مطلب امشب ما درباره واکاوی زوایای پنهان یکی دیگر از مخوفترین پرونده های امنیتی تاریخ انقلاب اسلامیست
ص ۱
پرونده ی ناگفته ای که تا امروز هم بسیاری از بخشهایش سربسته و ناگفته مانده است
ص ۲
پرونده واکاوی «نفوذ» در بدنه حاکمیت
بخش اول :
مسعود کشمیری؛ از نامنویسی در کلاس رقص تا دبیری شورایعالی امنیت ملی :
ص ۳
«لامار هارتمن» نویسنده کتاب «میراث پنهان کاری: سایه طولانی ترور جان اف کندی» که در آمریکا منتشر شده، در کتابش ادعا میکند که اسناد و مدارک موجود درباره نتایج بازجوییها نشاندهنده این است که بین ترور کندی با احتمال حمله اتمی شوروی ارتباط وجود دارد.
این کتاب دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی قرار گرفت حال آنکه 50 سال از آن موضوع گذشته و شاید بازخوانی آن تاثیری در تحولات امروز آمریکا نداشته باشد.
حادثه هشتم شهریور 1360 به جهت وقوع در شرایط خاص کشور، تداوم سلسله عملیاتهای تروریستی دیگر، جایگاه افراد ترور شده، میزان نفوذ و تاثیرگذاری عوامل ترور، یکی از مهمترین عملیاتهای تروریستی عصر حاضر در جمهوری اسلامی است.
ص ۴
بازخوانی این پرونده نشان میدهد که چگونه یک فرد نفوذی در یک جمع انقلابی میتواند با طرح موضوعات انحرافی برای وارونه نمایی حقیقت و ضربه زدن به کشور استفاده کند.
واکاوی سیر نفوذ در لایه حاکمیت که دارای مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی برای حرکت ملت و دولت است؛ بستر مناسبی را برای درک مولفههای نفوذ، چگونگی نفوذ و تبعات آن برای جلوگیری از آن فراهم میسازد.
ص ۵
متن زیر اولین بخش از گزارش کاملی است که به ماجرای شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر ایران در انفجار دفتر نخستوزیری میپردازد؛ انفجاری که عامل آن «دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی» بود.
ص ۶
پرونده انفجار دفتر نخست وزیری،همواره حساسیت های فراوانی را در خود داشته و ناظران سیاسی کماکان از آن به عنوان یکی از نقاط کور تاریخ انقلاب یاد میکنند.
اگرچه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بلافاصله پس از این انفجار مسئولیت آن را برعهده گرفت اما حواشی این رویداد، نشان داد این اعلام، بیشتر به یک اظهار وجود و اعلام قدرت کاذب شبیه بوده تا واقعیت.
ص ۷
ساعت 3 بعدازظهر روز هشت شهریور 1360، جلسه شورای امنیت کشور؛ حاضران: محمدعلی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر و مسعود کشمیری جانشین دبیر شورای امنیت بالای میز جلسه نشسته اند. تیمسار وحید دستجردی کنار باهنر و بعد از او اخیانی به جای فرماندهی ژاندارمری کل نشسته، در کنار وی به ترتیب سرهنگ کتیبه، سرورالدینی معاون وزیر کشور، خسرو تهرانی از اطلاعات نخست وزیری، کلاهدوز قائم مقام سپاه یک طرف میز بودند و طرف دیگر میز تیمسار شرف خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ وحیدی معاون هماهنگی ستاد مشترک، سرهنگ وصالی فرمانده عملیات نیروی زمینی و سرهنگ صفاپور فرمانده عملیات ستاد مشترک قرار دارند.
ص ۸
ضبط صوت بزرگ کشمیری که مخصوص ضبط جلسات است، درست نزدیک رجایی و باهنر قرار میگیرد و کشمیری به معمول هر جلسه چای میریزد و برای حاضرین میآورد و پس از گفتگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج میشود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی رجایی هدایت میکند.
ص ۹
کشمیری از ساختمان نخست وزیری خارج میشود و در میدان پاستور نزد کسانی میرود که منتظر اویند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را میلرزاند. مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص «تخریبی-آتشزا» بوده که از حدود 2 پوند تی.ان.تی و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیف دستی جاسازی شده بود.
ص ۱۰
سیدرضا زواره ای ماجرای آن دقایق را این گونه شرح میدهد:
« مطابق با اظهارات بازجویی که من دیدم، در روز انفجار نخست وزیری، آرایش نیروهای حاضر در نشستن، به این شکل بوده که رئیسجمهور در صدر میز [ضلع شمالی میز مستطیلی جلسه] و در سمت چپ او [ابتدای ضلع طولی چپ به سمت در خروجی] نخستوزیر، بعد صندلی وزیر کشور، بعد رئیس شهربانی و بعد نمایندگان نیروهای مسلح در دو طرف میز، در سمت راست رئیسجمهور [ابتدای ضلع طولی سمت راست رئیسجمهور] مکان منشی جلسه قرار داشت که «کشمیری» در آن روز روی آن صندلی نشست.
کیف بمب را در کنار پای خود نزدیک به «شهید رجایی» کار گذاشت.
«کشمیری» نمیبایست در آن جلسه شرکت کند و در صورت شرکت احتمالی هم، باید در انتهای ضلع طولی چپ میز یعنی تقریباً آخرین فاصله از رئیسجمهور و نخست وزیر مینشست؛ ولی درست جلسه قبل از انفجار و نیز جلسه انفجار او در مکان کنار رئیس جمهور که جای نشستن مسئول اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری یعنی «خسرو تهرانی» بود، جا گرفت.
ص ۱۲