که تماس گرفتم و استخاره خواستم، و شما گفتید: فورا انجام بده.
منم معطل نکردم و شلپ زدمش😳😁
انتظار داشتم، بلند بشه و دعوا راه بیندازه.اما یه نگاهی به من انداخت؛
و گفت: استغفرالله.تعجب کردم و پرسیدم: ببخشید؛ چرا استغفار؟
گفت: چند دقیقه قبل از کنار یک امامزاده رد شدیم.
یک لحظه به ذهنم خطور کرد؛ که این امامزاده ها الکی هستند؛
اینام دکان باز کرده اند؛ که پول مردم رو جمع کنند.
به خدا گفتم: ای خدا، اگه اشتباه میکنم؛
یه پس گردنی بهم بزن. بفهمم که الکی نیست.
تا این درخواستو از خدا کردم؛
تو از پشت سر، محکم زدی پس گردنم😂😂