eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
142 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از گروه پژوهشی آرتا
🔴هر چی شما بگید وقتی به همه کشورهای خارجی گفته شد که فقط بگید ایران چند سال بعد چرچیل(نخست وزیر بریتانیا )میاد نزد محمد رضا پهلوی و میگه من نمی خوام بگم ایران و می خوام در مکاتبات اداری و غیر اداری هنوز بگم پرشین و هیچ کس هم نمی تونه جلوم رو بگیره محمد رضا پهلوی هم میگه باشه هر طور راحتی و هر چی دوست داری صدامون کن 😅 📚روزنامه اطلاعات ۱۰ خرداد ۱۳۵۶ گروه پژوهشی آرتا | برای عضویت کلیک کنید
کیست که در فضیلت وحدت سخن نگفته باشد؟! حتی منافق که خود بنیان‌گذار تفرقه است؟! غالبا شعار وحدت ساختگی زمانی بازارش گرم می‌شود که نااهل به قدرت می‌رسد و سعی می‌کند دیگران را به سکون و رکون وادارد. اما قرآن کریم برای وحدت معیار قرار داده و هر جمع شدنی را وحدت نمی‌داند. خداوند متعال با توصیف احوال منافقان و کفار این حقیقت را فاش می‌کند که آنان گروه‌های متفرقی هستند که در ظاهر جمع شده‌اند. توجه خاص آیات قرآن کریم به نسبت وحدت و قلب است. (یهودان از ترس) بر جنگ با شما جمع نمی‌شوند مگر در قریه‌های محکم حصار یا از پس دیوار (دشمنی مکر و حیله و جاسوسی)، کارزار بین خودشان سخت است، شما آنها را جمع و متّفق می‌پندارید در صورتی که دلهاشان سخت متفرق است، زیرا آن قوم دارای فهم و عقل نیستند. سوره مبارکه حشر۱۴ محل امکان وحدت قلب است. اتحاد تنها برای کسانی ممکن است که قلبی داشته باشند و قلب آنان ایمان داشته باشد و با فطرت یگانه انسانی هماهنگ باشد. فطرت الله التی فطر الناس علیها... قلب‌های متفرق، نهایتا می‌توانند متفق باشند. اتفاق هم یک قرارداد بیرونی است و ربطی به اتحاد ندارد. خداوند متعال اتحاد را حول حبل الله ممکن می‌داند و نماد و نماینده حبل الله در زمین ولیّ الله است. پس آنچه که امکان وحدت را فراهم می‌کند ولایت است. ولایت الله. بقیه اهل شقاق و تفرقه‌اند که به خود می‌خوانند نه خدا. خودخواهی نمی‌تواند عامل وحدت باشد. بلکه عامل اصلی از هم پاشیدگی و تفرقه و تنازع و جنگ است. راه حل و کلید وحدت یافتن حقیقت ولایت و نماد و نمود آن در زندگی فردی و اجتماعی است. بدون ولایت حتی یک فرد هم وحدت ندارد و دچار تفرقه وجود و سعی متشتت خواهد شد. زیرا هوی نفس خاصیتش پراکندگی است. هیچ بنایی بر روی خودخواهی بر پا نمی‌شود مگر فرومی‌ریزد. حال در جمهوری اسلامی ایران، مردم نظامی را پاسداری می‌کنند که عنصر ولایت اصل و اساس آن است. این اصل قرن‌ها در میان ما ایرانیان آموخته شده و ما در فهم ولایت ورزیده‌ایم. آشکارترین علامت آن محرم و صفر است و نسبتی که مردم ایران با اباعبدالله الحسین دارند. جامعه‌پردازی ایرانیان با محوریت عاشورا به سمت موعود است. لذا فرهنگ هجرت و زیارت و انتظار در میان ما ارزش ذاتی و اساسی و غیر قابل جایگزین دارد. ریشه فرهنگ ما این سه است. هر وحدتی که بخواهد این سه را نادیده بگیرد و اصول خود را جایگزین کند باطل و شکست‌خورده است. ایرانیان اساسا وحدتی حول غیر ولی خدا را نمی‌فهمند و نمی‌یابند. این مخصوص مسلمانان شیعه ما نیست. این مسئله در طول زمان تبدیل به معیاری ایرانی و درونی شده و هر کس در اتمسفر فرهنگ ایرانی زیسته و با آن انس گرفته، حب ولایت در او رسوخ دارد، حتی اگر مصادیق عینی ان را نشناسد و دلالت‌ها و ضمانت‌های آن را نیابد و لوازم آن را رعایت نکند. فهم این قضیه از شدت لطافت، البته برای مستشرقین سخت و صعب است و برای غربزدگانی که از عینک غرب، ایران را کشف می‌کنند. وحدت، امروز یعنی گرد آمدن حول ولیّ فقیه و هر گروه دیگری با هر ادا و آداب و اطواری که بخواهد از این شعار ناب سوء استفاده کند، محکوم به رسوایی است. وحدت شجره طیبه‌ای است که در کلمه طیبه توحید ریشه دارد و از آن برمی‌خیزد. نفی طاغوت و شدت بر کفار مرزهای آن است و عشق به ولایت و رحمت بر مؤمنین بستر و متن آن. فریب شعار وحدت منافقان را نخورید. آنها می‌خواهند شما را از حبل الله بکنند و دور خود بتنند تا قدرت و جرأت و جسارت اقدام علیه ولایت را بیابند. وحدت تنها یکیست و نمی‌تواند متکثر باشد.
خیلی وقت‌ها تجربه کرده‌ام که زورم به تقدیرات محیط اطرافم نمی‌رسد. دائم تصمیماتی دارم که موفق به انجامش نیستم. این را با آن فرمایش امیرالمؤمنین اشتباه نگیریم که فرمود عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم. این حال من جنس دیگری دارد. بیشتر مردم در برابر فعالیت محیط پیرامون، منفعل هستند. یک اقلیتی باقی می‌مانند که دو دسته حداکثری و حداقلی تقسیم می‌شوند. دسته حداکثری‌ها فعال‌نمایانی هستند که با تخریب محیط پیرامون و شکستن فضا فعال بودن خودشون رو بر محیط پیرامون و در واقع جریان منفعل پیرامون تحمیل می‌کنند. این فعال بودن در واقع سلطه شرّ هست و خیری در اون نیست. در زمین بخش مکمل انفعال اکثریت ضعیف هستند. یک حداقل مطلقی باقی می‌مانند که فعال سازنده‌اند. آدم‌های خودساز، این گروه هستند. این افراد با خودسازی در برابر انفعال مقاومت می‌کنند و با پایداری و مداومت ابتدا شکل خودشون رو تثبیت می‌کنند و بعد بر شکل فضا تأثیر می‌گذارند و پس از جلب اعتماد محیط اون رو در برابر خودشون منفعل می‌کنند. لذا این انسان‌ها بسبار قوی هستند. بر این اساس همواره جامعه به پو گروه ضعیف مستکبر و قوی مستضعف تقسیم می‌شوند. بیشترین کمک رو به سلطه شرّ اکثریت ضعیف می‌کنند و بیشترین هزینه رو اقلیت قوی پرداخت می‌کنند. زیرا بناست اقویا بسازند و ضعفا خراب کنند. اما گاهی در جامعه چنین جا افتاده که مؤمنین مدعیان ضعیفی هستند که به بهانه دین سعی دارند اقویا رو منفعل کنند و با مقدس‌بازی سوء استفاده کنند و با راحت‌طلبی جلب منفعت کنند. این خطا به واسطه رفتار ضعیف عده‌ای از ضعفا هست که در صف مستضعفین وارد می‌شن و از حیثیت و آبروش ارتزاق می‌کنند. تشخیص این دو از هم، یعنی ضعیف و مستضعف در حالت عادی بسبار سخت هست. اما اگر شرایطی پیش بیاد که استکبار غلبه ظاهری پیدا کنه، ضعفا بلافاصله صف خودشون رو از مستضعفین جدا می‌کنند و صف مستضعفین خالص میشه. خودسازی باعث قوی شدن ما خواهد شد و آنگاه اگر روزی جبهه استضعاف و استکبار به نمایندگی اقویا و ضعفا شکل گرفت ما در طرف مستکبرین نخواهیم لغزید. در صحنه کربلا این اتفاق بزرگ افتاد و تمام ضعفا تصفیه شدند و اقویا با اباعبدالله جبهه خالص و ناب قوت رو شکل دادند. قوتی که چندین قرن ازش مصرف میشه و تمام شدنی نیست. از بس غنی و اصیل هست. هنوز هم مستضعفان عالم می‌تونند روی کربلا حساب کنند. امام حسین خیلی گردن ما حق دارد. و اما امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب، مولی الموحدین سخن از انفعال در برابر الله می‌زند که همان بندگی خداست و اعلی درجه قوت انسانی و کمال صفات الهی. نه انفعال در برابر اسباب و علل مادی و زمینی برآمده از هوی نفس مستکبرین.
نام دیگر صراط مستقیم، مسیر بهینه است. سعی می‌کنم با یک مثال نشان دهم که چگونه! فرض بفرمایید در یک جاده حرکت می‌کنید. فرمان وسیله نقلیه در دستان شماست. فرمان یعنی کل سیستم راهبری و هدایت. گاه به چپ متمایل می‌شوید و گاه به راست. تعصبی روی اینکه بیشتر گاز بدهید یا کمتر و یا حتی ترمز کنید یا توقف کامل، ندارید. برای شما موضوع رسیدن صحیح و سالم و به صرفه و به موقع است. بر این اساس امکانات در اختیار را می‌سنجید. کشش وسیله نقلیه و جاده و نوع رفتار دیگران در جاده را نیز در محاسبات خودتان دخالت می‌دهید. آرامش و اطمینان و امنیت و نشاط خود و احیانا مسافرانتان را نیز مد نظر قرار می‌دهید و انتخاب می‌کنید با چه کم و کیفی مسیر را بپیمایید. مجموع این ملاحظات می‌شود حرکت در مسیر مستقیم. پس صراط مستقیم یک هویت زنده و هوشمند و متناسب با هر فرد و موقعیت دارد. در مسائل اجتماعی یافتن مسیر مستقیم و پیمودن آن پیچیدگی‌های بیشتری دارد. زیرا عوامل دخیل در جاده بیشترند. در مسائل سیاسی به شکلی و در مسائل فرهنگی به شکلی دیگر و در مسائل اقتصادی به نوعی و در مسائل امنیتی و انتظامی به نحوی دیگر یافتن مسیر مستقیم سخت‌تر است و نیازمند مهارت‌های بیشتر. گاهی در جامعه افراد در قضاوت نسبت به دیگران دچار اشتباه می‌شوند و در تشخیص اینکه چه کسانی در مسیر مستقیم هستند یا نه، خطا می‌روند. الغرض باید در نظر گرفت که صراط مستقیم یک گزاره تعیین شده منجمد مشخص و متعین نیست. کلیات ثابت دارد و مصادیق بسیار منعطف و متنوع.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
بیشتر غذایی که می‌خورم به خاطر مزه آن است. امتحان کرده‌ام وقتی مزه غذا را دوست ندارم بسیار کمتر از و
پیش از این در مورد مزه‌خواری گفته‌ام. باز هم دوست دارم در مورد آن گفتگو کنم. کاش امکان شنیدن هم داشتم تا بیشتر بیابم. هنر در جهان ضعفا در تولید و تشدید مزه‌خواری است. هنر نزد آنان یعنی تولید تصاویر حسی و الصاق آن بر اشیاء بی‌مصرف ارزان و فروختن به کسانی که همت و غیرت یافتن اصل را ندارند. تبدیل انسان به تماشاچی و خامه‌خوار و مزه‌پرست و بدون مسئولیت کار نظام تولید مزه است. آنها اینگونه بر عالم مسلط می‌شوند. جهانی که میل تولید می‌کند و مزه می‌فروشد.
انتخاب جدی‌ترین و سخت‌ترین مهارت انسانی است. بسیاری از مردم خیال می‌کنند انتخاب می‌کنند در حالی که آنان مانند سیالی هستند که میل پیدا می‌کنند. یعنی در اختیار محیط پیرامون خویش هستند. شیب زمینه و زمانه به هر طرف باشد می‌لغزند و شکل می‌گیرند و نمی‌توانند تغییری در وضع خود به وجود آورند. البته به شما خواهند گفت نمی‌خواهند؛ اما این دروغ است. حتی گاه نادانسته دروغ است. آنها باور کرده‌اند که انتخاب یعنی همین دنبال کردن شیب زمین. از بس آدم‌های میل‌پرست دیده‌اند و با آنان دوستی کرده‌اند و آنان را دنبال کرده‌اند. آنها به چیزی فراتر از این نمی‌اندیشند. انگار فهمی به قدرت و انتخاب و امکان بیشتر انسان ندارند، چه رسد به باور. لذا وقتی با آنان گفتگو می‌کنی انگار در مورد دو انسان از دو عالم سخن می‌گویی. یک انسان خیالی و یک انسان واقعی. آنها خود را واقع‌گرا می‌دانند و شما را می‌رانند. انتخاب کردن آسان نیست. لذا بسیاری دائم انتخاب می‌شوند برای به کار بسته شدن. این سوی قضیه هم بایستی می‌بینی انتخاب می‌کنند برای به کار بسته شدن. یعنی تفاهمی دو طرفه برقرار است و نامش را توافق یا حتی دوستی و یا حتی عشق می‌گذارند. همه چیز را در فضای ضعیف می‌فهمند و تعریف می‌کنند. آدم‌ها دوست دارند با انتخاب پز دهند. چیز باکلاسی است. اما تنها با عکس آن لذت می‌برند نه با اصلش. چون برای برآوردن اصلش باید زحمت بکشند و هزینه بدهند. اابته انسان نمی‌تواند از ظرف انتخاب کردن خارج شود. یعنی محکوم به انتخاب کردن است. اگر انتخاب نکردی راحت نشده‌ای بلکه انتخاب نکردن را انتخاب کرده‌ای و انتخاب نکردن یک انتخاب است با پاسخ مخصوص به خودش. هر انتخابی یک سو دارد. سوی دوم آن پاسخی است که جهان به واسطه محیط پیرامون و عناصرش به ما می‌دهد. سؤال‌ها و پاسخ‌های مربوطه از پیش آماده است. هر انتخاب مانند یک سؤال است. واکنش عالم پاسخ آن. امکان ندارد بتوانی واکنش‌ها را مهار کنی. تو فقط می‌توانی بر اساس آنچه می‌خواهی دریافت کنی سؤالت را طراحی کنی. هیچ سؤالی نیست که پیش‌بینی نشده باشد. معنی اجبار و اختیار را از همین جا می‌توانی بفهمی. فرمول‌ها از پیش طراحی شده‌اند و در هفت طبقه آسمان تعین پیدا کرده‌اند تا به زمین رسیده‌اند. ما فرمول را فعال می‌کنیم. عدد خودمان را قرار می‌دهیم و پاسخ را دریافت می‌کنیم. حالا کسی که انتخاب نمی‌کند، چه پاسخی دریافت می‌کند؟! کسی که انتخاب نمی‌کند رها نمی‌شود؛ بلکه بدترین انتخاب را انتخاب می‌کند. او خود را ذیل انتخاب دیگری قرار می‌دهد. فرمول‌های او یک مرتبه محدودتر و متعین‌تر و جامدتر است. او خود را در قفس انتخاب دیگران می‌یابد. او تقاطع محرومیت‌ها و تراکم محدودیت‌ها را تجربه می‌کند. او برده می‌شود. حالا کسی که به جای استفاده از انتخاب، میل را دنبال می‌کند دائم در ظرف اختیار دیگری پیمانه می‌شود و صاحب اختیار نیست.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📊 دوازده معیاری که رهبر انقلاب برای انتخاب کابینه دولت چهاردهم برشمردند 📥 نسخه قابل چاپ 💻 Farsi.Khamenei.ir
اگر یک گوی را در مسیری رها کنید، بر اساس تأثیر جاذبه بر او و شیارهای مسیر زیر پایش به یک مقصد که لزوما در ابتدا معلوم نیست می‌رسد. این گوی بدون اینکه از درون تعیین کنندگی داشته باشد تنها سرمایه جرمش را در اختیار نیروی جاذبه می‌گذارد و اسیر محدودیت‌های جاده به نقطه‌ای می‌رسد. این گوی هیچ هدفی ندارد. در لحظه زندگی می‌کند و زندگی‌اش امتداد ندارد. انتخاب می‌شود و‌ پیش می‌رود. البته که این گوی گناهی ندارد. اینگونه آفریده شده و درست و دقیق عمل می‌کند؛ اما انسان اینگونه نیست. انسان را می‌توانم به رباتی تشبیه کنم که هدف می‌فهمد و هنگام حرکت، مبدأ، مقصد، فاصله بین این دو و امکانات پیمودن آن را می‌سنجد و سپس از درون طراحی مسیر می‌کند و قدم برمی‌دارد و انتخاب می‌کند که چگونه به هدف برسد. چند روز پیش گفتم کلامی زندگی می‌کنید یا فلسفی؟! منظورم همین بود. گاهی شاید شیک به نظر برسد که ما روزمره و باری به هر جهت زندگی کنیم. شاید حتی برخی نوعی برداشت شاعرانه و هنری و آزادمنشانه از آن داشته باشند؛ اما این تنها یک دروغ زینت داده شده است. انسان اساسا کلامی زندگی می‌کند. آنهایی که شما را به فلسفی زندگی کردن فرامی‌خوانند در واقع خود کلامی زندگی می‌کنند و به شما نیاز دارند از این جهت که بی‌چون و چرا تسلیم زمینه‌سازی آنان باشید و ارزان به مقصد برسید. مانند آن گوی. در واقع این شعار فلسفی بودن نوعی گیج زندگی کردن است. عدم بهره‌برداری از امکان انتخاب. کسانی که حال ندارند انتخاب کنند، گوی‌وارگی را انتخاب می‌کنند. اما وقتی هدف انتخاب کنی نمی‌توانی تنها سیال باشی. باید قوام داشته باشی. زنده باشی. مفصل داشته باشی. مغز و قلب داشته باشی و به عنوان انسان تعیین کنندگی و خلاقیت داشته باشی. خلاقیت یعنی طراحی فرمول. این چیزی بالاتر از پیدا کردن عدد است. اگر بخواهم مثال بزنم تفاوتش مثل این است که بنشینی و با دست یک مکعب بتراشی از چوب و یا دستگاهی بسازی که وقتی چوب را تحویل می‌گیرد، مکعب بتراشد و تحویل دهد. این یعنی قوی و امین بودن. این یعنی حرفه‌ای زندگی کردن. زندگی تخصصی انسانی. ما این امکان را داریم که مثل اشیاء یا گیاهان یا حیوانات و حتی شیاطین زندگی کنیم و یا حتی سعی کنیم خود را شبیه فرشته‌ها کنیم؛ اما زندگی حرفه‌ای انسانی با همه اینها تفاوت‌هایی دارد. عده کمی تخصصی زندگی می‌کنند. حرفه‌ای انسانی زندگی می‌کنند. غالبا افراد اسیر نقاط ضعف خود می‌شوند برای مراتب پایین‌تر امکاناتشان به کار گرفته می‌شوند.
یکی را دیدم دست‌هایش را می‌بوسید و از آنها حلالیت می‌طلبید. می‌گفت این تن گماشته نجیب خداست. می‌گفت این تن اشبه ترکیبات ظاهری مادی است به تن مادی رسول الله. من با آن بسیار گناه کردم در حالی که او به من بسیار خدمت کرده. من حق این تشرف را قدر ندانستم. بی‌ادبی کردم. دیدم زمین را می‌بوسد. می‌گفت این زمین سنگینی من گناهکار را تحمل کرده. می‌گفت روی این زمین رسول الله قدم گذاشته. امیرالمؤمنین پا گذاشته. فاطمه زهرا نزول اجلال فرموده. سنگینی اجساد مطهر اهل بیت را این زمین به دوش و آغوش کشیده. هوا را می‌بوسید. می‌گفت در این هوا مهدی بقیة الله الأعظم نفس کشیده. انگار دلش برای خدا بد جور تنگ شده بود. بوسه‌هایش را نذر خدا کرده بود.
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 به ایمان مردم یمن باید غبطه خورد... 🗡کاربر یمنی نوشته: «الحمدلله! اگر این هواپیماهای اسرائیلی بمب‌هاشون رو توی یمن نمی‌نداختن این بمب‌ها توی غزه فرود می‌اومد؛ الحمدالله که در همین اندازه هم تونستیم رنج مردم غزه رو کم کنیم..» 🔺انسانیت و شرافت از مردمی که خود در اوج فقر و تنگدستی قرار دارند؛ چون در و گوهر می بارد. 🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻 https://eitaa.com/jtabiin •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بعضی حرف‌ها زدنش خیلی سخت است و نزدنش سخت‌تر.
اگر مؤمنین قوی‌تر بودند، دست خدا خیلی بازتر بود برای هدایت دیگران.