دلخورم ؛ دقیقـا مثل همون جایـے که
حسین منزوۍ میگه، دلم در دست او
گیر است ، خودم از دسـت او دلگیر ؛
عجب دنیای بیرحمی ، دلم گیـر
است و دلگیرم :)
آقاۍ قاضی، دو سوم بدن انسان رو آب
تشکیل میده واسه همینه که یھو تو
خاطرات غرق میشیم :)
یه جملهی ترکی هست که میگه چُخ چَکَن
چُخ بیلَر، یعنی اونی که زیاد بدونه ، زیاد
ناراحتی میکشه .
تا بهـ حال به کسی سخنرانۍ انگیزشی
دادی ؟ در حالیکه از درون صدمه دیده
بودی ؟ به این میگن قدرت . . :)
نشانت دهم، نوشتھ بودم : دلیله سردردهایت
منم ! همھ به زخمها دستمال میبندند و تو
دل بستہای ؟ نوشته بودی دیروز وسط یک
چهارراه که جایِ سوزن انداختن نبود عطر
من را شنیدهای و من کھ سالها بود دیگر
آن عطر را نمیزدم؛ نوشته بودم که من اما
لابلایِ این نامهها چشمانت را دیدم کهـ سرخ
استـ :) . .
نوشته بودی آنجا مدام باران میآید و
دلتنگ چشمانِ من شدهای و من کهـ
نتوانستم بودم همراھ نامه برایت
چتر بفرسم، نوشته بودم : اینجا اما
نہ بارانـے میآید و نه کسی برایِ
چشمان من اسپند دود میکند، فقط
منم و دلی کھ برایت یک تهرانتنگ
شده است ..