امام على عليه السلام: زبان درنده اى است كه اگر رها شود، گاز مى گيرد اللِّسانُ سَبُعٌ، إن خُلِّيَ عَنهُ عَقَرَ حکمت ۶۰ نهج البلاغه @ganjeneh_marefat

💞ﻧﻮﺭ ﺗﻮﺣﯿﺪ ﻋﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺣﺮﻡ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻣﺜﻞ ﺟﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺣﺮﻡ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺟﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺣﺮﻡ💞 @ganjeneh_marefat

🎬شب جمعه حرم یار یه چیز دیگست با دیدن این کلیپ حال خوبی قطعا به شما دست میدهد😊 @ganjeneh_marefat

*❤️ * ❤️ * ❤️ * 🌾صبحتان متبرک به عطر صلوات برمحمد وآل محمد✨🌷به رسم ادب : السلام علیک یااباعبدالله الحسین🌸 السلام علیک یااباصالح المهدی🌺 السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا ع🌸 @ganjeneh_marefat

💙✨از هجر تو بی قرار بودن تا کی 💙✨بازیچه ی روزگار بودن تا کی 💙✨ترسم که چراغ عمر گردد خاموش 💙✨دور از تو به انتظار بودن تا کی 💠اللّهم عجّل لولیک الفرج💠 @ganjeneh_marefat

آیت ا...بهجت 🌸✨خوب است در شئون زندگی دستور خدا را ملاک‌ قرار داده و باهم ‌بسازیم همان خدائی که به هر دو طرف رئوف و مهربان است نه اینکه هر طرف بگوید به دستور و میل من باید عمل کنیم @ganjeneh_marefat

🌷آیت‌الله حــق‌شـــناس: باباجان قیمت‌چایی را که‌اضافه میڪنی شیر را هـم ڪه اضافه میڪنی! ✨امام صادق(؏) فرمودند: با #یهود محشـور خواهـۍ شد این ڪارحـرام اسـت برڪت از تو برداشته می‌شود. 📚بسوی خداص۴۲ @ganjeneh_marefat

💦💦💦💢💦💦💦💢💦💦💦 💠داستان کوتاه و آموزنده💠 کرم بیین و لطف خداوندگار..... 🔅روزی حضرت ابراهیم مشغول خوردن غذا به تنهایی بود . به بیرون خانه رفت و پیرمردی را دید که بر دوشش هیزم داشت . از او خواست که با او غذا بخورد .هنگامی که پیرمرد شروع به خوردن کرد نام خدا را نیاورد . ابراهیم از او دلگیر شد . پیرمرد گفت من ملحد هستم و خدا را ستایش نمی کنم . و از انجا برفت . وحی آمد که ما در این مدت او را اطعام کردیم و از او چیزی نخواستیم . تو یک بار اطعام کردی و خواستار ستایش خدا از جانب او هستی . برو و او را باز آر. ابراهیم (ع) پیش پیرمرد رفت و ماجرا را تعریف کرد . پیرمرد گریست و به خدا ایمان آورد. 💦💦💦💢💦💦💦💢💦💦💦 @ganjeneh_marefat

🔴 کلیپ خیزش شیعی #عجیب یمن پس از 1400 سال 🔷🔹 به خروج #یمانی در آستانه ظهور نزدیک میشویم @ganjeneh_marefat

#تشرفات_خدمت_امام_زمان_عج ⬅️ تشرف یک دلاک ✨ عالم ثقه شیخ باقر کاظمی مجاور نجف اشرف از شخص صادقی که دلاک بود نقل کرد که او گفت: مرا پدر پیری بود که در خدمتگذاری او کوتاهی نمی‌کردم، حتی برای او آب در مستراح حاضر می‌کردم و می‌ایستادم تا بیرون بیاید، و همیشه مواظب خدمت او بودم مگر شب چهارشنبه که به مسجد سهله می‌رفتم، تا امام زمان علیه السلام را ببینم. شب چهارشنبه آخری برایم میسر نشد مگر نزدیک مغرب، پس تنها و شبانه راه افتادم. ثلث راه باقی مانده بود و شب مهتابی بود، ناگاه شخص اعرابی را دیدم که بر اسبی سوار است و رو به من کرد. در نفسم گفتم: زود است که این عرب مرا برهنه کند. چون به من رسید به زبان عربی محلی با من سخن گفت و از مقصد من پرسید! گفتم مسجد سهله می‌روم. فرمود: با تو خوردنی همراه هست؟ گفتم: نه فرمود: دست خود را داخل جیب کن! گفتم: چیزی نیست دوباره فرمود: خوردنی داخل جیب تو است دست در جیب کردم، مقداری کشمش یافتم که برای طفل خود خریده بودم و فراموش کردم به فرزندم بدهم. آنگاه سه مرتبه فرمود: توصیه می‌کنم پدر پیر خود را خدمت کن، آنگاه از نظرم غائب شد. بعدها فهمیدم که او امام زمان علیه السلام بود و حضرت حتی راضی نیست که شب چهارشنبه هم برای رفتن به مسجد سهله، ترک خدمت پدر کنم. سه مرتبه فرموده بود: پدر پیر خود را خدمت کن. 📗 منتهی الامال 📕 نجم الثاقب @marefatkhoda

#مولای_خوبم! هر کسی را سر چیزی و تمنای کسی است ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر #السلام_علیک_یابقیه_الله #اللهم_عجل_لولیک_الفرج @ganjeneh_marefat

آیت الله حبیبی : اگر میخواهید به مقامات بالا دست پیدا کنید ؛ واجب و محرمات را رعایت کنید ، چشم و زبانتان را نگه دارید ، نماز شب بخوانید . 🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿 @ganjeneh_marefat