eitaa logo
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
142 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
25 فایل
همه نیازمند آنیم که ناطق شدن را تمرین کنیم و گرنه در همان بخش اول باقی می‌مانیم. ارتباط با ادمین: https://eitaa.com/Saeedtotonkar
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پایگاه نقد و تبیین
🌓 به ایمان مردم یمن باید غبطه خورد... 🗡کاربر یمنی نوشته: «الحمدلله! اگر این هواپیماهای اسرائیلی بمب‌هاشون رو توی یمن نمی‌نداختن این بمب‌ها توی غزه فرود می‌اومد؛ الحمدالله که در همین اندازه هم تونستیم رنج مردم غزه رو کم کنیم..» 🔺انسانیت و شرافت از مردمی که خود در اوج فقر و تنگدستی قرار دارند؛ چون در و گوهر می بارد. 🌍 پايگاه نقد و تبیین🔻 https://eitaa.com/jtabiin •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بعضی حرف‌ها زدنش خیلی سخت است و نزدنش سخت‌تر.
اگر مؤمنین قوی‌تر بودند، دست خدا خیلی بازتر بود برای هدایت دیگران.
جامعه مؤمنانه را می‌توان از کلکم راع و کلکم مسئول فهمید. جامعه فعال حداکثری. آنقدر خودسازی می‌کنند که تحلیل موقعیت حداکثری دارند. در بالاترین سطح هوشمند زندگی می‌کنند. حتی بدون هماهنگی ابزارمند، هم‌افزا و هماهنگند.
دلت پاک باشه دیدید بعضیا چطور زبان شیطان می‌شوند و زشتکاری خودشان را توجیه می‌کنند؟! ولایت یک آسمان دارد و یک زمین و اتصال بین این دو. یعنی محبت، ادب و معرفت. بدون ادب به محبت نمی‌رسی. بدون معرفت هم به محبت نخواهی رسید. محبت بدون ادب و معرفت همان شهوت است. ادب بدون محبت بردگی است. معرفت بدون ادب تکبر است. معرفت بدون محبت جمود است. ادب بدون معرفت جاهلیت است. ولایت هیچ کدام از اینها نیست. خیلی از کسانی که ادعای ولایتمداری دارند دچار این مسائلند. ولایتمداری درجه‌ای از بودن و زیستن است فوق مراتب دیگر. کمالی در آن هست که بدون رنج و برنامه به آن نمی‌رسی. رایگان نیست. نوعی زیست تخصصی انسانی و حرفه‌ای است. زندگی است. مردگی نیست. آدم‌ها غالبا بدون زندگی می‌مانند و می‌میرند. خیال می‌کنند که زنده‌اند. غالبا با تحریک و تخدیر می‌جنبند. جنبنده‌اند نه زنده. فرمود کلمه طیبه را عمل صالح بالا می‌برد. اگر تو عمل صالح نداشته باشی اساسا دل پاک تو دیده و شنیده نمی‌شود. گرفتار توهم خود عاشق‌پنداری خواهی شد. خیال خواهی کرد که داری پاک و معنوی زندگی می‌کنی در حالی که اساسا زندگی نمی‌کنی چه رسد به زندگی معنوی. ادب تن محبت و معرفت است. اگر در این عالم ظرف نباشد، مظروفی نازل نمی‌شود. نمی‌توانی دل پاک دارم بدون ظرف مناسبش. ادب نماد و نمود محبت و معرفت است. اول جسد شکل می‌گیرد و سپس روح نازل می‌شود. معرفت هم در رفت و برگشت بین محبت و ادب شکل می‌گیرد و تقویت می‌شود و کامل می‌گردد. یک طرف نباشد، معرفت لنگ است. اگر ادب نباشد، محبت کجا نازل بشود؟! اگر محبت نباشد ادب چیست؟! ظرف جامد خالی. به چه درد می‌خورد. یک بازی بیشتر نیست. یک ادا و اطوار است. یک رقص مناسکی بیشتر نیست. مثل بسیاری از رقص‌ها و بازی‌ها که نمادند. تو خالی‌اند. جسدند. بت‌پرستی‌اند. ظرف‌بازی‌اند. موزه‌بازی‌اند. زینت دنیا هستند. دنیای پوچ و فرسوده. می‌گوید دلت پاک باشد اما خدا این را نمی‌فرماید. بلکه برعکس: ثمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ آدم‌های بدکار، ادم‌های بدرفتار، آدم‌هایی که تقوای عملی ندارند، آدم‌هایی که حیا ندارند، آدم‌های بی‌ادب لاابالی، ادم‌های بی‌قید زشت‌کردار دچار تکذیب نشانه‌های خدا می‌شوند. نشانه‌های خدا را هم انکار می‌کنند چه رسد به خود خدا. مسیرهای یافتن خدا را کور می‌کنند. چه رسد به دل پاک و معرفت و محبت و... خدا بازی نمی‌خورد.
هدایت شده از صوت | علیرضا پناهیان
1403.04.27-Panahian-HonarUni-HonarAzarAndishi-01-32k.mp3
13.71M
🔉 هنر آزاد اندیشی 📅 جلسۀ اول | ‌۱۴۰۳/۰۴/۲۷ 🕌 دانشگاه هنر 👈 برخی از عناوین مهم این جلسه: ➖دین، مهم‌ترین عامل آزادی‌بخش ➖شعار آزادی، اصالتاً برای دین است ➖طبیعت، خودش قانون دارد ➖اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است ➖در یک جامعه دینی، آزادی بیشتر است ➖فهم جامعه ما از حقیقت دین فاصله دارد ➖سابقاً طبیعی‌بودن را فطرت نام نهاده بودند ➖گرایش انسان به طبیعت @Panahian_ir @Panahian_mp3
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
🔉 هنر آزاد اندیشی 📅 جلسۀ اول | ‌۱۴۰۳/۰۴/۲۷ 🕌 دانشگاه هنر 👈 برخی از عناوین مهم این جلسه: ➖دین، م
ای کاش ما در دهه اول و دوم زندگی خود مثل چنین مباحثی را بیشتر در اختیار داشتیم. می‌دانم که امروزی‌ها خیال می‌کنند همیشه این نعمت‌ها در دسترس بوده؛ اما چنین نیست. مهم نیست که از سبک سخنرانی خوشتان بیاید با نه. حتی مهم نیست از شخص سخنران به صورت کلی یا موردی خوشتان بیاید یا نه. ببینید چه می‌گوید. حتی مهم نیست که سخن او را بپسندید و بپذیرید یا خیر. همین که شما را به سؤال وادارد و ادبیات جدید تولید شود و گفتگو پیش بیاید کافی است. ما آن زمان خسته می‌شدیم از بس حرف تکراری می‌شنیدیم. باید قدر دانست. این سری سخنرانی را دنبال کنید. من هم که سعی می‌کنم منظم دنبال کنم گاهی میلم کم می‌شود اما سرنخ‌ها را دنبال می‌کنم. ما نیاز داریم به کسانی که زحمت می‌کشند و با خلاقیت کلمه تولید می‌کنند.
وقتی یک الگو معرفی کردی لازم است مسیر تکرارش را نیز بیاموزی. اگر الگویی غیر قابل تکرار بود یا راه و روش آن را نشان دادی یعنی نمی‌خواهی دیگری مثل او باشد. آنگاه نه به عنوان الگو که به عنوان بت، به عنوان خدا شناخته می‌شود؛ اگر ترک نشود و نادیده گرفته نشود و فراموش نشود و ارتباط با او قطع نشود. برخی با اولیاء الهی چنین می‌کنند. لطفا نکنند.
رویکرد ما نسبت به محیط اطرافمان غالبا سفارشی است. وجود ما مثل فیلتر عمل می‌کند. از هر آنچه که در اختیارمان قرار می‌گیرد آن بخش‌ها و لایه‌هایی را می‌پذیریم که دلمان می‌خواهد. اگر آن چیزی که به دنبالش هستیم و استفاده‌ای که می‌خواهیم در چیزی نباشد، حتی اگر بهره‌های فراوان دیگر هم داشته باشد حذفش خواهیم کرد. هر چیزی در زندگی ما جایگاهی دارد نسبت به خودمان که خودمان تعیین کرده‌ایم. بیش از آن دیده نمی‌شوند. فهمیده نمی‌شوند و به کار بسته نمی‌شوند. اگر هم تلاش کنند نظر ما را تغییر دهند احتمالا نامطلوب قلمداد شود. گاهی فرصت‌های زیادی در اطراف ما هست که اساسا عادت کرده‌ایم آنها را نبینیم و حتی انکار کنیم. خیره شدن به اطراف و جامد کردن شناخت برای ساده‌سازی محیط باعث می‌شود موقعیت‌های رشد و ارتقاء و تغییر و اصلاح روابط را از دست بدهیم. البته این کار به صورت ناخودآگاه و خودکار انجام می‌شود و همین آن را تبدیل به تهدید می‌کند. گاهی در زندگی اتفاقاتی می‌افتد که کل ساختار ذهنی ما را تغییر می‌دهد. این موقعیت‌ها غالبا به سختی رخ می‌دهد و پرهزینه و کمیاب است. آدم‌ها معمولا به استقبال چنین تغییراتی نمی‌روند. آنها نمی‌خواهند نظم موجود حتی اگر ضعیف هم باشد به هم بخورد. وحشت دارند. نگرانند. نمی‌توانند مطمئن باشند که در بستر متغیر آیا موقعیت امن پیدا خواهند کرد؟! لذا بسیاری از مردم به دنبال ثبات منجمد می‌گردند. تعادل ایستا. تعادل پویا به دست آوردنش و نگه داشتنش بسیار سخت‌تر است. تعادل در حرکت و تغییر آسان نیست. با راحت‌طلبی سازگاری ندارد. با ماجراجویی و کمال‌طلبی سازگاری دارد. همین تغییر دائم برای آدم‌های ضعیف وحشت‌آور است. اینکه بخواهند دائم خود را به روزرسانی کنند و دوباره همه اشیاء پیرامونشان را شناسایی کنند. بعضی‌ها به همین خاطر از اجتماعی شدن می‌ترسند. از زندگی با آدم‌ها دوری می‌کنند. به اشیاء و گیاهان و حیوانات پناه می‌برند. برای اینکه بتوانند مهارشان کنند. اینها شروع می‌کنند به منجمد کردن محیط اطرافشان. نمی‌خواهم این یادآوری اینطور فهمیده شود که مخالف نظم و نظام و قاعده و قانون هستم. می‌خواهم اصل حرکت دائمی انسان و در راه بودگی او و تغییر دائمی نسبت‌ها با اشیاء و کنش و واکنش ما با قواعد و قوانین ثابت فهمیده شود. فرض کنید یک راننده از ترس روبرو شدن با پیچیدگی‌های جاده، ماشین را تبدیل به خانه کند و یک گوشه آن را متوقف کند و به همین مقدار بسنده کند. یافته‌های او از صاحب ماشین شدن چیست؟! چه میزان از ظرفیت‌های ماشین استفاده شده؟! ما محیط اطرافمان را سفارشی استفاده می‌کنیم و اگر بخواهد چیزی جز آنچه مطالبه می‌کنیم به ما عرضه کند در برابرش مقاومت داریم. آدم‌های متواضع چنین نیستند.
دلم می‌خواهد... احتمالا شما هم از این ترکیب خیلی استفاده کرده‌اید. مثل تقریبا همه آدم‌ها. دلم می‌خواهد قدرتمندترین منطق مورد استفاده جهان است. حتی از دو دو تا چهارتای ریاضی و استنتاج‌های منطق صوری. دلم می‌خواهد. آدم‌ها اکثر کارهایشان را با این منطق انجام می‌دهند. دلم می‌خواهد. البته بسیار اتفاق افتاده که این دلم می‌خواهد را با هزار جور پوشش دیگر توضیح داده‌اند تا آدم خودخواه و غیرمنطقی به نظر نرسند؛ اما اگر با حوصله بنشینی و لایه‌های پنهان چرایی انتخاب را بجویی به همین دلم می‌خواهد می‌رسی که لزوما هم بد نیست. اینکه ما به خودمان اعتماد داریم به عنوان تنها سرمایه معتبر از بودن که بد نیست. اصل است. مگر ما سهمی بیشتر از خودمان در جهان داریم؟! دلم می‌خواهد بسیار وابسته به فهمی است که من از «دل» و «خود» دارم. دلم می‌خواهد بیشتر در بین مردم معنی میلم می‌کشد دارد. میلم می‌کشد هم بیشتر یعنی فعلا وضع محیط این را می‌طلبد. یعنی فعلا شیب زمین به این سمت است. یعنی باد از این جهت می‌وزد. دلم می‌خواهد غالبا یعنی من سیالی هستم که در ظرف پیرامونم شکل می‌گیرم و تسلیم او هستم. دلم می‌خواهد یعنی راحت‌ترم چنین باشد. یک سطح انرژی پایین‌تری که اجازه می‌دهد بیشتر استراحت کنیم. یعنی بیشتر ساکن و ساکت باشیم. بیشتر لم دهیم و کمتر فکر کنیم. از ثبات لذت ببریم. پس دو جور دلم می‌خواهد وجود دارد. یک دلم می‌خواهد برمی‌گردد به علم حضوری که از هر حیث تقدم دارد بر منطق‌های دیگر. کشف واقعیت است. مشاهده حقیقت است. یک دلم می‌خواهد یعنی دریافت‌های حسی. اولی عمیق‌ترین یافته ممکن انسانی و دومی سطحی‌ترین یافته بشری است. آن دلم می‌خواهد رایج در جامعه همین دومی است. اولی کمیاب است. غالبا دومی به جای اولی استفاده می‌شود. احتمالا شما هم با افراد زیادی روبرو شده‌اید که سعی کرده‌اند احساسشان را به عنوان علم حضوری به شما غالب کنند. آدم‌ها نمی‌خواهند در مورد دلم‌می‌خواهدهایشان هیچ توضیحی بدهند. آنها این را به عنوان اساسی‌ترین گزاره علمی و منطقی می‌پذیرند. قوی‌ترین استدلالی که دنیاپرستان در برابر پیامبران آورده‌اند همین بوده. دلم می‌خواهد و بزرگ‌ترین خطری که پیامبران نسبت به آن هشدار داده‌اند همین است. اشتباه بین علم حضوری کشف و شهود قلبی با اتصال به حقیقت عالم و علم حصولی برخواسته از تجربیات ناقص محسوس و تعمیم و تغلیب آن و تبدیلش بر قاعده علمی و حکم کردن بر اساس آن. یافته‌هایی که همواره ناقص، سست و در حال تغییرند. پیروی هوی نفس هیچ سهمی از علم ندارد؛ اما بشر دائم تلاش کرده آن را علمی نشان دهد. دلم می‌خواهد قوی‌ترین منطق اقدام بشر است. نمی‌توانی چیزی را جایگزین آن کنی. اما چگونه می‌شود دل را از زندان حس خارج کرد و اجازه داد که آزادانه بخواهد. قرآن می‌فرماید انسان بر فطرت الهی آفریده شده است. در متون دینی قلب حرم الله است. بسیاری از مردم اساسا قلب خود را نمی‌یابند که بخواهند بر آن اساس تصمیم بگیرند. بسیاری در تمام عمر خود جز لحظاتی با قلب خود ارتباط نداشته‌اند. آنها در قالب خود زندگی کرده‌اند. در ظرف خود نه مظروف خود. ما غالبا وارد حرم الله نمی‌شویم و به آنجا هجرت نمی‌کنیم و آن را زیارت نمی‌کنیم. ما غالبا خود را نمی‌یابیم. دلم می‌خواهدهای ما غالبا تمنای آن زندانی است که در زندان متولد شده و جز آن درکی از بودن ندارد. مردم با دلبخواهی‌هایشان به جنگ خدا رفتند. خدا می‌خواست در زندان را باز کند ولی آنها خیال می‌کردند که خدا می‌خواهد به آنها آسیب بزند. خیلی‌ها با خدا سر همین جنگیدند که خداوند می‌خواست آنها را از این زندگی منجمد سنگی بت‌پرستانه نجات دهد و نشان دهد که آنها زنده‌اند نه سنگ. دل‌ها باید آزاد شوند از حصار تن‌ها تا تنهایی بشر دوا شود. اما هر کس بخواهد این کار را بکند ضربه خواهد دید. چون بشر خیال خواهد کرد که می‌خواهی او را بکشی. در واقع هم چنین است. آزادی نوعی مرگ است که بسیاری از شعاردهندگانش آن را نمی‌پذیرند و باور ندارند و نمی‌خواهند. آنها برای رسوب شدن شعار آزادی می‌دهند. بگذارید ما منجمد شویم. سنگ شویم. بت شویم.
پیاده روی به سمت کربلای مقدس سال ۱۹۱۶ میلادی یعنی حدود ۱۰۷ سال پیش.. ... قابل توجه کسانی که تصور می کنند این سنت به یک دهه اخیر مربوط است.. 📌به صفحه رسمی موکب حضرت علی اصغر علیه السلام (ایتا و اینستاگرام) بپیوندید. @Movkeb114
💢 شهید آوینی: «آنها می‌كوشند كه با همه‌ آنچه در اختیار دارند ما را به بن‌بست بكشانند، اما نمی‌دانند كه تقوا مفتاح الفرج است و پیروزی ما از طرقی لایَحتَسِب می‌رسد، از راه‌هایی كه خداوند جز بر متقین نمی‌گشاید.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» @abuhossein