من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
#شهیده
@amirmoemenan
قال الکاظم:..
ٔاِنَّ الْعاقِلَ لا یکذِبُ وَاِنْ کانَ فیهِ هواهُ..
همانا که عاقل دروغ نمیگوید...
گرچه طبق میل و خواسته اوباشد....
شبتون کاظم گونه...😘😘✋✋
میگفت ..
یه شبِ تاریک
تو یه فضای بیابونی
به یه گروهی
یه گلدون دادن
گفتن اینو بکارید ..
میگفت ..
من پیش خودم گفتم
همه میکارن دیگه ..
من گلدون قشنگ رو
ببرم خونه برای خودم باشه
میگفت ..
وقتی صبح شد
هوا روشن شد ..
فقط دو نفر کاشته بودن
بقیه پیش خودشون گفته بودن
دیگران میکارن دیگه ..
ما نکاریم، ما ببریم برا خودمون
حالا شده داستانِ زندگیِ ما ..
تو زوایا و مثالای مختلف ..
اهل عمل بشیم!
تو این بیابون هیچکس
گلدونش رو نمیکاره!
تو جزو اون دو نفر باش!
چند روز مونده تموم بشه؟
تقویم نگاه کردی؟
اصلا مهم بوده برات ماه رجب
که تقویم ورق بزنی؟
چقدر قشنگه ..
اگر کسی کاری نکرده
با حسرت روزای گذشته
روزای باقی مونده
یه کاری کنه!
حتی کارِ حداقلی