بهار عربی خزان از آب در آمد؛ بیداری اسلامی ادامه دارد.
روزی که ایرانیان مبارزات انقلابی خود را آغاز کردند، استبداد وقت برای تعیین و طراحی زمین بازی تلاش میکرد آن را شورشی کمونیستی وابسته به شوروی سابق جا بزند. صورتبندی مسئله مانند حکومتش وابسته به غرب بود و برای حل مشکل اربابان شکل میگرفت. او گمان میکرد آیین اسمگذاری پیرو منطق و میل استبداد است. اما روح انقلاب مردم ایران، نام خود را یافت و نشان داد که فهم واقعی و درونی و خودمانی از آن اتفاق بزرگ بر عهده صاحبان آن است، نه بیگانگان. نامهای ساختگی تحمیلی به زودی خود را رسوا میکنند. نام میدان را کسی تعیین میکند که صاحب آن است.
غرب همواره تلاش کرده منطقه ما را با نامگذاریهای جعلی و میلی، مال خود کند؛ اما صاحبان منطقه با منطق مقاومت نشان دادهاند که این اجازه را به بیگانگان نخواهند داد.
تحولات اخیر سوریه باعث شد تا برخی کارشناسان تلاش کنند منطق اتفاقات را با قرائتهای مختلف از صحنه بیابند تا شاید بتوانند آینده حوادث را پیشبینی کنند و بر این ناهنجاری فائق آیند.
بازگشت برخی تحلیلگران به سال ۲۰۱۰ میلادی بود. دوباره تعبیر بهار عربی به زبان تحلیلگران بازگشت؛ اما همه میبینند که هیچ شباهتی بین بهار و اتفاقات منطقه وجود ندارد. حوادث منطقه در این ۱۴ سال اخیر هیچ گاه سبزی و سلامت و خرمی و آبادانی در پی نداشته است. گویی استبداد منطقهای و سلطه جهانی پوستاندازیهای خود را دنبال میکرد و میخواست تغییر مهرهها را بهار جا بزند. باز هم نگاه از بالا به پایین و از بیرون به درون و تفکر تغییر تحمیلی واقعیت که با انفجار هزاران هزار تن بمب و دهها جنگ و بیشمار جنایت و تجاوز و غارت مردم منطقه همراه بود. این آن بهاری است که دیگران میگویند که رنگ رخساره منطقه خبر میدهد از سر درون آن.
اما سوی دیگر ماجرا یعنی جریان مقاومت که تحولات منطقه را به صورت باطنی و ذاتی دنبال میکند و تغییرات حقیقی و درونی را رقم میزند، بر خلاف میل راهبردنویسان غرب، این تحولات را در اثر خودشناسی تاریخی مردم منطقه و در راستای خودسازی و جامعهپردازی و تمدنسازی امتپایه ملتها میداند؛ لذا آن را بیداری اسلامی نامگذاری میکند و امیدوار است در آینده نزدیک پیروزی نهایی با غلبه بر ناسازگاریهای داخلی و پاکسازی ناخالصیهای افراط و استبداد و اخراج اشغالگران و متجاوزان، به دست آید.
تحولات یک سال و چند ماه اخیر در منطقه نشان داد که حکومتهای منطقه نه تعلقی به هویت عربی دارند و نه فهمی از باورهای فعال اسلامی. مردم مظلوم غزه و لبنان و اکنون سوریه زیر بار سنگینترین جنایتها و تجاوزها به شدت آسیب دیدند، اما تقریبا هیچ کدام از حاکمان منطقه رویکرد سازنده و پیشبرندهای را متناسب با امکانات خود در پیش نگرفت.
هر روز آبستن درد و اندوه و غم بیاندازه برای مردم منطقه است، اما حکومتهای سلطهگر و خائن سعی میکنند اسباب غفلت و حواسپرتی مردم را از کانون داغ مصیبتهای منطقه فراهم کنند. هزینههای هنگفت برای نادیده گرفتن واقعیت و خاموش کردن حقیقت باعث پیچیده شدن صحنه و خارج شدن آن از مهارهای نیمبند خواهد شد.
تحقیر مردم منطقه با نادیده گرفتن درد آنان و تحمیل عنصر نامربوط به صحنه و تشویق تروریستها و نیروهای مسلح معارض برای بر هم زدن نقشه منطقه و بیدفاع کردن مردم مظلوم سوریه و تهدید جغرافیای آن و ویران کردن تمام سرمایههای راهبردی آن، هیچ پیروزی برای بدخواهان فرامنطقهای و گمراهان منطقهای رقم نخواهد زد.
بیداری اسلامی همچنان که مردم غزه و لبنان را قوت بخشید تا ناباورانه زیر بار شدیدترین جنایتهای ممکن تاب بیاورند، به مردم سوریه نیز این توان را خواهد داد که به صحنه باز گردند و حق و هویت خود را بازیابند. اینجا مسئله تنها زمان است. چیزی که دیگران ندارند.
نمیتوان صحنه را با قاببندیهای جعلی وارونه نمایش داد و انتظار داشت، باورپذیر باشد.
وضع سوریه با تمام اتفاقات واقعی قابل تحلیل است. سادهانگاری گاهی جای سادهسازی را میگیرد. برخی از حمایتهای ایران نسبت به بشار اسد اظهار تعجب میکنند. زمان ثابت کرد که ایران واقعیتی بزرگ را میدید و تحلیل روندها را به فعالان خرد ارائه میداد.
نمیتوانی سقوط بشار اسد را ببینی اما گردنکشی اسرائیل را نه. نمیتوانی آزادی زندانیان را ببینی، ناامنی اجتماعی را نه. نمیتوانی دولت انتقال را ببینی، آمریکا را نه. نمیتوانی مسلحین سوری را ببینی، تروریستهای اجارهای را نه. نمیتوانی اتحاد آمریکا و اسرائیل و کشورهای عربی را برای مصرف کردن سوریه ببینی، اختلافات شدید بین نیروهای به اصطلاح آزادیبخش را نه. نمیتوانی هجوم مسلحین را ببینی ورود ترکیه را نه. نمیتوانی جمع و تفریق بودن و نبودن بشار اسد را در این شیوه تفییر ببینی و شهادت ندهی که بدتر رفت، بدترین آمد. ما در یک روند واقعی سعی میکردیم، وضع بدتر را به بد و سپس خوب تغییر دهیم. اما تابآوری ارتش و مردم سوریه کافی نبود و شکست. در واقع سوریه شکست، نه ما. نه محور مقاومت. سوریه در واقعیت دچار مرگ موقت شده. امیدواریم در آینده توسط جوانانش احیاء شود.
سوریه درس و عبرت برای ما و تک تک مردمان منطقه است. تحلیلهای قاببندی شده بلای جان جریانات روشنفکری غربگرا در متطقه شده است.
فعالان بورس، روند بازار و منطق فراز و فرود آن را در زمانهای مختلف تحلیل و بررسی میکنند و با جمعبندی واکنش بازار در چرخههای زمانی مختلف تحلیلی نزدیک به واقع را ارائه میدهند و پیشبینی میکنند که چه اقدامی در این لحظه درست و بجاست.
این شیوه در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی نیز معتبر است. یعنی شناخت ما از متن واقعیت در محدودههای مختلف جغرافیایی و تاریخی و شناخت درست از مردم و نگاه و نگرش آنها و امکانهای پیش رو و ناسازگاریهای موجود و اهرمهای تغییر در دسترس میتواند برداشت واقعیتری از اتفاق را به ما بدهد.
با این مقدمه آیا سقوط بشار اسد به نفع مردم سوریه و منطقه بود یا ماندن او و تغییرات تدریجی احتمالی که امید انجام آن میرفت؟!
سیاستهای منطقهای ایران در مهار بینظمی و آشفتگی، به نفع مردم سوریه و منطقه بود یا به ضرر آنان؟!
آینده تغییرات بزرگی در خود دارد که به تدریج آشکار خواهد کرد. هوشمند آن است که آگاهانه و متواضعانه و صبورانه به استقبال تغییرات مطلوب برود و مسیر بهینه را برای جریان امور ناگزیر طراحی کند.
ایران میدانست که سوریه آماده تغییر ناگهانی نیست و بیدفاع خواهد شد. توافق نیمبند و شکننده موجود در سوریه داشت کار میکرد و اجازه نمیداد، هر کس بدون هیچ محاسبهای هر چه خواست با سوریه و مردمش انجام دهد.
اسرائیل و آمریکا که صاحب اختیار ویرانهای به نام سوریه هستند. جولانی شریک جرمهای سوم و چهارم را رسانهای کرد: سفارت ترکیه و قطر بازگشایی خواهد شد.
البته انتظار میرود در یک روند تدریجی روابط دیپلماتیک با همه کشورها عادی و برقرار شود؛ اما در شرایطی که هنوز گروه تحریر الشام یک گروه تروریستی است، عادی شدن روابط معنای خاص خودش را دارد.
زمان و زمین مقاومت
نظام سلطه همواره تلاش کرده تا صحنه را از دیدگاه خود و به نفع خود روایت کند. شاید این برگردان همان گزاره مشهور باشد که تاریخ را حاکمان مینویسند. اما روایت معتبر از صحنه کدام است؟!.
روایت کردن نوعی بسترسازی برای جریان اراده دیگران است. نوعی تعریف زمین و منطق بازی پس از این. پس روایت بسیار مهم است. راوی واقعیات را رصد میکند و سپس انتخاب میکند که کدام بخش از آن را برآورد و پدیدار کند و کدام بخش را پنهان کند. نقش پدیدهها بسیار پر اهمیت است. پدیدهها میتوانند منطقی موافق یا مخالف متن واقعیت داشته باشند. آن قسمت از واقعه که برای ما پررنگ شده میتواند، ما را دچار سادهانگاری و سادهلوحی در فهم واقعیت کند. این در حالی است که وظیفه ذاتی روایتسازی سادهسازی صحنه برای عمومی شدن آگاهی و تعمیم بینش عقلانی و تصمیم وجدانی و خودانگیخته است. آگاهی درست به مردم فرصت انتخاب بیشتر و درستتر میدهد و آگاهی غلط آنان را دچار انزوا و بیعملی خواهد کرد.
نکته بسیار مهم و اساسی در فهم موقعیت نسبت به انقلاب اسلامی ایران، نقشآفرینی عنصر ایمان است.
اگر خدا را داخل در معادلات بدانی یا آن را نادیده بگیری دو نتیجه به دست میآید. اگر باور داشته باشی که صحنه گردان اصلی خداست، تحلیل روند وقایع به سویی میرود و اگر ایمان داشته باشی که صحنه گردان اصلی ابرقدرتهای مادی و نظام سلطه است، تحلیل دیگری ارائه خواهی داد.
تحلیلها سعی خواهند کرد گره صحنه را به نفع صحنهگردان اصلی باز کنند تا مشکل برطرف شود.
لذا نباید انتظار داشت تحلیلگران غربی بر اساس ایمان به خدا و باور به منطقه و قدرت مردم و استقلال آنان تحلیل ارائه دهند. زیرا بنا دارند صورتبندی خود از مسئله را داشته باشند و منطق خود را بر متغیرها تحمیل کنند و برای هر یک از عناصر موجود نقش مورد نظر خود را تعیین کنند تا مسئله به نفع آنان حل شود.
در نقطه مقابل جبهه خودمانی مقاومت قرار دارد که مبتنی بر چهار باور درونی و عمیق شکل گرفته و در حال گسترش است.
باور به خدا و وعدههای حق که در قرآن و سنت نبوی جاری است و با قواعد و قوانین متقن خلقت پشتیبانی میگردد.
در این مرحله تنها شرط، ایمان صادق و عمل صالح و استقامت و صبر در آن است تا ما نیز بخشی از سپاه خدا و مشمول یاری او قرار بگیریم و پشتیبانیهای لازم از ما صورت پذیرد. ایمان به خدا لوازمی دارد، از جمله اینکه باور داشته باشیم به جز آنچه در آشکار میدان است، نیمه پنهان قدرتمندی وجود دارد که مؤثر در اتفاقات است. طبیعتا غیر مؤمن، یعنی منافق و کافر نمیتوانند این بینش را تأیید کنند و بر اساس آن تحلیلی ارائه دهند. بلکه آنان به تمسخر و تحقیر مؤمنان خواهند پرداخت و آنچه را که بر اساس ایمان به غیب وارد در تحلیل مؤمنان میگردد خرافه و گزافه خواهند دانست. این همان چیزی است که این روزها به صورت پر حجم علیه بیانات مهم مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای حفظه الله تعالی در دستور کار رسانههای جریان نفاق و نظام سلطه قرار گرفته است و همان چیزی است که همواره در پس راهنماییها و روشنگریهایشان شاهد اجرای آن هستیم.
مؤلفه دیگر در موضوع باور به خدا گستردگی زمین و زمان است. منافق و کافر زمین محدودی دارد که شامل جغرافیای سلطه میشود و زمان محدودی که مرگ، مرزهای آن را تعیین میکند. کافر و منافق خود را موظف میداند تمام طرحهای خود را درون این حصار تنگ بگنجاند. طبیعتا محدودیت عوارضی در پی دارد. عجله و شتابزدگی و عصبانیت و دستپاچگی و کوتهبینی و تحلیل مادی صرف که باعث میشود فرصتهای زیادی از دید تحلیلگر و کارشناس خارج بماند و امکانات موجود در صحنه را آنچنان که هست شناسایی نکند و در راه حل خود نگنجاند. از سوی دیگر ناچار است به ابزارهای خود بیش از حد تکیه کند و برای مهار صحنه و حل مسئله گاه بدترین پیشنهادها را پیش پای مجری تصمیمهای میدانی قرار دهد.
اثر این شکل از محدودیت و عوارض مخرب آن در تصمیمسازیها را میتوانید در استفاده دیوانهوار غرب و رژیم صهیونیستی و همراهانشان از سلاحهای کشتار جمعی و تخریب گسترده منطقه شاهد باشید. دشمن در منطقه نه زمین دارد و نه زمان. پایگاهها و سفارتخانهها و اماکن جاسوسی و ضدامنیتی و نفوذ در کاخ های سران حکومتی به آنان فرصت و امکانات کافی برای سلطه بر منطقه نمیدهد. زیرا این تنها ابزار و وسایل مادی نیست که تعیین میکند، چه چیزهایی میتوانی داشته باشی. پیشرفتهای کمی و قدرت مادی بخشی از ماجراست. اگر توان تو در رگهای باور منطقه جاری نشود، همیشه به عنوان نیروی دشمن و مخرب و ضد، شناخته خواهی شد. راههایی هم که مییابی تمام بر اساس ویرانسازی منطقه است، نه بازسازی آن.
اگر منطقه تن به تخریب خود ندهد، همواره با مشکل مواجه خواهی شد و زمین و زمان تو را خواهد فشرد. پس دائما دست به ترور و جنایت و تجاوز و وحشیگری خواهی زد و پیوندهای خود را با عناصر وحشی غیر اهلی ناسازگار و درنده منطقه محکم خواهی کرد. این وضع تو را بدتر نیز خواهد کرد.
مسئله عمیقتر در این باره زمینه و زمانه است که متعلق به مقاومت است، نه سلطه و استبداد. منطقه ما، سرزمینی تاریخمند است. سرزمینی زنده که بزرگترین و عمیقترین اتفاقات تاریخ در آن واقع شده. تاریخ در این سرزمین نبض گرفته و نفس میکشد. موج زندگی و خون حیات از اینجاست که در عالم منتشر میشود. بیهوده نیست که استعمار صدها سال است که گلوی منطقه را میفشارد؛ اما نمیتواند بر آن غالب شود.
تاریخ منطقه، تاریخ مقاومت است و این سابقهای طولانی دارد. لذا زمینه مقاومت، اجازه استقرار سلطه و استبداد را نمیدهد و دشمن چارهای جز استکبار و ستمگری در منطقه ما ندارد. صدور زبالههای تمدنی غرب به منطقه و سرمایهگذاری روی گسترش جهل و جهالت و سستی و غفلت بیهوده نیست. آنها برای عفونی کردن زیست منطقه و خنثی کردن زمینه مقاومت و از بین بردن منطق جاری آن از هیچ جنایتی فروگذار نیستند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
نکته بسیار مهم و اساسی در فهم موقعیت نسبت به انقلاب اسلامی ایران، نقشآفرینی عنصر ایمان است. اگر خدا
از همین جاست که عناصر غربزده و واداده دائما مسئلههای غرب را در منطقه طرح میکنند و سعی میکنند به عنوان عضو نفوذی و برده میدانی مشکل غرب در جوامع منطقه را ارزان و آسان و بدون ردّ پای غرب به مسئلههای بومی ترجمه کرده و با هزینه سرمایههای ذاتی منطقه آن را حل کنند.
کسانی که خود را مردم منطقه مینامند و میدانند؛ اما باورهایشان غربی و بر اساس منطق سلطه است. این همان جریان نفاقی است که خود را به روزرسانی کرده و علیه باورهای چهارگانه که پیش از این گذشت اقدام میکند. مفهوم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و امنیتی نفاق،گستردهتر از مفهوم شرعی آن است. هر کس در منطقه جنوب غرب آسیا زندگی کند؛ اما به خدا و مردم و راه و هدف مقاومت ایمان نداشته باشد خواسته یا ناخواسته در شمار منافقان است. حتی اگر نپذیرد و انکار کند. انکار نیز بخشی از رفتار منافقان است تا باورپذیرتر به نظر آیند.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
از همین جاست که عناصر غربزده و واداده دائما مسئلههای غرب را در منطقه طرح میکنند و سعی میکنند به ع
محدودیت دیگر جریان سلطه، زمانه است. اساسا زمانه سلطه در جهان به پایان آمده و عصر جدید که بخش مهمی از آن به دست خود آنان شکل گرفته، ظرفیت سلطهگری را ندارد. هر چند جریان سلطه سعی میکند با خلاقیتهای روزآمد و فناوریهای به روزرسانی شده مردم را در فضای سلطهپذیری محدود و مسدود کند؛ اما انفجار اطلاعات و توسعه آگاهیها و عمومی شدن دسترسیها نظام سلطه را با مشکل مهارناپذیری بستر علم و دانایی مواجه کرده است. لذا ناچار از استفاده مفرط و بیش از اندازه ابزار تحریم از سویی و رصد و سنجش دادههای خصوصی مردم از سوی دیگر و متوسل شدن به تحلیل کلاندادهها و سلطه بر هوش مصنوعی به عنوان سلطان دوران پس از این هستند.
ساختارهای سلطه سعی میکنند در لایههای پنهانتر امکان مدیریت جهان را حفظ کنند. این در حالی است که دوران گذار به سرعت سپری میشود و مردم پس از استقرار در وضع جدید و محاسبه نسبت خود با واقعیت، امکان برتری غربی را سلب خواهند کرد و استعمار شیطانی فرانو را نخواهند پذیرفت. دسترسی عمومی به رسانهها پدیده انسانرسانهها را جدیتر کرده و روند حوادث میرود تا انسانحکومتها را معرفی کند و ارتقاء بخشد. در حالی که تکنولوژی غرب رقابت بین انسان و ربات را دنبال میکند و مردم را بین دو جهان واقعی و مجازی به چالش حیات و بقا میخواند، انسانها سؤالهای جدی درباره آینده خود را مطرح میکنند که آیا بناست، زمین را به اشیاء هوشمند واگذار کنند و خود کنار بروند؟!
لذا زمانه نیز، زمانه مقاومت است و چنین نیست که شگفتانههای جهان مدرن، جذابیتهای گذشته را برای مردم جهان داشته باشد و آنان را دچار سحر و افسون تام و تمام کند. مردم این زمانه میخواهند که از ابزار استفاده کنند و آن را استخدام کنند. نه اینکه به استخدام ابزار درآیند و با ماشین رقابت کنند و ارزشگذاری شوند. این مسئله منحصر در منطقه نیست. بلکه در تمام جهان رسوایی تمدن غرب و ضد انسانی بودن آن به خصوص پس از آنچه در غزه و لبنان در این یک سال و چند ماه اتفاق افتاد، گره ذهنی بسیاری از مردم جهان است. تضادهای درونی و عدم خوانایی ادعاها و اقدامات غربیها در قبال تعهدااشان نسبت به تکریم انسان و احترام به شرافت انسانی تردید و ترس از نظام سلطه را بیشتر و بیشتر کرده است. این علاوه بر شواهد عینی فراوانی است که نشان میدهد نظام سلطه حتی در موطن خود موفق به اجرای اهداف و آرمانهایش نبوده و مردمان زیادی ذیل حکومت مستقیم آنان در رنج و فقر و بیماری و ناامنی زندگی میکنند.
افول قدرت غرب و عبور از جهان تکقطبی و ظهور جهان چندقطبی از آثار زمانه مقاومت است.
دفتر تمرین (سعیدتوتونکار)
محدودیت دیگر جریان سلطه، زمانه است. اساسا زمانه سلطه در جهان به پایان آمده و عصر جدید که بخش مهمی از
حال در این وضع که تصویر شد، آنچه که جریان سلطه بر اثر جنایات طولانی مدتش در سوریه به دست آورده تنها یک گام موقت و متزلزل است. کشور سوریه و مردم سوریه مقاومتی ستودنی طی چندین دهه همسایگی با اسرائیل داشتهاند. عملیات تضعیف مردم سوریه سابقه طولانی مدت دارد. سرمایهگذاری بسبار سنگین غرب برای نابودی ملت سوریه و ایجاد و تشدید اختلاف و تفرقه بین آنان و تحریمهای شدید اقتصادی و تخریبهای گسترده سرزمینی و انواع طراحیهای پیچیده و چندوجهی و چند لایه برای برکندن سوریها از بستر تمدنیشان و به انزوا کشیدن آنان بین سایر اعراب و مسلمانان و شاید ویرانگرتر از همه عملیات روانی سنگین درازدامن که توانسته مردم سوریه را از جهت بینش و نگرش دچار اختلالات و اختلافات جدی و عمیق کند، آنچه را که امروز شاهد هستیم رقم زد.
همین طرح و نقشه برای تک تک مردمان منطقه در جریان است. دشمن سعی میکند محدودیت زمان و زمین و محرومیت زمانهای و زمینهای خود را در فضای مجازی و رسانه جبران کند و با تخریب ذهنها، ما را وادار کند که جهان خود را تخریب کنیم و ویرانه بیقدرت را در اختیار آنان قرار دهیم.
تحلیل درست و دقیق، مبتنی بر تبیین و ترسیم آگاهانه و خودمانی میتواند روایت سازنده و پیشبرنده را به ما دهد و مسیرهای برونرفت از وضع فعلی و جبران آن را نشان دهد.
هدایت شده از أخٌفيالله. #إنا_على_العهد
اگه سوریه و همه دنیا هم سقوط کنند خدا با ماست
خدا در میدان است
زینب حسن نصرالله
خداوند خودش تصمیم میگیرد که منافقان و کافران جنگافروز را به دست ما تنبیه و عذاب کند یا به وسیلهای دیگر.
مهم آن است که بدانیم در موضع حق قرار داریم و برای خودخواهی و دنیاپرستی وارد میدان نشدهایم و تمام تلاش خود را کردهابم که جز حق نگوییم و نخواهیم و در برابر آن تسلیم باشیم؛ اما منافقین به خدا باور ندارند و ما را چون اسلافشان تمسخر میکنند تا بترسیم و عقب بنشینیم.
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دبیرکل انصارالله یمن: آمریکا و رژیم صهیونیستی بهدنبال ایجاد اختلاف و جنگ داخلی در منطقه هستند
🔹میخواهند کشورهای عربی و اسلامی مانند حیوانات مطیع کامل باشند و چیزی برای دفاع از خود نداشته باشند.
@Farsna