شیء ما ینقصـے ربما امل، ربما نسیان
ربما صدیق، ربما انا . .
+ چیزی در حالِ تموم شدن است، شاید
آرزویی شاید فراموشـے شاید دوستی
یا شاید خودم :)
دیشب باران خبرت را آورد گفت کھ
با خندھ چقدر زیباتر شدی . راستـے
لباس گرمت را فراموش نکن هرگز
و دستانش را هم آرامتر بگیر :)
سلام میکنم از دور بر عزیزانـے کھ
از نبودنشان حالِ بهتری دارم واقعا
ممنون که نیستید !
مسیرمان یکی بود، تنها تفاوت جهت
قدمهایـے بود که برداشتیم منآمدنی
بودم، تو رفتنی . .
نهنگـے دید مرگش را، ولی دل را بھ
ساحل زد، من از پایان خود آگاهم
اما باز دوستت دارم . .