eitaa logo
# دلیلِ حجاب🌍
227 دنبال‌کننده
209 عکس
152 ویدیو
0 فایل
✨﷽✨ إن اُریدُ إلّا إلإصلاح مَا اسْتَطَعْتُ و ما توفیقی إلّا بالله؛ علیه تَوَکَّلْتُ و إلیه اُنیب 💟 بیانِ دلیلِ حجاب بر اساسِ سه اصلِ 👈 مهرورزی 👈 شرافتِ نفس 👈 خردورزی، عاقبت‌نگری، منفعت‌سنجی کپیِ مطالبِ کانال و انتشارِ آن، به هر نحو، جایز است
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 بانوی ادب و معرفت! قسمتِ پنجم: 💠 ثمره‌ی ازدواجِ بانو اُمُّ‌البَنين با امیرالمؤمنین علیهما‌السلام 🔸ثمره‌ی ازدواجِ امیرالمؤمنین علیه‌السلام با او، چهار پسرِ رشيد بود: عبّاس (حضرتِ قمرِ بنی هاشم علیه‌السلام)، عبدالله، جعفر و عثمان؛ که همگی در کربلا به شهادت، رسيدند 💠 سفارش به دفاعِ از امامت و ولایت: 🔸هنگامیکه امام حسين عليه‏‌السلام، در جریانی‌که منتهی به واقعه‌ی کربلا شد، تصمیم به ترکِ مدينه گرفت، این بانوی بزرگ، به همراهانِ امام حسين عليه‌‏السلام سفارش مي‏کرد: «چشم و دلِ مولایم حسين عليه‌‏السلام، و فرمان‏بردار او باشيد!» 🔸پس از واقعه‌ی دردناکِ کربلا، "بشير، فرستاده‌ی امام زین‌العابدین علیه‌السلام" در مدينه، حضرتِ اُمُّ‌الْبَنين علیهاالسلام را ملاقات کرد و ابتدا خبرِ شهادت فرزندانش را به او داد؛ اما این بانوی جلیل‌القدر بدونِ اهمیت‌ دادن به خبر شهادتِ فرزندانش و با پریشان‌خاطری به او فرمود: ای بشیر، از ابی‌عبدالله علیه‌السلام به من خبر بده؛ فرزندانم و هرچه زیر این آسمان است، به‌فِدایش! 💠 بالاترین سلام‌ها و تحیاتِ خداوند، بر او باد! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬••═╝
💠 السلامُ عَلَیْکَ یا نورَ اللهِ الذی یَهتَدی بِهِ المُهتَدون و یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ المُؤمِنین! 💠 سلام بر تو ای نورِ خدا! 💠 ای نوری که هدایت‌جویان، از پرتوی آن، هدایت میگیرند؛ 💠 و آنکه به‌واسطه‌اش، در کارِ مؤمنان، گشایش میشود! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬
📸 تقدیری که مُبلّغِ سرسختِ مسیحی، هرگز فکرش را هم نمیکرد! قسمتِ اول: 🔸اَمینه اَسِیلْمی، روزنامه‌نگارِ مسیحیِ متعصبی بود که در سال ۱۹۴۵ میلادی متولد شد؛ او در کنارِ تحصیلش، به تبلیغِ مسیحیت اشتغال داشت و معتقد بود که اسلام، دینی ساختگی و مسلمان‌ها، افرادی عقب‌مانده هستند؛ اما یک اشتباهِ کامپیوترِ دانشگاه، مسیرِ زندگی او را کاملاً تغییر داد 🔸داستان، از آنجایی شروع شد که او هنگامِ ثبت‌نام و گرفتنِ واحدهای ترمِ جدید توسط کامپیوتر، یک واحدِ درسی، برای او به‌اشتباه، ثبت شد و او به دلیلِ مسافرت به اوکلاهاما، با دو هفته تأخیر، از موضوع، مطلع شد؛ و وقتی با نگرانی و ناراحتی به اداره‌ی آموزشِ دانشگاه مراجعه کرد، فهمید که تنها راهِ باقی‌مانده، شرکت در کلاسی است که اغلبِ شرکت‌کنندگانِ آن را مسلمانانِ عرب، تشکیل میدهند؛ او در شرایطِ بسیار سختی قرار گرفته بود؛ از یک طرف، از همراهی با عرب‌های مسلمان که همیشه آنها را به مسخره میگرفت، به‌شدت نفرت داشت؛ و از طرفِ دیگر، در صورتِ انصراف دادن، از بورسِ تحصیلی، محروم میشد (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬••═╝
📸 تقدیری که مُبلّغِ سرسختِ مسیحی، هرگز فکرش را هم نمیکرد! قسمتِ دوم: 🔸دو شبانه‌روز با ناراحتی و اضطراب، فکر کرد؛ و در نهایت، این کلماتِ شمرده‌ی شوهرش، توانست او را قانع کند: «شاید اراده‌ی خداوند، تو را برای یک ماموریت، برگزیده باشد؛ ‌برو و آنها را به مسیحیت دعوت کن!» و او با این انگیزه، به دانشگاه، برگشت 🔸او کارِ خود را از همان روزهای نخست، شروع کرد و با هر بهانه‌ای، به گفت‌وگو با دانشجویانِ مسلمان میپرداخت و از آنها میخواست که با تبعیت از مسیح، خود را نجات دهند؛ و برای آنها شرح میداد که چگونه مسیح، خود را فدا کرده تا آنان را نجات دهد! 🔸او میگوید: آنها با احترام و ادب، به حرف‌هایم گوش میدادند، ولی به‌هیچ‌وجه درباره‌ی تغییرِ دین خود کوتاه نمی‌آمدند و تسلیم نمیشدند؛ برای همین، راه دیگری به ذهنم رسید؛ تصمیم گرفتم از طریقِ کتاب‌های خودشان، باطل بودنِ عقایدشان را ثابت کنم؛ از یکی از دوستانم خواستم تا یک نسخه‌ از قرآن را به‌همراهِ کتاب‌هایی با موضوعاتِ اسلامی، برایم تهیه کند؛ میخواستم به آنها نشان دهم که دینشان، باطل است و پیامبرشان، فرستاده‌ی خدا نیست! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬••═╝
📸 تقدیری که مُبلّغِ سرسختِ مسیحی، هرگز فکرش را هم نمیکرد! قسمتِ سوم:  🔸 او مطالعه‌ی قرآن را آغاز کرد و تمامِ آن را به همراهِ دو کتابی که دوستش داده بود، خواند؛ و به‌مرور، چنان در مطالعه غرق شد که در فاصله‌ی یک سال و نیم، ۱۵ کتاب را مطالعه کرد و دوباره به مطالعه‌ی کاملِ قرآن پرداخت و هر چیزی که فکر میکرد بتواند بهانه‌ای برای ایراد و اشکال باشد، یادداشت میکرد؛ اما به‌مرور، دچارِ تردید و ابهام و پرسش‌های بیشتر میشد؛ بی‌آنکه بخواهد ذهنش با موضوعاتی درگیر شده بود که تصورشان را هم نمیکرد!  🔸آرام آرام، تغییراتی در رفتارش پیدا شد؛ بیشتر فکر میکرد و همیشه در حالِ مطالعه بود؛ مشروباتِ الکلی را کنار گذاشته بود؛ گوشتِ خوک نمیخورد و سعی میکرد در مهمانی‌ها هم شرکت نکند 🔸 این تغییرات، بگونه‌ای بود که شوهرش را دچارِ نگرانی کرده بود؛ هرچند او امیدوار بود آشفتگی فکریِ همسرش، بعد از مدتی پایان یابد 🔸 خودِ او درباره‌ی این مرحله، میگوید: خودم اصلاً فکر نمیکردم با مطالعه‌ی اسلام، اتفاقِ خاصی رخ بدهد؛ چه برسد به اینکه سبکِ زندگیِ روزمره‌ام تغییر کند؛ در آن زمان، حتى تصورِ اینهمه تغییر را هم نمیکردم! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬••═╝
💠 الهی، بِکَ أسْتَعِینُ فِیما یَقْتَرِنُ بِهِ النَّجاحُ و الْإنْجاح! 💠 خدایا، در این روز، فقط از تو کمک میگیرم برای کسبِ آنچه همراه با پیروزی و رستگاری‌ست! ☘ (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬
📸 تقدیری که مُبلّغِ سرسختِ مسیحی، هرگز فکرش را هم نمیکرد! قسمتِ چهارم: 🔸با وجودِ همه‌ی این تغییرات، او همچنان یک مسیحی بود، تا اینکه یکروز چند نفر مسلمان به دیدنش آمدند؛ خود او میگوید: درِ خانه را که باز کردم، دیدم چند نفر مسلمانِ عرب روبه‌رویم ایستاده‌اند، گفتند: ما انتظار این را داشتیم که شما مسلمان شوید! گفتم: ولی من مسیحی هستم و هیچ تصمیمی برای تغییرِ دین، ندارم! 🔸با این‌حال، نشستیم به‌صحبت کردن و هرچه من سؤال کردم، آنها با اطمینان و تسلط پاسخ دادند و به هیچ وجه، حرف‌های عجیب من درباره‌ی قرآن را مسخره نکردند؛ یا از انتقادهای تند من به اسلام، ناراحت و عصبانی نشدند؛ آنها میگفتند که معرفت، گمشده‌ی مؤمن است و سؤال هم یکی از راه‌های رسیدن به معرفت؛ وقتی آنها رفتند احساس میکردم، دارد در درونم چیزی رخ میدهد  🔸بعد از آن، ارتباط او با مسلمان‌ها بیشتر شد و هربار، سؤالاتِ جدیدی میپرسید و موضوعاتِ تازه‌ای را مطرح میکرد تا روزیکه در ۲۱ می‌ ۱۹۷۷ میلادی، در مقابلِ یک روحانیِ مسلمان، شهادتین را بر زبان جاری کرد ادامه دارد... (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬
🌙 ذکرانه 🤲 💠 إلٰهِی...لا خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبی! 💠 خدایا... محبتت از قلبم، بیرون نخواهد رفت! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬
💠 السلامُ عَلیکَ أیُّهَا المُهَذَّبُ الْخائِف! 💠 سلام بر تو ای پاک‌نهاد؛ 💠 ای پرهیزگار! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬
📸 تقدیری که مُبلّغِ سرسختِ مسیحی، هرگز فکرش را هم نمیکرد! قسمتِ پنجم: 🔸وقتی او علناً از مسلمان‌شدنش حرف زد و حجاب را انتخاب کرد، موضوعِ طلاق و جدایی، به‌طورِ جدی مطرح شد؛ با این‌حال، او آماده بود با وجودِ علاقه‌ی فراوانی که به همسرش داشت، تنها زندگی کرده و خود را به حضورِ بچه‌هایش دلگرم کند؛ پسر و دخترش را بسیار دوست داشت و میدانست طبقِ قانون، حقِ نگهداری بچه‌ها با اوست؛ ولی وقتی در دادگاه حاضر شد، قاضی برخلافِ این، حکم کرد و گفت به دلیلِ تغییرِ دینش نمی‌تواند بچه‌ها را با خود داشته باشد؛ و هنگامیکه با اعتراضِ او مواجه شد، به او بیست دقیقه فرصت داد تا تصمیم بگیرد و بینِ بچه‌هایش و دینِ جدید، فقط یکی را انتخاب کند   🔸او به یادِ آیاتی افتاد که داستانِ امتحانِ حضرتِ ابراهیم(علیه‌السلام) را نقل میکرد؛ از خود پرسید که تا چه‌اندازه در ایمانِ خود، صادق است؛ آیا میتوانست بخاطرِ آنچه اعتقاد داشت درست است، از بچه‌های دلبندِ خود، دست بکشد؟! میخواست فریاد بکشد؛ ضجه بزند و اشک بریزد، اما سکوت کرده بود و تلاش میکرد تا هیچ نشانه‌ای از ضعف و ناتوانی، بروز ندهد؛ این، شاید از سخت‌ترین دوراهی‌هایی بود که یک زنِ جوان میتوانست با آن روبه‌رو شود؛ او که حتى برای یک‌روز، نمی‌توانست از بچه‌هایش جدا شود، اما حالا باید آنها را رها میکرد! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬
📸 تقدیری که مُبلّغِ سرسختِ مسیحی، هرگز فکرش را هم نمیکرد! قسمتِ ششم: 🔸میانِ بچه‌هایش و ایمان به خدا، باید تصمیم میگرفت؛ در حالیکه این ایمان، مسیرِ جدیدِ زندگی او بود که دو سال، شبانه‌روز، برایش زحمت کشیده بود؛ و با کمالِ اطمینان و باورِ عقلی و قلبی، به آن رسیده بود! 🔸قاضی، از او جوابِ نهایی را خواست؛ میگوید: در آن لحظه، با تمامِ وجود، به خدای بزرگ رو کردم؛ در آن‌ لحظه، غیر از خدا، هیچکس را نداشتم و میدانستم جز او کسی نمیتواند از فرزندانم حمایت کند؛ و تصمیم گرفته بودم که روزی در آینده، به آنها نشان دهم که تنها راهِ سعادت، راهِ خداوند است! 🔸از دادگاه بیرون آمدم در حالیکه میدانستم، زندگی بدونِ بچه‌هایم، بی‌نهایت تلخ و دردآور است؛ و هیچ‌کس نمیتواند حال مرا در آن لحظات، درک کند؛ قلبم در فشار بود؛ اما با اینحال، مطمئن بودم تصمیمِ درستی گرفته‌ام! 🔸هیچ ‌چیز، نمیتوانست جز ذکرِ خدا، آرامم کند؛ تنها و دلشکسته میرفتم و زیرلب، آیة‌الکرسی را تلاوت میکردم؛ و این آیه را با خود میخواندم که «أفَمَن اتَّبَعَ رضوانَ‌الله، کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ‌الله…»؛ آیا کسی که در طلبِ خشنودی خداست، همچون کسی است که به خشمِ خدا دچار شده؟!» (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬
📸 تقدیری که مُبلّغِ سرسختِ مسیحی، هرگز فکرش را هم نمیکرد! قسمتِ هفتم: 🔸او بعد از مسلمان‌شدن، انسانی دیگر بود؛ و با توجه به قابلیت‌های شخصیِ ویژه و تجربه‌اش در فعالیت‌های تبلیغی مسیحی، توانست شعله‌ی هدایتِ اسلام را در جانِ عده‌ی زیادی در آمریکا و جهان روشن کند؛ حالا او به اطرافِ آمریکا میرفت و در ایالت‌های مختلف و شهرهای گوناگون، به سخنرانی درباره‌ی اسلام میپرداخت و حرف‌هایش که از عمقِ جان او برمی‌خاست، در مخاطبانش بسیار اثر میگذاشت 🔸اما در عینِ حال، او از خانواده‌اش هم غافل نبود؛ به مناسبت‌های مختلف، برایشان کارتِ تبریک میفرستاد و سعی میکرد طبقِ دستورِ اسلام، به هر بهانه‌ای، ارتباطِ خود را با آنها حفظ کند؛ او میگوید: برای همه‌ی اعضای خانواده، کارتِ تبریک میفرستادم و جملاتی حساب‌شده از آیات و احادیث را بدونِ آنکه منبعش را ذکر کنم، برای آنها مینوشتم و سعی میکردم با زبانی لطیف، جملاتی مؤثر، انتخاب کنم  🔸تلاشِ او بی‌نتیجه نمی‌مانَد و بعد از مدتی، اتفاقاتِ باورنکردنیِ تازه‌ای شروع میشود و ابتدا مادربزرگش، تمایلِ خود را برای مسلمان‌شدن اعلام میکند، و بعد، پدر و مادر و خواهرش! 🔸ولی از همه‌ی اینها شیرین‌تر، وقتی بود که چند سال بعد، شوهرش به او تلفن کرد و گفت که ترجیح میدهد دخترشان مثل مادرش باشد و اسلام را انتخاب کند؛ و از او به‌خاطرِ همه‌ی اتفاقاتِ گذشته، پوزش خواست! (ع) ╔═••🌺🍃🍂 # دلیلِ حــجاب🔍 @dalilehejab 🌸 ╚══••⚬🌐⚬