چيزی از فرقِ سرش بھ سرعت پايين آمد؛ از
چشم هايش بيرون زد، گلويش را خراشيد و
توی دلش فرو ريخت، اين شكل طبيعۍ
چيزی بود كه بعدها فهميد غصه است !
________________
و هنگام متلاشی شدن استخوانهایم
در زیر خاک، باز بھ دوست داشتنت
ادامه میدهمـ . .
بگذار که در حسرت دیدار بمیرم ؛
در حسرتِ دیدار تو بگذار بمیرم
دشوار بُود مردنُ رویِ تو ندیدن
بگذار به دلخواه تو دشواربمیرم
+ شبتون به کام ♥ '
باید یک نفر بنشیند دست بگذارد رو
شانهات، از ته دل بگوید؛ چھ مرگت
است دیوانه جان ؟ و بعد سفتبغلش
کنـے و تمام خوب نبودنهایت از چشم
هایت بزند بیرون :)
بھ جهنم که نیستـے مگر مغولها یک
قرنِ تمام حمله نکردند ؟ مگر نگذشت؟
نبودن تو، هم میگذرد . .
روشنفکر !Mohamad Roshanfekr - Doram Bezan (320).mp3
زمان:
حجم:
6.4M
بیا من وُ ببر یھ جایِ دور .
شیء ما ینقصـے ربما امل، ربما نسیان
ربما صدیق، ربما انا . .
+ چیزی در حالِ تموم شدن است، شاید
آرزویی شاید فراموشـے شاید دوستی
یا شاید خودم :)