eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
144 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
24 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
هدیه ویژه استاد انصاریان به پزشکیان 🔹مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور منتخب ملت در جلسه عزاداری حسینی در حسینیه هدایت شرکت کرد. 🔹پس از پایان مراسم، استاد شیخ حسین انصاریان در ملاقات خصوصی با رئیس‌جمهور منتخب، ضمن آرزوی موفقیت برای او، دو هدیه خاص به پزشکیان اهدا کرد. 🔹اولین هدیه یک دستمال مشکی بود که انصاریان آن را در هنگام شرکت در مجالس روضه استفاده میکرد. او پیش‌تر وصیت کرده بود که این دستمال همراه وی دفن شود. هدیه دوم نیز تسبیح خود بود که در اذکار بعد از نماز شب از آن استفاده می‌کرد. @TasnimNews
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
هدیه ویژه استاد انصاریان به پزشکیان 🔹مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور منتخب ملت در جلسه عزاداری حسینی در حس
رویکرد قوی و مسئولانه و سازنده یعنی همین. برخی هنوز در فاز مبارزه با رئیس جمهور منتخب مردم هستند. این افراد حتی اگر فردا روزی دهان به نقد درست هم بگشایند از آنان پذیرفته نخواهد شد. زیرا تخریب هیچ گاه روشی صادقانه و مشفقانه نیست. آنچه که برخی تخریب می‌کنند در واقع سرمایه‌های عمومی و مردمی است. نه رئیس جمهور یک شخص است و نه آنچه در اختیار دارد شخصی. زمانی که مسئولی را تخریب می‌کنی فقط به جرم اینکه با تو همرأی و هم‌جبهه نیست، در واقع در حال صدمه وارد کردن به کشور و ملت هستی. راه حل درست چیست؟ راه حل درست پیگیری ساختارمند مسائل و مشکلات و نقدهاست. نه برآوردن نفس اماره و تبدیل کردن امر ملی و میهنی به امر شخصی و خصوصی. همه ما فدای ایران و ایرانی. گاهی به خاطر اینکه خواسته ما نشده خود را مجاز می‌دانیم هر طور شد انتقام بگیریم. این روش غلط و پرهزینه‌ای خواهد بود. نباید روش‌های ضعیف و تضعیف کننده را به کار برد. مؤمن باید رفتار قوی و تقویت کننده داشته باشد. باید رویکرد جبران کننده و ترمیم کننده و افزاینده داشته باشد. اگر میدان قوی شد، یا افراد داخل آن قوی می‌شوند و یا جا می‌مانند. اما اگر فضای ضعیف را تدارک دیدی دائم ضعف در آن بازتولید می‌شود و همه عناصر را به سمت ضعف و سستی و ویرانی سوق می‌دهد. در واقع پس از چندی خود تو نیز در گرداب ضعف فرومی‌روی و نمی‌توانی دوام بیاوری. گرداب ضعف را برخی گروه‌ها و جناح‌ها به واسطه وابستگی‌های نظری و تقلیدهای عملی به غرب و شرق در کشور رواج دادند. اندیشه‌ای که از نفس اماره توان می‌گیرد نمی‌تواند عمل صالح تولید کند. قطعا عمل فاسد انجام خواهد داد و کشور را به فساد خواهد کشید.
ولیّ فقیه به عنوان شخص حقیقی یک رأی پنهان دارند و به عنوان شخصیت حقوقی یک رأی آشکار. ایشان به عنوان رهبر انقلاب رأی آشکار خود را با تنفیذ رئیس جمهور، به منتخب مردم می‌دهند. کنجکاوی در این باره که رأی پنهان و آشکار ایشان آیا به یک شخص بازمی‌گردد نیز اساسا غلط است.
هدایت شده از تعلیقات
عبرت‌های انتخابات (1) 📝 تحلیل شکست از منظر سنت‌های الهی 🔹 من یقین دارم خدا این انقلاب را دوست دارد. خدا این بچه‌های مخلص را دوست دارد. پس "کُلُّه خیر" انشالله. اما قواعد دوست داشتن خدا با ما متفاوت است. خدا با سنت‌هایش ما را رشد می‌دهد. ما در ابتلا به چند سنت الهی بودیم، محاسبه کنیم چه کردیم. 1⃣ ناشکری نعمت رئیسی 🔹ما در دوران حیات رئیسی قدردان او نبودیم. بسیاری از کسانی که می‌دانم شان دائماً در حمله به رئیسی بودند، غافل ازاینکه بر روی شاخه، بن می‌برند. از دولت انقلابی و توسعه نقدهای غیرمنصفانه و عدم توجه به اهمیت راهبردی وجود یک دولت انقلابی پس از یک دهه رکود، موجب شد سرمایه به دولت کاسته شود. سهل‌اندیشی های به‌ظاهر عالمانه از سوی بلیه جبهه انقلاب شد. 🔹در کوران انتخابات نیز این روند ادامه یافت و هیچکدام از نامزدهای جبهه انقلاب نتوانستند حق رئیسی را ادا کنند و از ابعاد مختلف عملکردش دفاع کنند. همین موجب شد طرف مقابل را به جای آلترناتیو وضع موجود بنشانند، و بسیاری از اتهامات را بی‌پاسخ بگذارند. 🔹طبیعتاً ما گرفتار ناشکری شدیم. آنقدر که از کاستی‌ها گفتیم از دستاوردها و تحولات و موفقيت‌ها نگفتیم و شدیم رئیسی. این همه به‌معنای عدم وجود نقد به دولت سیزدهم نیست، بلکه مسئله در سطح، مدل و نوع واکنش است. تعادل و در نقد و ذم و مدح رعایت نشد. 2⃣ تنازع و بداخلاقی 🔹خدای متعال خیلی روشن و صریح می‌فرماید: و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم. مایه فشل و بعد بی‌آبرویی شماست. ما علی‌رغم توصیه قرآنی و تذکر مکرر رهبری، به‌جای جدال احسن، گرفتار تنازع و و تهمت و تخریب شدیم. حتماً لایق عقاب براساسِ سنت الهی بودیم. اینجا دیگر جای دعا نبود، جای عمل صالحانه و مؤمنانه بود. 3⃣ عدم اجرای امر ولی 🔹 آقا چندسال از ما خواست و ما قطعاً کوتاهی کردیم. حالا میخواستیم جهادی که باید طی چندسال رخ می‌داد را یک‌شبه انجام دهیم. کسی‌که امر ولی را به‌هنگام انجام ندهد، طبیعتاً ضربه خواهد خورد. ما ضربه خوردیم از عدم اتصال به ذهن جامعه، عدم تبیین، عدم و گفتگو بامردم. و دراینجا خیلی‌ها مقصرند. 🆔@taalighat
هدایت شده از تعلیقات
عبرت‌های انتخابات (2) 📝 لزوم بازنگری در مرجعیت های جدید سیاسی و فکری جبهه انقلاب (مرجعیت های زرد) 🔻 یکی از جلوه‌های آزاردهنده دو انتخابات اخیر مجلس و ریاست‌جمهوری افول جدی مرجعیت های فکری و سیاسی جبهه انقلاب بود. 🔻 امری تعینی است و بنابر کسی باید مرجع فکری یا سیاسی باشد که دارای سوابق فکری، عملکردی و انقلابی روشن باشد. دارای مبنای فکری اصیل و مستحکم، فهم دقیق و برخوردار از باشد. عدم افراط و تفریط در مواضع، رعایت اخلاق و تقوای سیاسی و برتری در سطح تحلیل برخی از این موازین است. 🔻 اما افراد متعددی که می‌توان از آن‌ها با عنوان یا یاد کرد امروز به‌عنوان مراجع فکری و تحلیلی عمل می‌کنند. چرایی ورود این افراد به سپهر سیاست، و مرجعیت یافتن شان قابل تحلیل است. بسیاری از ایشان در بستر رشد می‌کنند. 1⃣ عوامل رشد این افراد: _افول سطح ذائقه مخاطب _عدم نقش‌آفرینی به‌هنگام و مناسب نخبگان جبهه انقلاب (خالی شدن صحنه از کنش‌گری نخبگان، فضا را برای بروز چهره‌های ضعیف باز می‌کند.) _ذی‌نفع بودن برخی جریان‌های خاص از مرجعیت سازی برای این دست افراد _ بهره‌مندی از های مختلف از جمله 2⃣ پیامدهای منفی بروز این چهره‌ها: _ تشدید ابتذال ذائقه مخاطبین _ گسترش بی‌اخلاقی و خروج از مدار تقوای سیاسی _ سطحی‌شدن مخاطب و اتکا به تحلیل‌های فاقد مبنا _ توسعه تنازع و تفرقه قلوب در جبهه انقلاب _ گسترش هیجان به‌جای تعقل و تحلیل و تفکر در بین مخاطبین _ دعوت به کنش‌های شتابزده و احساسی 3⃣ شاخصه‌های مرجعیت های زرد: _ یأس آفرینی و امیدسوزی به‌نحوی که برآیند مطالب آن‌ها ناامیدی را توسعه می‌دهد _ نشر اخبار ضعیف و سست، گاها کذب، نسبت دادن‌های بی‌جا به افراد _ توسعه بدبینی، سوءظن، و تردید و شبهه نسبت به لایه‌های مختلف نظام _ ترویج شکاف و شقاق و تنازع در جبهه انقلاب به‌جای کمک به وفاق _ تهمت و تخریب و بداخلاقی _ ایستادن بر نقطه طرد و دفع حداکثری _ حاشیه‌سازی و مسئله‌سازی از نا مسئله‌ها _ عدم تفکیک بین مسئله اصلی و فرعی، اصلی کردن مسائل فرعی _ تضعیف و تخریب ساختارها و نهادهای رسمی نظام به بهانه‌های مختلف _ تلاش برای حذف یا تخفیف مرجعیت‌های اصیل مثل مراجع، اساتید اخلاق و علما _ اتکا نداشتن به بزرگان _ عدم توجه به نص بیانات رهبری و تولید تأویل‌های غیرمنطقی از بیانات و اقدامات رهبری 🔻 حلقه بعدی این یادداشت سخن گفتن از نحوه "احیای مرجعیت اصیل" برای جبهه انقلاب است. 🔹 به‌دلایلی بنا ندارم از افراد اسم ببرم، اما قبلاً به‌عنوان نمونه به یک کانال که شخصیت حقوقی دارد نه انتساب به شخص حقیقی اشاره کردم: 🔻🔻🔻 📝کانال‌های زرد انقلابی و پمپاژ ناامیدی https://eitaa.com/taalighat/976 ➖➖➖➖ 🆔@taalighat
هدایت شده از تعلیقات
عبرت‌های انتخابات (3) 📝 غفلت از افکار عمومی و عقب‌ماندگی در روایت پیشرفت 🔻 ما به‌شدت نسبت به مسئله غافلیم. ما اساسا چیزی را روایت نمی‌کنیم. از امور مورد غفلت است. هرچند بارها مورد مطالبه رهبری بوده اما اهتمام لازم به آن را نداشتیم. 🔻 امروز همین غفلت موجب شده روایت‌های کذب جریان مقابل، مقبولیت اجتماعی پیدا کند. ما مکانیسم مشخص و فناوری مناسبی برای روایت نداریم. 🔻 در این باره چندین یادداشت در موارد مختلف تقدیم شد، که یادآوری و بازخوانی آن‌ها خالی از لطف نیست. در ادامه باید به زوایای دیگری ازاین بحث اشاره کرد. 🔻 از پیشرفت تا احساس پیشرفت https://eitaa.com/taalighat/493 🔻 بهادری جهرمی آغازی بر پایان لکنت دولت https://eitaa.com/taalighat/731 🔻 پیروزی می‌کاریم، شکست درو می‌کنیم (لزوم توجه به افکار عمومی) https://eitaa.com/taalighat/876 🔻 فرصتِ داشتنِ دولت https://eitaa.com/taalighat/1149 🔻 در حاشيه انتصاب رئیس جدید مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری https://eitaa.com/taalighat/1187 🔻آسیب‌شناسی ستاد ملی روایت پیشرفت 🔹قسمت اول https://eitaa.com/taalighat/1293 🔹قسمت دوم https://eitaa.com/taalighat/1294 🔹قسمت سوم https://eitaa.com/taalighat/1295 ➖➖➖➖ 🆔@taalighat
هر انتخاب پایان گام گذشته و پایه گام بعدی است. از این به هم پبوستگی راه گریزی نیست. این یعنی تدریج. ما بدون صبر و برنامه نمی‌توانیم از عهده تدریج برآییم. بدون صیر و برنامه، دچار افراط و تفریط خواهیم شد. افراط و تفریط فرصت‌های ما را از بین می‌برند و امکان‌های انتخاب را مستهلک می‌کنند. وقتی دیگر انتخابی نداشتی، به مرحله پایین‌تر سقوط می‌کنی. یعنی ذیل برنامه دیگری تبدیل به ابزار او می‌شوی. یعنی دیگری برایت انتخاب می‌کند. دیگری تو را برای نظم و برنامه خود جانمایی و مناسب‌سازی و انتخاب می‌کند. پس انتخاب فقط برای آن نیست که آدم‌های تنبل و تن‌پرور و خودخواه و مستبد استفاده‌اش کنند و هدر دهند. بلکه انتخاب باید بخشی از نیروی خود را صرف افق‌گشایی و راه‌یابی کند. بخشی از امکان‌های انتخاب باید صرف سرمایه‌گذاری شود نه روزمرگی‌های کوتاه‌مدت. راهی که ما را به سمت کیش و مات شدن براند که نامش انتخاب نیست. بازی کردن در طرح دیگری است. به نفع کسی که سودش در زیان من است. انتخاب درست همان چیزی است که در دین نامش را عمل صالح و علم نافع می‌گذارند.
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظاتی از حضور پزشکیان در هیئت ریحانة‌الحسین تهران @Farsna
هدایت شده از تعلیقات
عبرت‌های انتخابات (4) 📝 ما و مردم (تأملی در مناسبات اجتماعی جبهه انقلاب) 🔻 تجربه انتخابات، کاهش جدی مشارکت در دور اول و تجربه گفتگوهای گسترده میدانی با مردم در دور دوم نشان داد ما نسبت به غفلت راهبردی داشتیم. مدت‌هاست مناسبات اجتماعی ما و مردم برایم مسئله است. و اگر این مناسبات بازسازی نشود، در آینده ضربات بزرگتری خواهیم خورد. 🔻 اگر این انگاره که ما با یک سبد رأی 14میلیونی مواجهیم، موجب غفلت ما از مناسبات ما و مردم شود دچار راهبردی شده‌ایم. رئیسی در 1396 به 16 میلیون و در سال 1400 به 18 میلیون رأی دست‌یافت. پس در عین افزایش جمعیت افرادی که امکان شرکت در انتخابات و رأی داشتند، با نوعی کاهش سبد رأی مواجهیم که باید تحلیل و تدبیر شود. البته عوامل متعدد و شرایط سیاسی اجتماعی را باید برای تحلیل جوانب مسئله در نظر گرفت. می‌خواهم تأکید کنم نباید در تحلیل ماهیت رأی 14 میلیونی که دارای تنوع است، تعجیل کرد. 🔻نکته‌ این است که بدانيم باید توجه به مردم، ذهنیت اجتماعی و الگوی تعامل با مردم به ما تبديل شود. 🔻 ابتدا به دو دسته یادداشت دراین زمینه اشاره می‌کنم و بعد در یادداشت‌های مستقلی مسئله را بررسی می‌کنیم: ✅ لینک یادداشت‌هایی با عنوان هایی در باب اولویت تبلیغ: 🔻لزوم بازنگری در سیاست‌های کلان حوزه https://eitaa.com/taalighat/1049 🔻تلاش برای بازسازی مناسبات نهاد روحانیت و جامعه https://eitaa.com/taalighat/1050 🔻دستور رهبری برای تشکیل کانون تبلیغی یا ناامیدی از نهادهای متولی تبلیغ https://eitaa.com/taalighat/1051 🔻مسئله اصلی: ضعف در عقلانیت تبلیغ https://eitaa.com/taalighat/1092 ✅ سلسله مطالبی باعنوان نوشته شد که نیمه کاره ماند، تقدیم می‌شود: 🔻قسمت اول: روایت یک استثنا https://eitaa.com/taalighat/1321 https://eitaa.com/taalighat/1322 🔻قسمت دوم: آثار فقدان شاخص مردمی‌بودن https://eitaa.com/taalighat/1325 🔻قسمت سوم: آثار مردمی بودن، مولفه های تعریف مردمی بودن https://eitaa.com/taalighat/1344 🔰️ و یادداشت قابل تأمل "رسانه اجتماعی" https://eitaa.com/taalighat/725 ➖➖➖➖ 🆔@taalighat
مرحوم پدربزرگ کتاب‌فروش بود. اما شوق به خواندن در من به زمانی پیش از آن بازمی‌گردد. هنوز مدرسه نرفته بودم که خواندن را یافتم. کندخوانی عذابم می‌داد. همواره در آن سال‌ها دنبال فرمول تندخوانی بودم. یک روز در مغازه پدربزرگ کتابی را برداشتم تا بخوانم. پدربزرگ متعجب شد. از من خواست تا بلند بخوانم چند خط یا کلمه‌ای که خواندم برای جایزه یک کتاب پر از دانستنی‌های متنوع به من داد که حدود ۲ و نیم سانت قطر داشت و جلد قهوه‌ای گالینگور. خدا می‌داند چقدر لذت بردم و چند آسمان خود را بالا کشیدم. آن شب مهمان مامان بزرگ بودیم. یادم هست روی فرشی که در حیاط خانه پهن کرده بود به دیوار پذیرایی که پنجره‌ بزرگش به حیاط باز می‌شد تکیه دادم و شروع کردم به خواندن. تاب نداشتم بماند فردا. شاید آن روزها هنوز حسن‌دایی شهید نشده بود؛ اما قطعا احمد دایی شهید بود. آن بهشت زیبا هیچ گاه از یادم نخواهد. رفت. باشکوه‌تربن خاطرات کودکی ما در آن معبد لبریز از زندگی جا خوش کرده. همان جا که پر بود از اثر انگشت سه شهید. خانه‌ای که تمام سحرها بیدار بود و اگر کدورت ما نبود، آنقدر شفاف و زلال بود که انگار می‌کردی در آغوش مادر غیر را فراموش کردی و درد را تسکین دادی و از دنیا پنهان شدی. شال بعد رفتم مدرسه. فارسی حرف زدن خوب بلد نبودم؛ اما فارسی خواندن خوب می‌دانستم. بچه‌ها چیزهایی می‌گفتند که نمی‌فهمیدم. خیره می‌شدم به گفتگوهایشان تا راهی پیدا کنم به حلقه‌های دوستی. اما غریب بودم. همین باعث شد کلاس اول نامتعارفی داشته باشم. مشق‌ها را گاه ترکی می‌نوشتم. گاه ریز به اندازه یک دهم و گاه از چپ به راست. تمام طول کلاس، حیاط مدرسه راتماشا می‌کردم مثل پرنده‌ای که گیر افتاده و جواب معلم تنبیه‌های گاه سخت بود در آن سن و سال. من دوستش داشتم چون کمی شبیه بابا بود قیافه‌اش و هیکلی بود مثل بابا و همه بداخلاقی‌هایش باعث نشد از او متنفر باشم. یک بار که تبسم می‌زد جای سیلی و لگد خوب می‌شد و از یادم می‌رفت.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
مرحوم پدربزرگ کتاب‌فروش بود. اما شوق به خواندن در من به زمانی پیش از آن بازمی‌گردد. هنوز مدرسه نرفته
آقای برقعی را بعدها دیدم موهایش سفید شده بود؛ اما همانطور دلنشین بود و دوست‌داشتنی. مرا نشناخت. معلم سال دوم من آقا نبود. خانم بود. بانویی بود تکرار ناشدنی در زندگی من. علیاحضرت مادر. نیمه دومی بودم. برای جبران عقب‌ناندگی شش ماهه سال دوم را محضر مادر در تابستان خواندم. یا م هست در برابر گیج زدن‌هایم حوصله می‌کرد. کارهای انبوه خانه یک طرف، محدودیت عرصه زندگی یک طرف، بار اضافه درس خواندن من طرف دیگر. اما او مهربانانه زانو به زانو می‌نشست و یادم می‌داد و صبر می‌کرد. با نمره معدل ۱۷ سال دوم را جهشی پشت سر گذاشتم. معلم سال دوم برای من جاودانه است. خیلی وقت‌ها تجربه زندگی با معلم سال دوم ابتدایی را مرور می‌کنم. او جانانه به من آموخته. سال سوم معلم ما آقای کمالیان بود. آقای کمالیان پیرمردی بود، پدر شهید. بازنشسته بود اما از پا ننشسته بود. خیلی سخت‌گیر بود و بی‌حوصله. درد دین داشت اما مهارت آموزش دین نداشت. گاه ده‌ها صفحه مشق می‌گفت. تا لحظه بازگشت به مدرسه در روز بعد می‌نوشتم. بچه‌های امروز شاید نتوانند تصور کنند اما آن زمان در میانه جنگ، در سال‌های اول انقلاب که همه شروع کرده بودند به آموختن و نهضت سوادآموزی هم به راه افتاده بود، کمبود دفتر و مداد بود. دفترها را پر پر می‌نوشتیم. گاهی بسیار فشرده. حتی سفیدی بالا و‌ پایین صفحه هم نوشته می‌شد. مدادها گاه سر تا دمش دو سانتی‌متر بود. اما چون هنوز زغال داشت به کار می‌آمد. در این شرایط نوشتن آن همه مشق به جز کمبود وقت، کمبود کاغذ را هم به رخت می‌کشید. آب رفتن مداد هم نگرانت می‌کرد. آن زمان چوب و کابل و شلنگ عادی بود. چک و لگد که هیچ. الآن اما ممنوع است. خیلی‌ها در جریان انتقال فرهنگی این چند دهه نیستند. خیلی می‌شود حرف زد در این مورد که تربیت با چوب، چطور پدید آمد و چطور فراموش شد و چطور بازمی‌گردد.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
آقای برقعی را بعدها دیدم موهایش سفید شده بود؛ اما همانطور دلنشین بود و دوست‌داشتنی. مرا نشناخت. معلم
آقای بیگی معلم سال چهارم ما بود. همان روز اول نطق ما را کشید. سر ندانستن نام مثلث متساوی الساقین چند نفر از جمله من را فرستاد دفتر تا فلک شوند. بچه‌ها با دیدن چوب فلک گریه‌شان درآمد. یادم نیست من هم گریه کردم یا نه. آقای کریمی بابای مدرسه، پسر همان پیرمرد روستایی نورانی که قرآن را به قلبش الهام کرده بودند تا مکتب نرفته حفظ شود، واسطه شد و وساطت او را پذیرفتند. شاید هم طرح و تدبیر مدیر بود تا آن زیباضمیر شفیع ما باشد در آن بن‌بست تحقیر کننده. هیچ گاه تلخی آن از دلم بیرون نمی‌رود. سال پنجم با آقای قلمداران به من خوش می‌گذشت. در اوج کتابخوانی بودم. شروع کرده بودم به نوشتن. دوست داشتم نوشتن را اما... چشم درد و سردرد به سراغم آمد. ابتدا محلش نمی‌گذاشتم اما به تدریج زیاد و زیادتر شد. آنقدر که دیگر حالت تهوع دست می‌داد. ناچار عقب نشستم از خواندن. همین باعث شد من به تدریج از خواندن به اندیشیدن و نوشتن فاصله بگیرم. همین باعث شد اندک مطالعه برای من ارزشمند باشد و کلمات غنیمت. مسیر زندگی مرا همین سردردها تغییر داد. نمی‌دانم روزی خواهد رسید که بدانم آن سردردها از کجا بود یا نه! حالا دوستی دارم که دارد مرا تشویق می‌کند به خواندن کتاب. من از کتاب نخواندنم خجالت می‌کشم. یکی از بزرگ‌ترین حسرت‌ها و افسوس‌ها و اشکالات من. در این سن و سال بازگشتن به کتاب سخت است؟! نمی‌دانم. در آینده نزدیک خواهم فهمید. در پیام بعدی اولین توصیه‌های معلم مطالعه‌ام را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. دعا کنید با کتاب خواندن آشتی کنم. من که کتاب‌ها را از محبت می‌بوسم و کلمات را می‌بویم و نظر باز خط و خال سطر و صفحه و متنم. دعا کنید این ماهی به اقیانوس برگردد. دلتنگ است.