یه کاغذ بردار بنویس دوست داری از این دنیا چیا با خودت ببری با این کار حداقل از سردرگمی در میایم
بعد تک تک تلاش کنیم بهش برسیم اولی که ملکه شد بریم سراغ دومی
حالا تصمیم با ماست!!
که از این دنیا حسرت هامونو ببریم یا اعمال به دردبخور...
مطمئن باشین خدا کمک میکنه اصلاً خدا کیف میکنه وقتی میبینه بنده اش داره برای خوب بودن تلاش میکنه
برا همین شما یه قدم یه قدم میای، خدا ده قدم ده قدم میاد سمتت...
تو عهد میبندی نگاهتو کنترل کنی خدا علاوه بر اون بهت توفیق میده که بتونی مراقب زبونت هم باشی!
دوست داری از این دنیا زیارت عاشورا خوندنشو با خودت ببری!
خدا اینو بهت میده ولی بهت توفیق خوندن دعای عهد هم میده
دوست داری از این دنیا نماز اول وقتو ببری خدا بهت توفیق نماز شبم میده...
دوست داری از این دنیا رضایت مادر و پدرتو ببری
خدا توفیق خدمت به خلق هم نصیبت میکنه...
تو دم و دستگاه خدا هرکاری کنی بی جواب نمیمونه اگه تو بدو بدو سمت خدا بری...
فکر کن خدا با چه شوقی سمتت میاد؟!
نه شعاره نه حرفهای کلیشه ای واقعیته...
خدا جوون توبه کارو خیلی دوست داره
خیلی زیاد...
یه لیست بنویس: دوست داری چی کار کنی!!
دوست داری چی کار نکنی!!
قدم قدم برو جلو هرجا سخت بود کم آوردی صداش بزن چون خدا هم میبینه هم میشنوه...
به توانایی خودت ایمان داشته باش تا وقتی کنار خدایی هیچ چیز نمیتونه شکستت بده...
شهید صدرزاده همیشه به مادرشون میگفتن:
شما دعا کن من موثر باشم شهید شدم یا نشدم مهم نیست...
دیدی همیشه دست رو دست میذاریم نشستیم و برای ظهور دعا میکنیم اما شهید صدرزاده کار کرده و برای ظهور دعا کرده
وقتی کلاس بازیگری رفته بعد از چند روز دیگه نرفته گفته اینجا خیلی چیزایی که من بهشون اعتقاد دارم رو زیر پا میذارن...
وقتی محله شون پایگاه بسیج نداشته خودش پایگاه بسیج زده...
وقتی اجازه نمیدادن بره سوریه رفته زبان افغانستانی آموزش دیده و از طریق فاطمیون وارد سوریه شده تا از حرم عمه سادات دفاع کنه...
برای ظهور امام زمان عجل الله کار کرده
گفته: خدایا..! من میترسم اما بر ترسم غلبه میکنم چون تو خدای منی
چون تو عشق منی چون همه ی وجودم برای توئه خدا
چون رضای تو مهمه پس به خاطر تو میرم پس به خاطر تو میزنم...
اما ما هنوز نتونستیم بگذریم
از گناه
از دنیا
از هوس
بگیم خدایا...! من میگذرم چون تو عسل تری
چون تو بهتری، چون تو ابدی و جاودانه تری
چون خودت گفتی که بنده من به سمت من بیا
تا منم به سمتت بیام بیا به سمتم تا منم بیام و بغلت کنم
عاشقم بشی عاشقت بشم
عاشقت بشم و شهید بشی
شهید مصطفی صدرزاده پشت سنگی بودن و دشمن مدام به اون سنگ شلیک میکرده و گلوله هایی که هر لحظه ممکن بوده به شهید صدرزاده بخوره و شهید بشن اما نخورده...
شهید بعد این اتفاقا خودسازی میکرده بیش تر و بهتر از قبل میگفته اگه شهید نشدم اگه تیر به من نخورد پس من لایق نبودم پس یه جا مشکل داره
نتیجه این خودسازی ها این شد که روز تاسوعا شهید شد...
توی وصیت نامه شون هم گفتن که خودسازی دغدغه اصلی شما باشه...
توی این جهاد عملت با اخلاص میشه و لحظه به لحظه به یاد خدا هستی
توی سنگر نشستی و تیر دشمن رو میبینی که از کنارت رد میشه وقتی این تیرها از کنارم رد میشدن میگفتم:
من هنوز لیاقت شهادت ندارم بعد میفهمیدم که
مصطفی صدرزاده داره اینجا ساخته میشه
خدا میخواد یه چیزهایی رو به من بفهمونه...
جهاد نقطه عطفیه که انسان اگه توش قرار بگیره روحش متعالی میشه...!
درسته ما خط مقدم جبهه نیستیم اما الانم جهاده
جهاده که وسط مجازی کار میکنی
جهاده که امر به معروف و نهی ازمنکر میکنی
این جهاده که از گناه میگذری
این جهاده که درس میخونی تا علمت بیشتر بشه
این جهاده که رفیقتو میبری بسیج، میبری مسجد میبری هیئت و خیلی چیزای دیگه...
قدر خودتو بدون
خودتو برای خدا خرج کن
خودتو برای امام زمان خرج کن
خودتو برای شهدا خرج کن
برای خوبیا خرج کن
برای قشنگیا
برای مهربونی خودتو خرج کن
شهید صدرزاده به دخترش فاطمه گفته:
شهدا همیشه زنده ان وقتی که چشمات رو ببندی
میتونی اونا رو ببینی و باهاشون حرف بزنی...
پس چشماتو ببند دستاتو ببر بالا از ته دل صداشون بزن ازشون کمک بخواه خودتو بسپار دستشون بگو دعا کنن تا مثل خودشون بشی
تا مثل خودشون ما هم به احلی من العسل برسیم
یقین داشته باش که صدات رو میشنون
یقین داشته باش که نگاهت میکنن
اما خودتم به سمتشون برو، نزدیک شو
به حرفایی که زدن گوش بده بعد دیگه بقیشو خودتم نمیفهمی چی شد...
یادت باشه شهدا خیلی دوست دارنا خیلی...