📌 مراقبِ تهمتها باش!
▪️ باورش سخت است اما عدهای برای مقابله با امام حسین، تهمتهای فراوانی به امام زدند و از آنها برای توجیه کار خود استفاده کردند. یکی از توجیهات معروفِ دشمن این بود که امام حسین از دین جدش خارج شده و قصد اختلاف افکنی در میان امت را دارد و از این راه مردم را بر ضدِّ امام شوراند.
▫️ امروز هم گاهی قضاوتی اشتباه یا اعتماد به تهمتی ناروا، سببِ آسیب به یاران امام زمان یا خودِ ایشان میشود. پس نباید بدون تحقیق در مورد درستی یک کلام، براساس حرفِ دیگران، به افراد برچسب بزنیم. بعلاوه گاهی ما افراد را از زاویهی دید خودمان میبینیم و ناخواسته دچار اشتباه میشویم. پس بهتر است نگاهمان را دوباره بررسی کنیم و سطحی نگر نباشیم.
▪️ همه اینها به کنار، نباید فراموش کنیم که در طول تاریخ، دشمنان همواره تهمتهای بسیاری به مردان خدا زدند، اما آنها از راهِ خود عقب نشینی نکردند؛ پس مبادا از تهمت و قضاوتِ دیگران دلگیر و ناامید شوید، زیرا برای یک منتظر، فقط نظر امام زمان مهم است. اینطور نیست؟
♨️ خودکشی پسر جوان پس از ناکامی در کنکور!
🔺به گزارش ثریا به نقل از اخبار آمل، ساعاتی پیش جوان ۱۹ ساله بابلی به علت ناکامی در کسب رتبه دلخواه برای قبولی در رشته پزشکی در دومین سال پیاپی، با اسلحه شکاری دست به خودکشی زد.
✍ پ.ن:
▪️ضمن عرض تسلیت به خانواده ی محترم ایشان، بیان نکاتی چند خالی از لطف نیست.
💡تقریبا با اطمینان کامل میشود گفت، اگر این جوان مرحوم، میدانست خروجی 7 سال تحصیل در رشته ی دلخواهش چیست، هیچ گاه حتی به خودکشی فکر هم نمیکرد؛
جدای از قصه ی پرغصه ی #مافیای_کنکور، بررسی علل #پزشک_زدگی مردم ما، یک بحث جامعه شناختی-تاریخی مفصلی را میطلبد، اما آنچه که قطعا باید به آن توجه کرد تا شاهد اتفافات مشابه نباشیم این است که حداقل در این جامعه ی بشدت پزشک زده، برقراری ارتباط بین داوطلب کنکور تجربی که نگاهی #موهومی به رشته ی پزشکی در این مملکت دارد با یک پزشک تازه فارغ التحصیل و تبادل اندکی اطلاعات بین آن دو، شاید بتواند کمی از تأثیرات این جو مسموم بر داوطلبِ از همه جهت تحت فشار بکاهد تا بتواند احیانا کمی واقع گرایانه تر انتخاب رشته کند!
#مصیبت_کنکور
#پزشک_زدگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سعی کنیم هیچ کاری را از روی عادت انجام ندهیم که ممکن است عواقب جبران ناپذیری داشته باشد.
🔸 یک لحظه دست چپ و راستشو قاطی کرد و بقیه ماجرا
☑️
#کلام
اگر بخواهی نعمتی در تو زیاد شود باید آن راستایش کنی
حتی وقتی گیاهی را ستایش کنی بهتر رشدمیکند
تقدیر کنید،ستایش کنید تا
نعمتهای خدا به سوی شما سرازیر شود
#الهی_قمشه_ای
مهارتهای کلامی_15.mp3
12.7M
مهارتهای کلامی (۱۵)
♻️کنترل محتوای کلام، نیاز به مهارت آموزی دارد ...
♻️زبان بایدعبدخداباشد......
♻️بازبان می توان به قرب الهی رسید،وشرط آن تسلیم حق بودنست....
🔴#حیات_طیبه
#حكايت_كوتاه
🛑پسر جوانی مریض شد.
اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معدهاش او را معذور داشت.
حکیم به او عسل 🍯تجویز کرد.
جوان میترسید باز از خوردن عسل دچار دلپیچه شود لذا نمیخورد.
حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم.
جوان خورد و بدون هیچ دردی معدهاش عسل را پذیرفت.
حکیم گفت: میدانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمیدانم.
حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یکبار در معده زنبور هضم شده است.
پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر میخواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن قبل سخت گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معدهاش هضم میکند، تو نیز در مغزت سخنان خود سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور...
🌸🌸🌸🌸🍀🍀🍀
💦🍂💦🍂💦🍂💦🍂💦
#پیام_معنوی
💌 شکر فقط یک رفتار ساده نیست!
💎 آدم شاکر ذهنش دربهدر به دنبال نعمت میگردد و هیچ نعمتی از دید او پنهان نمیماند
♻️ و همیشه خود را غرق در خوشبختی میبیند اما آدم کفران نعمتکننده، تنها کاستیها را میبیند
⚜ شکر صرفا یک رفتار ساده نیست؛ یک روحیه لطیف و طرز تفکر صحیح است
♨️ ناسپاسی یک بیماری خطرناک و واگیردار است
#استادپناهیان
💦🍂💦🍂💦🍂💦🍂
✨گره های زندگی✨
✍پیرمرد تهیدست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی میگذراند و به سختی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم میکرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباساش ریخت و پیرمرد گوشههای آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر میگشت با پروردگار از مشکلات خود سخن میگفت و برای گشایش آنها فرج میطلبید و تکرار میکرد: «ای گشاینده گرههای ناگشوده،
عنایتی فرما و گرهای از گرههای زندگی ما بگشای.»
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه میکرد و میرفت، یکباره یک گره از گرههای دامنش گشوده شد و گندمها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:
«من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود»
👈🏽پیرمرد نشست تا گندمهای به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانههای گندم روی همیانی از زر💰 ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.
📜نتيجه گيري مولانای بزرگ از بيان اين حكايت:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفـــتاح راه