eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
145 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
نباید اجازه داد جریان افراط و تفریط با رفتارهای بی‌قاعده و برخوردهای خودسرانه شعار وفاق را در برابر وحدت و اتحاد قرار دهد. گروهی محور وحدت را به بهانه وفاق حول هوی نفس فردی و حزبی و جناحی و جبهه‌ای از ولایت به خود تغییر می‌دهند و گروهی با دگم اندیشی در تعریف ولایت و دینداری بسیاری را از دایره وحدت می‌رانند. دو قطبی افراط و تفریط همواره به اعتبار دو سوی خود زنده مانده و این دو هر چند در ظاهر با یکدیگر می‌ستیزند؛ اما در اصل هر دو محور تعادل و اعتدال و عدالت را زیر ضربه می‌برند. میانه‌روی نقطه مقابل دوقطبی‌سازی و تفرقه‌افکنی افراد و جریانات سیاسی است و میانه‌روی یعنی تمسک به ستون و سازه هدایت، یعنی اصل ولایت و وفاداری به تعیین و تعین مصداقی آن، یعنی ولایت فقیه و ولیّ فقیه است. اگر بنا بر این بود که هر کس نقطه جدایی حق و باطل را خود بپندارد، ولایت بی‌معنی می‌نمود. ولایت تعیین کننده تمام نسبت‌ها در جامعه آزادگان و مؤمنان است. ثقلین ولایت کتاب خدا و ولیّ خداست و در نظام جمهوری اسلامی ایران تنازل آن چشمه‌سار ناب و نجات‌بخش، قانون اساسی و ولیّ فقیه است و امتداد آن در اضلاع و اجزاء جامعه قوانین عادی و عرفی و عمومی و تک تک افراد مردم است. در جامعه اسلامی همه مسئولند و همه مأمور. همه صاحب حق هستند و همه پاسخگوی به حق. همگرایی جامعه اسلامی بر اساس منطق ولایت است نه میل افراد و احزاب و گروه‌ها و فرقه‌ها به این سو و آن سو. مراقب باشیم شعار وفاق مسئول ارشد اجرایی، عدل و جایگزین اصل اتّحاد نشود. همچنانکه پیش از این شعارهای زیبایی از قبیل اصلاحات و بهار و اعتدال در پی تعیین محورهای جدید تفاهم و توافق اجتماعی برای تضعیف و تضییع محور ولایت بود.
عزیزی به من آموخت که بیانات امامین انقلاب مصداق ذکر هستند و مداومت بر ذکر با فکر و حضور قلب و رعایت ادب آن در گفتار و رفتار، باعث تقویت و تجلی ایمان خواهد شد. باور صادق سرچشمه عمل صالح است و آنچه این دو را با یکدیگر در هم می‌آمیزد، سند و سنت ولایت است. پرداختن به بیانات ولیّ جامعه در منطق اسلام سیاسی امری لازم و واجب است. نمی‌توان به اصل ولایت فقیه قائل بود؛ اما نسبت به متن جاری افکار و گفتار و رفتار او بی‌تفاوت بود. همچنان که نمی‌توان به اصل ولایت قائل بود؛ اما آن را در پیچ و تاب حوادث زمان و زمین گم کرد و پیشینی زیست. همچنان که عده‌ای با وعده‌های پسینی، در گذشته بیتوته کرده‌اند و همچون بادیه‌نشینان منقطع از سبزی و سلامت زندگی عزتمندانه دل به آرزوها داده‌اند و چشم به سراب‌ها دوخته‌اند. تشخیص واقعیت و تحلیل موقعیت دو مهارت عملی برای همراهی با حق و گشتن بر مدار آن است. محاسبه و مراقبه انقلابی بدون ذکر و فکر پیرامون بیانات و آثار ولیّ فقیه مقدور و‌ ممکن نخواهد بود و این یعنی فرد و گروه و حزب و جناح از روند خودسازی اجتماعی و جامعه‌پردازی انقلابی و تمدن‌سازی دینی جدا خواهد شد و جا خواهد ماند. ذکر مدام، باور انقلابی ما را تقویت خواهد کرد و باور قوی، عمل انقلابی ما را بارور خواهد ساخت و کارآمدی نظام انقلابی را عیان خواهد نمود. اما پراکندگی‌های دائم در فکر و ذکر و نظر و ایده، نه تنها ما را از رسیدن به اهداف تعیین شده بازخواهد داشت؛ بلکه اجازه نخواهد داد به هیچ نقطه متعین قابل اتکا و دفاعی نیز دست یابیم.
جمهوری اسلامی ایران شخصیتی عام و فراگیر است که فاصله بین جامعه موجود و جامعه موعود را می‌پیماید. این حرکت به سمت مقصد، سنت دائمی آن است و تمام مناسبت‌ها و نسبت‌هایش را با افراد و اشخاص و اعیان و ثوابت، بر اساس این حرکت تعیین می‌کند. لذا در هیچ فرد و گروه و حزب و جناحی رکود و جمود ندارد، هر چند تمام اعضاء و اجزاء خود را گرامی می‌دارد و غنیمت می‌داند. جمهوری اسلامی ایران صورت نظام انقلابی است و آن کشتی عظیمی بر پهنه طوفان حوادث در اقیانوس واقعیت‌های بزرگ تاریخی و تمدنی است. و نه آن قلعه محصور محدود که در خویش گرفتار شده و نگران تغییر اقلیم اقامتگاه خویش است. جمهوری اسلامی ایران نظم انقلابی را برای تولید فرصت‌ها و تبدیل تهدیدها به کار می‌بندد و اجازه نمی‌دهد دشمن او را در کنج بیچارگی گرفتار کند. این انعطاف ذاتی در نظام انقلابی و عدم تسلیم شدن آن در برابر شدائد و مصائب بزرگ، در نتیجه فهم عمیق از ولایت و باور وثیق به آن است. همان نگاه عمیقی که از بن‌بست کربلای عاشورا، جهانی از جمال و جلال و شکوه و کمال را برمی‌آورد و تمام مناسبات زمین را تحت تأثیر اراده قطعی خود قرار می‌دهد.
جمهوری اسلامی ایران تجربه پیشینی ندارد. این نظام در واقع بسط حقیقت وجودی حضرت امام خمینی در قامت ملت ایران و نسل بشر امروزی است. اینکه چه مقدار این شخصیت عظیم بتواند خود را در عرض زمانه تمدنی و عمق زمینه تحولی بسط و گسترش دهد و پیوندهای وجودی با آن برقرار کند و زندگی و زایندگی بیافریند، بسته به وفاداری ما به آن خواهد بود. مأموریت بزرگ ملت ایران یافتن امام خمینی و زنده نگه‌داشتن آن حقیقت استثناءی در موقعیت امروزین است. خمینی کبیر حیات‌بخشی و آفرینندگی حقیقت خویش را با انقلاب اسلامی ثابت کرد و نشان داد که تا چه میزان قوت و قدرت و اقتدار در چنته این واقعیت ذخیره شده و آماده ظهور و ایجاد تغییر و تحول بنیادین و رویین است. جمهوری اسلامی ایران نظام مبتنی بر امامت بر متقین است نه سلطه کافرین و منافقین. کسانی آن را پیش خواهند برد که حرکت ذاتی و درونی وجدانی دارند و نه اهل شعارهای نمادین و بازی‌های متجددین.
6.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از تفرقه بپرهیزید... از مقدمات تفرقه‌آفرین بپرهیزید...
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ عزیزان هفده شهریور آفرین... 👆 سخنرانی کمتر دیده شده آیت‌الله خامنه‌ای در بهشت زهرا؛ در دومین سالگرد واقعه کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ توسط رژیم شاهنشاهی 📲 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از خط حزب‌ اللّه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ غزل جدیدی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با عنوان «شرح حال» منتشر شد 🔹️ در جریان دیدار رمضانی امسال شاعران با رهبر انقلاب در فروردین‌ماه ۱۴۰۳، حجت‌الاسلام انصاری‌نژاد از شعرای برجسته کشور که به تازگی کتابی با عنوان «امین شعر انقلاب» تدوین و منتشر کرده، از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درخواست کرد تا غزل منتشر نشده‌ای از سروده‌هایشان را برای انتشار در چاپ جدید این کتاب در اختیار وی قرار دهند. رهبر انقلاب نیز با تقدیر از آقای انصاری‌نژاد با این پیشنهاد موافقت و غزلی از سروده‌های معظم‌له در اختیار این شاعر قرار گرفت. 📝 هفته‌نامه‌ی «خط حزب‌الله» متن این غزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را به شرح زیر منتشر می‌کند.  📝 «شرح حال» گامی به راه و گامی در انتظار دارم سرگشته روزگاری پَرگارـ‌وار دارم دلبسته‌ی امیدی در سنگلاخ گیتی رَه بی‌شکیب پویم، دل بی‌قرار دارم یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک چون شمع، اشک و آهی بی‌اختیار دارم گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی سیلم که هستی خود از کوهسار دارم سرشارم از جوانی هر چند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم از خاک پاک مشهد نقشی است بر جبینم شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم ▫️سیدعلی خامنه‌ای 🔹️ رهبر انقلاب در نوروز امسال و در جریان محفل شعرخوانی شاعران، یک بیت از این غزل را خوانده بودند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
دشمنان حضرت آیت الله خامنه‌ای غالبا ناجوانمردند. گفتم غالبا تا سهمی برای کسانی قائل باشم که از روی جهل و نادانی اساسا وارد معرکه‌ای نشده‌اند که بخواهند شخصیتی مانند او را بشناسند و در باره او قضاوت کنند. البته ایشان همین مشکل را غالبا در باقی جهات زندگی خویش نیز دارند. کینه این مرد چنان در دل کافران و منافقان لانه کرده که نمی‌توانند هیچ حسنی را در ایشان ببینند. گویی حسادت جان آنان را آتش زده و تاب و توان را از آنان ربوده است. منتقدان آن عالیجناب البته فراوانند؛ اما دشمنان داستان دیگری دارند. نمی‌توان این همه خوبی و حسن را در فردی دید و با او دشمنی کرد. نمی‌توان در مورد او انصاف نورزید حتی اگر موافقش نباشی. نمی‌توانی همه برجستگی‌ها و ویژگی‌های بزرگی را در او دید و انکار کرد؛ مگر اینکه زشتی و تباهی قلب تو را تیره و تار کرده باشد. تاریخ ایران مثل او را به خود ندیده و یا اگر دیده یارای توصیف همچون او را نداشته که خبری به ما نرسیده. همچنان که اکنون از توصیف و فهم او الکن و عاجز است. خداوند او را برای اینکه ایران، ایران بماند و اسلام، اسلام بماند و انسان، انسان بماند در امتداد حضرت امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه به جامعه جهانی هدیه فرمود. حق آن بود که تمام ملت‌ها و دولت‌ها از حضورش بهره‌مند باشند و کمی از عقب‌ماندگی‌های خود را جبران کنند؛ اما تصمیم ضعیفان مستکبر همیشه چنین بوده که اقویای فرزانه را با تمام غیض و غضب دشمنی کنند و اجازه ندهند نور او بر زمین بتابد. اما چه باک که حقیقت کار خود را می‌کند و طرح کافران و منافقان را نقش بر آب می‌کند. بعید می‌دانم امروز او را آنچنان که هست بشناسیم. او از نزدیک آنقدر بزرگ شامل و کامل هست که نتوانی در خود بگنجانی. شاید فاصله زمانی بتواند کمی این نقص را جبران کند همچنان که فاصله مکانی و شرایط متفاوت دیگر مردمان جهان باعث شده تا ابعادی از وجود او را شناسایی کنند که ما ساکنان سرزمین دریا به آن توجهی نداریم.
یک بار که خداوند به ما رو کرد از عدم به وجود آمدیم. هر بار که این لطف را تکرار کند، همین فاصله را خواهیم پیمود. از وجودی به وجود بالاتر و از وجودی به وجود بالاتر. گویا همان که بر خاصان اهل بهشت اتفاق خواهد افتاد. معمولا درها بسته است و تو به آنچه استحقاق آن را نداری راه نمی‌یابی؛ اما ناگهان مهلت آزمون فرامی‌رسد و درها را می‌گشایند و تو ناخودآگاه خود را در میانه معرکه می‌یابی و می‌بینی که آن همه کبر و غرور بیهوده بوده و تو شایستگی این تشرف را نداشته‌ای. از رفتار بی‌ادبانه‌ات شرمگینی ولی زمان امتحان هنوز باقی است و اجازه مرخص شدن داده نشده است. آدم بی‌ادب در میان بزرگان، مانند عریانی در میان اصحاب عفت و کرامت است. اما چگونه می‌توان با این وضع ادامه داد؟ انسان گاهی به جایی می‌رسد که می‌بیند که جز او (الله تعالی) هیچ کس استحقاق بودن و داشتن و دیده‌شدن و شنیده شدن و خواسته شدن ندارد. آنگاه خود را در برابر خود می‌یابد تا اینکه آن را به او تسلیم می‌کند و از هر چه غیر اوست چشم می‌پوشد و دل می‌شوید. بندگی آنگاه متولد می‌شود. اما من زیر بار خودم چنان فشرده شده‌ام که نمی‌توانم بی‌خود شدن را حتی تصور کنم. بارها دیده‌ام که نفس چگونه وحشی می‌شود وقتی می‌خواهی تسلیمش کنی. اما او آنقدر زیباست که نمی‌توانی بی‌خیالش شوی. نمی‌شود او در جمعی باشد و حواس‌ها پرت دیگری باشد. نمی‌توان او را در میانه دید و یادی جز او داشت. نمی‌توانی خودخواهی‌هایت را کنار بودن‌های او بگذاری. آنها که دیدند یارای دیدن هیچ نداشتند و از همه چیز بریدند. آنها خالی شدند از خودشان و هیچ شدند. آدم از خودی که خود را در برابر او قرار دهد بدش نیاید یک جای کارش می‌لنگد. نمی‌توانی مزاحمت خود را در برابر نور او نادیده بگیری. دنیای تو آن سایه‌ای است که از کدورت تو شکل گرفته و نسبتی که با آن نور داری. بگذریم. دلم گرفت ناگهان از نبودنش. یا بودنش و نابودی خودم. نمی‌دانم چه خواهد شد. آیا او باز هم به من رو خواهد کرد و مرا دوباره زنده خواهد کرد و دوباره مرا خواهد آفرید؟ نمی‌دانم. مگر بار اول چه کردی که منتظر بار دیگری؟ من به زندگی اول بسنده کردم که مرگ هفتاد هزار دنیای بالاتر است. نمی‌شود انکارش کرد. گاهی استحقاق نداری. آزمون است. بی‌ادب‌ها تا ابد شرمسار و سرافکنده خواهند ماند.
هدایت شده از فکرت
🖇 «ما نتوانسته‌ايم شخصيت «فرهنگی – تاريخی» خودمان را در قبال ماشين و هجوم جبری‌اش حفظ كنيم؛ بلكه مضمحل شده‌ايم. حرف در اين است كه ما نتوانسته‌ايم موقعيت سنجيده و حساب‌شده‌ای در قبال اين هيولای قرون جديد بگيريم. حرف در اين است كه ما تا وقتی ماهيت و اساس و فلسفه‌ی تمدن غرب را درنيافته‌ايم و تنها به صورت و ظاهر، ادای غرب را درمی‌آوريم – با مصرف كردن ماشين‌هايش – درست همچون آن خريم كه در پوست شير رفت و ديد كه چه به روزگارش آمد... و از اين‌همه كه برشمردم، يك امر بديهی به دست می‌آيد و آن اين‌كه ما تا وقتی تنها مصرف‌كننده‌ايم، تا وقتی ماشين را نساخته‌ايم، غرب‌زده‌ايم و خوشمزه اين‌جاست كه تازه وقتی هم ماشين را ساختيم، ماشين‌زده خواهيم شد! درست همچون غرب كه فريادش از خودسری تكنولوژی و ماشين به هواست.» 📚 غرب‌زدگی؛ جلال آل احمد 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ 📲وب | ایتا | تلگرام | اینستاگرام | تویتر
هدایت شده از خبرگزاری فارس
💠 هرروز بخوانیم 📖 صفحه ۱۰۱ @Farsna