eitaa logo
دفتر شعر گهر
231 دنبال‌کننده
447 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار ط. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌کشم درد ولی درد به جانی ندهم به کسی نیز ز خود نام و نشانی ندهم به رفیقان خبر از اشک نهانی ندهم دیگر این خصلت خود را به جهانی ندهم @daftaresher110
درد سخت است ولی در دگران سخت‌تر است دیدن خیسی چشم نگران سخت‌تر است یار تنهاست که این درد دل ما هم هست تلخی سردی این رهگذران سخت‌تر است @daftaresher110
مشورت کردم دلم حرفی زد و عقلم سکوت آخر آنکس که زبانش تند و گیرا شد دل است کاش عقلم حرف می‌زد تا حریف دل شوم یکه و تنها سراپا درد باشی مشکل است @daftaresher110
کرده آواره مرا فتوای بی پروای دل وای دل ای وای دل ای وای دل ای وای دل @daftaresher110
یه نفر می‌گفت؛ گاهی گناه می‌کنی و از عذاب خدا نمی‌ترسی می‌گی نهایتاً می‌رم جهنم... معمولاً خدا اونجا جوابت رو نمی‌ده... مدتی می‌گذره یه نفر وارد زندگیت می‌شه که از جونت عزیزتر می‌شه... حاضری تیر به چشمت بخوره خار توی پای اون نره... اون وقت زمان تسویه حساب روزگاره... هر چی سر دیگران آوردی سر اون عزیزت میاد... دیگه نمی‌گی نهایتش می‌رم جهنم، می‌گی خدایا غلط کردم... ولی تقاص روزگار تکمیل می‌شه... از همین الان گناه نکن... به روزی فکر کن که دلت می‌شه محل قصاصت... یاعلی!... @daftaresher110
جانب عشق مرو هر چقدر سیّاسی ادب عشق اگر در همه جا نشناسی @daftaresher110
بریدم از دلم از عالم و آدم دگر از آدم خاکی گریزانم... کسی را لایق این دل نمی‌دانم من بی عشق هم مانند حیوانم @daftaresher110
کجایی منجی عالم؟ بیا تا عشق برگردد... تو با خورشید می‌آیی شب عالم سحر گردد @daftaresher110
هیچکس نیست که این غائله را ختم کند زحمت بی ثمر قافله را ختم کند همچو مریم دم عیسی نفسی معجزه وار وصل پی در پی این فاصله را ختم کند کیست آنکس که بگویم تو بیا تا امشب سیل آرامش تو زلزله را ختم کند قلب، محتاج صدای پرِ از عشق شما صوت جانبخش شما این گله را ختم کند @daftaresher110
چشم دنبال تو می‌گردد و دل در پی چشم عقل از کار جنون آمده در وادی خشم اعتمادی به جهان نیست، خدایا برسان آنکه سبز است مرامش به همان سبزی یشم @daftaresher110
از صوت دل انگیز حذر باید کرد از فتنه‌ی پاییز حذر باید کرد آنجا که کسی در پی دل بردن بود از خواهش دل نیز حذر باید کرد @daftaresher110
از عشق فقط حرف اضافی مانده در پرده دری فرصت کافی مانده عاشق شدن این دوره فقط در قصه است با نام جنون فلسفه بافی مانده @daftaresher110
عاشق که به خون خود درافتد زیباست...
گفت: عاشقم باور کردم ولی وقتی اومد بوی دشمنم‌ رو می‌داد... با دشمنم خلوت می‌کرد... کسی که عاشق می‌شه در جا پاک می‌شه... دیگه نمی‌تونه دشمن محبوبش رو دوست داشته باشه، ازش متنفر می‌شه... عشق رو نفهمیدیم... کاش دیگه از این کلمه استفاده نکنیم... @daftaresher110
عشق پاک کننده است... و پاک دلنشین... و دلنشین خواستنی... حالا چقدر عاشقی؟... @daftaresher110
دل به او بستم نبستم او به رویم خنده کرد با نگاه مهربانش عشق را شرمنده کرد من فقط از عشق حرف و ادعا بودم ولی کشته شد در قتلگه تا قلب من را زنده کرد تا ابد بردی تمام عشق را در زیر دِین من کجا و تو کجا؟ شرمنده‌ام کردی حسین @daftaresher110
عاشق یعنی قبل از اینکه به دنیا بیام برام کشته مرده بود... @daftaresher110
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
خوابیدن ما خواب عوامانه نباشد در خواب مگر عاشقی افسانه نباشد @daftaresher110
در عاشقی ثابت قدم بودن عجیب است... @daftaresher110
از درد که می‌گوید در جان خودم دارم با سوزش آن سینه، قلب است که می‌سوزد @daftaresher110
باز شب شد دل ما... ...از غم دلدار گرفت مادرم در دل شب، دست به دیوار گرفت بوی اشک پدرم در کف بستر جاری است مطمئنم ضرباتی که به مادر... کاری است... زهرای من کجایی؟ @daftaresher110
دوختم چشم به در، در به کجا دوخته است که پس از باز شدن بر رخ تو خونبار است روضه شد باز دو بیتی چه کنم فاطمیه است مادر خونجگر و میخ در و دیوار است @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
فتنه‌ای بر سر راه است چه باک از فتنه نور این دشت ز ماه است چه باک از فتنه این غباری که در این دشت به پا می‌خیزد چاره‌اش ندبه و آه است چه باک از فتنه فتنه خود بودم و افسوس نمی‌دانستم عشقْ در من شده محبوس نمی‌دانستم فتنه‌ای گر برسد وای به این بینشِ من نفسِ سرکش شده کابوس نمی‌دانستم چشم یعقوب به راه است نمی‌دانستم مأمنم در ته چاه است نمی‌دانستم انقلابی نشده قلب پر از حب مقام در دلم دوره‌ی شاه است نمی‌دانستم جمعیت کم شده و موی پریشان تنها ریزش و خیزش ما بسته به موج دریا انقلابی شدنم در گرو چادر توست ای پناه همه از نفس و هوس یازهرا چادرم را ز سر چادر تو سر کردم قصه‌ی عشق به عشق غمت از بر کردم تن به پیری نسپردم دلم از آن شماست بعد از این جمعیت یار میسر کردم زندگی‌نامه‌ام این است تمام عمرم یا نفهمیدم و یا فهم ز مادر کردم @daftaresher110