#معرفی_کتاب
مجموعه ۱۰ جلدی «بانوی انتظار» اثر«مهدیه شادمانی»، خاطرات کوتاه و درس آموز بانوانی است که بدون تردید می توان آن ها را قهرمانان گمنام اسارت نامید. بانوانی که صبر و انتظار را به متانت پیوند زدند تا حریم خانه از گزند مصون بماند.
" بتول السادات بهلولی" که این مجموعه به همت ایشان شکل گرفت می گویند: عزیزی هنگام مصاحبه گفت:
«این خاطرات را دیگر داشتم به گور می بردم حتی به همسرم هم نگفتم چون او خودش رنج زیادی در اسارت کشیده بود.»
در این مجموعه با ازدواج آسان، سادگی و دوری از تجمل، صبر و انتظار، عفاف وپاکدامنی، تربیت فرزند و سبک زندگی صحیح روبرو هستیم.
جا دارد از بتول السادات بهلولی همسر آزاده مرتضی برمک و منیژه شیرین زاده همسر آزاده رضا اندرواژ که در انجام مصاحبه با بانوان عزیز موسسه پیام آزادگان را یاری دادند صمیمانه تشکر شود.
«بانوی انتظار» فقط خاطرات ۱۰ نفر از بانوانی است که تحت عنوان همسرآزاده، سال ها، صبورانه منتظر همسران خود بودند. این مجموعه در همین جا به پایان نمی رسد.
💙♥️💚
@noon_valghalam
📝 سیّد آزادگان #علی_اکبر_ابوترابی :
( رحمت الله علیه)
" اکنون که اسارتم روبه پایان است
جادارد کہ من
یک_سوم_پاداش_اسارتم_را
اگر پاداشے داشته باشد ،
بہ همسری تقدیم کنم که سال ها
رنج فراق و در به درے را
با صمیم قلب تحمل نمود...
و در غیاب این حقیر٬
زندگی رابه خوبی اداره کرد
و فرزندان را بہ شایستگے پرورش داد ..."
❣❣❣
📚برگرفته از کتاب بانوی انتظار
✅ چه قدر این جملات زیبا و شکوهمند است !!
چه قدر انگیزه می دهد و انرژی به بانوان !!
و چه قدر می تواند الگو باشد برای آقایان !!
۲۶ مرداد ⬅️ سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به ایران اسلامی
@noon_valghalam
▪️بریتانیای صغیر رو
مدارسشون بخاطر ناتوانی در پرداخت حقوق معلمان و همچنین افزایش قیمت انرژی فقط هفتهای ۳ روز بازه
تازه اینا سه۴ ماهه روسیه رو تحریم کردن و خودشون هم تحریم نیستن،اگر ۴۳سال تحریم بودن چی😂
البته مدرسه هفتهای ۳ روز خیلی حال میدهها😂😂😂😂
💬 محمد شیرازی
@Fars_plus
▪️شوخی المانیها با صدراعظم المان برای همدلی بیشتر در اتحادیه اروپا
#Solidarität
💬 𝓐𝓵𝓲
@Fars_plus
.
وقتی کسی وقت رفتنش نباشد. و وقتی کسی وقت رفتنش باشد: الله اکبر ....
آقای ابوطه:
*خاطره*
دکتر ابراهیم باستانی پاریزی تاریخدان و نویسنده، داستان جالب و عجیبی را از زبان استاد تاریخ فریدون بهمنیار بیان می کند :
«وقتی من تحصیلات خود را در فرنگ تمام کردم، جوانی بودم آراسته و شاداب و در بازگشت به ایران، یک وقت برای بازدید بعضی آشنایان سفری به شیراز کردم که فصل مناسب گردش بود.
دوستان و آشنایان با من گرم گرفتند و چندین روز به میهمانی و دید و بازدید گذشت.
چون در تهران کار داشتم، یک بلیت هواپیما خریدم که از شیراز با هواپیما به تهران بیایم.
آن روزها هنوز سرویس هواپیمایی منظم در شهرهای ایران وجود نداشت و تنها بعضی هواپیماها هفتهای یک روز، روزهای پنجشنبه از آبادان به شیراز و از شیراز به تهران میآمد. من بلیت گرفتم و به فرودگاه رفتم.
قوم و خویشها اصرار داشتند که من هفتهای دیگر بمانم تا به اطراف شهر برویم. ولی من نپذیرفتم و آنها نیز تا فرودگاه به بدرقه من آمدند.
هواپیما مملو از مسافر بود و البته سرویس هوایی هنوز زیاد نشده بود.
روی صندلی هواپیما نشستم و کمربند بستم.همه صندلیها پر بود.
در همین حین متوجه شدم که مردی بلندقد و زیباروی از در هواپیما به درون آمد و همان طور ایستاده خطاب به مسافران گفت :
«آقایان آیا کسی هست که برای سفر به تهران شتاب نداشته باشد و بخواهد یک هفته در شیراز بماند و در یک هتل شیراز مهمان من باشد؟»
تقاضا عجیب بود و البته کسی جوابی نداد. آن مرد دوباره تکرار کرد :
«آقایان! من در کار کشاورزی مملکت هستم و روز شنبه یک جلسه مهم برای دفع آفات و ملخ با یک هیأت بزرگ هلندی در تهران داریم و میدانید که با اتومبیل نمیتوان تا شنبه به تهران رسید. اگر کسی هست که شتاب سفر به تهران را نداشته باشد، جای خود را به من بدهد و با هواپیمای هفته بعد به تهران بیاید، تمام این هفته را مهمان من خواهد بود.
معلوم شد که مهندس برای دفع آفات به شهرستانهای فارس رفته بوده و اینک با هزار زحمت خود را به شیراز رسانده که با تنها هواپیمایی که به تهران میرفت خود را به تهران برساند، ولی اینک جا ندارد.
البته میشد از راههای غیر عادی و به کمک نیروهای انتظامی، مسافری را پیاده کنند و او را سوار کنند، اما خود مهندس نخواسته بود و این راه را که گفتم برگزیده بود.»
باری فریدون بهمنیار گفت:
«من از جای خود برخاستم و گفتم بفرمایید. مخارج هم لازم نیست. چون من میهمان بستگان خود در شیراز هستم و آنها هم اصرار داشتهاند که این هفته نروم. ولی من از آنها جدا شدم.
حالا برمیگردم و هفته بعد به تهران خواهم رفت.»
بدین طریق من پیاده شدم و با آنها که به بدرقه من آمده بودند، دوباره به شیراز برگشتم و آن مهندس به جای من نشست و عازم تهران شد.
این هواپیما که حامل آن مهندس بود، هرگز به تهران نرسید و در نزدیکیهای ساوه موتورش از کار افتاد و سقوط کرد و همه آن مسافران از بین رفتند و آن مهندس عالیمقام که به اصرار، مسافر آن هواپیما شد و در وزارت کشاورزی مقامی بزرگ داشت، اسمش *کریم ساعی* بود بنیانگذار پارک ساعی و درختان چنار خیابان ولیعصر تهران بود
و همچنین پایهگذار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری و نیز موسس رشته جنگلبانی در دانشگاه بود. »
.
🔴 معرفی دوره تاریخ معصومین دکتر رجبی دوانی
پارسال دوره دکتر رجبی دوانی رو معرفی کردیم خیلی بازخورد خوبی از کسایی که جلسات رو گوش داده بودن گرفتیم.
بنظرم اگه علاقمندید از زندگی کل معصومین اطلاعات داشته باشید این دوره خیلی کامل روان و مفیده.
بشخصه هرشبهه تاریخی مطرح میشه در فضای مجازی با اطلاعاتی که از دورههای حجتالاسلام حامد کاشانی و دکتر رجبی دوانی گرفتم میتونم پاسخ بدم، یه جورایی از نون شب واجبتره این مباحث
سوالاتی که در آینده کودکان و نوجوانان شما ازتون خواهند پرسید
لینک تهیه دوره معصومین دکتر رجبی دوانی 👇
https://imanoor.com/landings/tarikh-1401-d