eitaa logo
دانش دانشگاه
155 دنبال‌کننده
535 عکس
1.2هزار ویدیو
56 فایل
در موضوعات علمی (الهیات،تاریخ و تمدن اسلامی و ...) ارتباط با مدیر کانال دانش دانشگاه و لینک کانال https://eitaa.com/daneshdaneshgah از طریق ایمیل @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">وmramezanpour100@gmail.com و نیز پیامک و پیام با شماره تلفن ۰۹۱۵۲۵۱۰۷۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
عمر سعد نشویم🌺 در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم. اول: حسین (ع) حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود. تا آخر می‌‌ایستد. خودش و فرزندانش کشته می‌شوند. هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد. از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌ دوم: یزید همه را تسلیم می‌خواهد. مخالف را تحمل نمی‌‌کند. سرِ حرفش می‌‌ایستد. نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد. بی‌ آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد سوم: عمرِ سعد به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است. هم خدا را می‌خواهد هم خرما، هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت. هم می‌خواهد حسین (ع)را راضی‌ کند هم یزید را. هم اماراتِ ری را می‌خواهد،هم احترامِ مردم را. نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد،نه‌ از خوشنامی. هم آب می‌خواهد هم آبرو. دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد. نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست! من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم... ( مرحوم دکتر علی شریعتی )
هدایت شده از دانش دانشگاه
«عمرسعد» آدم عجیبی‌ست؟!!!🌹 آدم فکر نمی‎کند کسی مثل او فرماندهٔ تاریک‌ترین سپاه تاریخ بشود... چرا؟!!! ما آدم‌ها تصور می‎کنیم سردستهٔ آدم‌هایی که مقابل امام حسین می‎ایستند، باید خیلی آدم عجیب و غریبی توی ظلم و قساوت باشد، ظاهراً اما این‌طور نیست. عمرسعد، خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. اما.. رگه‌هایی از شخصیت عمرسعد را برخی از ما ها ممکنه داشته باشیم... رگه‌هایی که وسط معرکه، می‌تواند آدم را تا لبهٔ پرت‌گاه ببرد. از همان لحظهٔ اول ورود به کربلا شک دارد به آمدنش، به جنگیدنش با حسین؛ حتی جایی آرزو کرده که، کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات بدهد. او خیال می کرد که شاید بتواند بین امام حسین علیه السلام و عبیدالله و یزید آشتی دهد نامه هایی نوشت برای عبیدالله زیاد که من دارم صلح و سازش برقرار می کنم و در ابتدا دوست نداشت با امام حسین علیه السلام درگیر شود حتی چند بار با آنان مذاکره کرد می خواست کاری کند که هم به منافع دنیوی اش برسد و هم با تمام نجنگد و مرتب تو وجودش و اعمالش این موارد نمایش دارد. عمر سعد “علم” دارد. “علم” دارد به این‌که حسین ع بر حق است! به این‌‎که جنگیدن با حسین... یعنی قرار گرفتن توی سپاه باطل. اما چیزهایی هست که وقت «عمل» می‌لنگاندش؛ زن و بچه‌هایش، مال و اموالش،‌ خانه و زندگی‌اش... و مهم‌تر از همهٔ این‌ها؛ گندم‌های ری؛ وعدهٔ شیرین فرمانداریِ ری! شب دهم، امام می‌کِشدش کنار، حرف می‌زند با او... حتی دعوتش می‌کند به برگشتن، به قیام در کنار خودش. می‌گوید: می‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند،‌ امام جواب می‎دهند: خانهٔ دیگری می‌‎سازم برایت. می‎گوید: می‎ترسم اموالم را مصادره کنند! امام دوباره می‎گویند: بهتر از آن‌ها را توی حجاز به تو می‎دهم. می‎گوید: نگران خانواده‌ام هستم، ‌نکند آسیبی به آن‌ها برسانند.. ماها هم گاهی «شک» داریم؛ همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل! با آن‌که به حقانیت حق واقفیم، مال و جان و زندگی و موقعیت‌مان را... خیلی دوست داریم؛ ‌از دست دادنشان خیلی برایمان نگران‌کننده است. و این‌ها نشانه‌های خطرناکی‌ هستند؛ نشانه‌های سیاهی، از شباهت ما با "عمر ابن‌ سعد‌ ابن‌ ابی‌ وقاص"؛ هزاری هم که هر بار توی زیارت عاشورا لعنتش کنیم. عمرسعد، از آن خاکستری‎هایی بود که: کربلا تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهی‌ها و دیگر همان‌جا ماند. "کربلا" مسئلهٔ انتخاب بود؛ انتخاب بینِ درست و نادرست... تاریخ و کربلا هر روز تکرار شدنی است 🌺
🔴آنچه شهید رئیسی به پزشکیان تحویل می‌دهد ⏪ اسب زین‌شده زیر پای دولت چهاردهم 🔸دولت چهاردهم در حالی سکان اداره کشور را به دست می‌گیرد که وضعیت کشور در مقایسه با شرایط اسفناکی که در مرداد ۱۴۰۰ به دولت سیزدهم تحویل داده شد تغییرات مثبت بسیار زیادی داشته است. 🔸دولت چهاردهم در شرایطی سکان اداره کشور را به عهده می‌گیرد که ایران در عرصه سیاست خارجی با پیگیری سیاست همسایگی، چندجانبه‌گرایی، پیوستن به سازوکارهای بین‌المللی بریکس و شانگهای و با سیاست خارجی هوشمندانه در عملیات وعده صادق جایگاه ویژه‌تر و مؤثر‌تری را در جهان در حال گذار تجربه می‌کند. 🔸در عرصه اقتصاد کشور با وضعیت بحرانی و اسف‌بار مرداد ۱۴۰۰ فاصله گرفته و ماه پایانی دولت سیزدهم شباهتی به ماه پایانی دولت دوازدهم و شرایط بحرانی آن زمان که دولت حتی در پرداخت حقوق کارکنان درمانده شده، انبارهای کالای اساسی خالی بود، فروش نفت به زیر ۳۰۰ هزار بشکه رسیده و قطعی برق و ناترازی در حوزه انرژی به اوج رسیده بود، ندارد. 🔸در عرصه اجتماعی نیز افتتاح ابرپروژه‌های بیمارستانی در سرتاسر کشور جانی دوباره به پیکر نظام سلامت بخشید و در حوزه آموزش و پرورش نیز علاوه‌بر بهبود مشکلات معیشتی قشر فرهیخته فرهنگی و معلم، طرح‌ها و برنامه‌های درخشان دولت در حوزه آموزش و نهضت مدرسه‌سازی علاوه‌بر حل شدن نسبتی معضل کمبود معلم، کیفیت تحصیلی کشور را نیز افزایش داد. 🔸دولت سیزدهم در سه محور اصلی سیاست هوشمند همسایگی، چندجانبه‌گرایی و استفاده از فرصت سازوکارهای جدید و جبهه جدید قدرت جهانی و دیپلماسی منطقه‌ای در تعامل با نهادهای نظامی دخیل در سیاست خارجی، طرح‌ها و برنامه‌های خود را تدوین و طراحی کرده و آنان را اجرائی کرد. 🇮🇷
با اينكه عمرسعد آب را بر روى كودكان تو بسته و صداى گريه و عطش آنها دشت كربلا را فرا گرفته است، باز هم او را به سوى خود دعوت مى كنى تا رستگار شود. دل تو آن قدر دريايى است كه براى دشمن خود نيز، جز خوبى نمى خواهى. دل تو به حال دشمن هم مى سوزد. كجاى دنيا مى توان مهربان تر از تو پيدا كرد. عمرسعد حيران مى شود و نمى داند چه جوابى بدهد. او هرگز انتظار شنيدن اين كلام را از امام حسين(ع) نداشت. عمرسعد حيران مى شود و نمى داند چه جوابى بدهد. او هرگز انتظار شنيدن اين كلام را از امام حسين(ع) نداشت. امام نمى گويد كه آب را آزاد كن. امام از او مى خواهد كه خودش را آزاد كند. عمرسعد، بيا و تو هم از بندِ هواى نفس، آزاد شو. بيا و دنيا را رها كن. آشوبى در وجود عمرسعد بر پا مى شود. بين دو راهى عجيبى گرفتار مى شود. بين حسينى شدن و حكومت رى، امّا سرانجام عشق حكومت رى به او امان نمى دهد. امان از رياست دنيا! تاريخ پر از صحنه هايى است كه مردم ايمان خود را براى دو روز رياست دنيا فروخته اند.  پس عمرسعد بايد براى خود بهانه بياورد. او ديگر راه خود را انتخاب كرده است. رو به امام مى كند و مى گويد: ــ مى ترسم اگر به سوى تو بيايم خانه ام را ويران كنند. ــ من خودم خانه اى زيباتر و بهتر برايت مى سازم. ــ مى ترسم مزرعه و باغ مرا بگيرند. ــ من بهترين باغ مدينه را به تو مى دهم. آيا اسم مزرعه بُغَيْبِغه را شنيده اى؟ همان مزرعه اى كه معاويه مى خواست آن را به يك ميليون دينار طلا از من بخرد، امّا من آن را نفروختم، من آن باغ را به تو مى دهم. ديگر چه مى خواهى؟ ــ مى ترسم ابن زياد زن و بچه ام را به قتل برساند. ــ نترس، من سلامتى آنها را براى تو ضمانت مى كنم. تو براى خدا به سوى من بيا، خداوند آنها را حفاظت مى كند. عمرسعد سكوت مى كند و سخنى نمى گويد. او بهانه ديگرى ندارد. هر بهانه اى كه مى آورد امام به آن پاسخى زيبا و به دور از انتظار مى دهد. سكوت است و سكوت. او امام حسين(ع) را خوب مى شناسد. حسين(ع) هيچ گاه دروغ نمى گويد. خدا در قرآن سخن از پاكى و عصمت او به ميان آورده است، امّا عشق رياست و حكومت رى را چه كند؟ امام حسين(ع) مى خواست مزرعه بزرگ و باصفايى را كه درختان خرماى زيادى داشت به عمرسعد بدهد، امّا عمرسعد عاشق حكومت رى شده است و هيچ چيز ديگر را نمى بيند. سكوت عمرسعد طولانى مى شود، به اين معنا كه او دعوت امام حسين(ع) را قبول نكرده است. اكنون امام به اومى فرمايد: "اى عمرسعد، اجازه بده تا من راه مدينه را در پيش گيرم و به سوى حرم جدّم باز گردم". باز هم عمرسعد جواب نمى دهد. امام براى آخرين بار به عمرسعد مى فرمايد: "اى عمرسعد، بدان كه با ريختنِ خون من، هرگز به آرزوى خود كه حكومت رى است نخواهى رسيد". و باز هم سكوت...ديدار به پايان مى رسد و هر گروه به اردوگاه خود باز مى گردد. خداوند انسان را آزاد و مختار آفريده است. خداوند راه خوب و بد را به انسان نشان مى دهد و اين خود انسان است كه بايد انتخاب كند. امشب عمرسعد مى توانست حسينى شود و سعادت دنيا و آخرت را از آن خود كند. شايد با خود بگويى چگونه شد كه امام حسين(ع) به عمرسعد وعده داد كه اگر به اردوگاه حق بيايد براى او بهترين منزل را مى سازد و زن و بچّه هاى او نيز، سالم خواهند ماند. اين نكته بسيار مهمّى است. شايد فكر كنى كه عمرسعد يك نفر است و پيوستن او به لشكر امام، هيچ تأثيرى بر سرنوشت جنگ ندارد، امّا اگر به ياد داشته باشى برايت گفتم كه عمرسعد به عنوان يك شخصيّت مهم، در كوفه مطرح بود و مردم او را به عنوان يك دانشمند وارسته مى شناختند. من باور دارم اگر عمرسعد امشب حسينى مى شد، بيش از ده هزار نفر حسينى مى شدند و همه كسانى كه به خاطر سخنان عمرسعد به جنگ امام حسين(ع) آمده بودند به امام ملحق مى گشتند و سرنوشت جنگ عوض مى شد. و شايد در اين صورت ديگر جنگى رخ نمى داد. زيرا وقتى ابن زياد مى فهميد عمرسعد و سپاهش به امام حسين(ع) ملحق شده اند، خودش از كوفه فرار مى كرد، در نتيجه امام به راحتى مى توانست كوفه را تصرّف كند و پس از آن به شام حمله كرده و به حكومت يزيد خاتمه بدهد. همسفرم! به نظر من يكى از مهم ترين برنامه هاى امام حسين(ع) در كربلا، مذاكره ايشان با عمرسعد بوده است. امام حسين(ع) در هر لحظه از قيام خود همواره تلاش مى كرد كه از هر موقعيّتى براى هدايت مردم و دور كردن آنها از گمراهى استفاده كند، امّا افسوس كه عمرسعد وقتى در مهم ترين نقطه تاريخ ايستاده بود، بزرگ ترين ضربه را به حق و حقيقت زد، آن هم براى عشق به حكومت! عمر سعد به آرزویش نرسید اما حکومت حسین علیه السلام تا دنیا دنیاست برقرار و پرچم سرخش تا قیامت در اهتزاز
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه برام سؤال بود که چی شد مردم طی ۷۰ روز واقعه‌ی غدیر را فراموش کردند و به سکولاریسم سقیفه، بله گفتند، اما الان که دیدم چطور چهل روز بعد از شهادت رییس همه چیز فراموش شد.
*ﭘﺴﺮ «ﮔﺎﻧﺪﯼ» در یکی از خاطراتش  ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:* ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻨﻔﺮﺍﻧﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺷﺖ،، ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ،، ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﮔﻔ ﺖ : ﺳﺎﻋﺖ 05:00 ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ.. ﻣﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻡ،، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﮐﺮﺩﻡ،، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ،، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺭﻓﺘﻢ،، ﺳﺎﻋﺖ 05:30 ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺑﺮﻭﻡ!! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺳﺎﻋﺖ 06:00 ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !! ﭘﺪﺭ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﭼﺮﺍ ﺩﯾﺮ ﮐﺮﺩﯼ؟! ﺑﺎ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺑﻪ«ﺩﺭﻭﻍ»ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩ،، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻤﺎﻧﻢ،، ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﮔﺎﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ : «ﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻣﻦ ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻘﺼﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ "ﺭﺍﺳﺖ" ﺑﮕﻮﯾﯽ !!» ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﻧﻘﺺ ﮐﺎﺭ ﻣﻦ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺍﯾﻦ ﻫﺠﺪﻩ ﻣﺎﯾﻞ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ!! ﻣﺪﺕ ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺍﺗﻮمبیل ﻣﯽ ﺭﺍﻧﺪﻡ ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺑﻮﺩ، ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ !! ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻮﯾﻢ.. ﺍﯾﻦ ﻋﻤﻞ ﻋﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ 80 ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﻢ!! ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ آﻥ..     «ﺭﺍﻩ ﺭﺍستی» است... ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ... ﺑﺎ ﺷﮑﺴـﺘﻦ ﭘـﺎﯼ ﺩﯾـﮕﺮﺍﻥ، ﻣـﺎ ﺑﻬﺘـﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﺨـﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓــﺖ!! ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺎ..      "ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ" ﻣﺎ خوشبخت ﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ... ﮐﺎﺵ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺷﮏ ﮐﺴﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻃﺮﻑ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻃﺮﻓﯿﻢ... ﻭ این..       «ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩن»               است که زیباست!!
امام صادق علیه السلام: 🔹مِنْ أَحَبِّ اَلْأَعْمَالِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ اَلسُّرُورِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ إِشْبَاعُ جَوْعَتِهِ أَوْ تَنْفِيسُ كُرْبَتِهِ أَوْ قَضَاءُ دَيْنِهِ . 🔸از محبوب ترين كارها نزد خداوند عزّوجلّ این است که مومنی را شاد كنی؛ گرسنگی اش را برطرف كنی، يا اندوهش را بزدایی، يا قرضش را بپردازی. 📚 وسائل الشیعة (باب السادس عشر) جلد ۱۶ صفحه ۳۵۰
⭕️ صحنه به دار کشیدن آزادیخواهان تبریزی بدست لشگر قزاق روس به سال ۱۲۹۰ روز عاشورا 🔻 هنگامی که روس ها در حال بدار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند صدای طبل و سنج از کوچه پس کوچه های تبریز شنیده میشد و مردم تبریز در حال عزاداری برای امام حسین علیه السلام بودند. عده ای زنجیر زن، عده ای سینه زن و عده ای قمه زن... فرمانده روس اینگونه گفت: میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما می آمد !! اما جمعیت عظیم! مردم شیعه (سکولار)! عزادار فقط عزاداری و گریه کردند. زنجیر و سینه و قمه زدند و به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند. آری این است نتیجه اسلام سکولار، این است اسلام منهای سیاست و این چیزی است که به شدت به دنبال ان است و برای آن هزینه های میلیاردی می‌کند. براستی در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل و آمریکا نباشد ابن زیاد هم سینه میزند، شمر اشک میریزد و یزید ضجه می‌زند... آری این است نتیجه بی بصیرتی و هیئت سکولار! https://eitaa.com/Jahad_kabir2
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ داستان زیبای هارون و بهلول
برقراری خط اتوبوس مستقیم تهران به عتبات عالیات مدیرکل راهداری و حمل و نقل جاده‌ای استان تهران: 🔹همزمان با آغاز ماه محرم سرویس مستقیم از تهران به مقصد شهرهای نجف اشرف و کربلای معلی با استفاده از ناوگان حمل و نقل مسافری ایرانی و عراقی برقرار شده است. 🔹متقاضیان می‌توانند از درگاه‌های اینترنتی فروش بلیت و یا مراجعه حضوری به دفترهای شرکت حمل و نقل بین‌المللی مسافر مستقر در پایانه غرب تهران بلیت تهیه کنند. •─────•❁•─────• رسانه رسمی غرب خراسان رضوی : @sabzevar_payam