در نگاهم، جوانه زدی در سینھام روئیدی ؛
در جانم قد کشیدۍ و حالا با قدمهایم راه
میروی با صدایم آواز میخوانی و در
قلمم شعر میشوۍ .
آره من همونیم کھ تو دلش بدجور
آشوبهها اما وقتۍ ببینه اونناراحته
غم خودش یادش میره و هر کاری
میکنه تا لبخند بیاد رو لباش :)
هجوم خیالِ تو هر روز مرا از حقیقت
محضِ وجودم دور میکند، ای فراتر از
وهم خیال، ای که مرا از خود ربودهاۍ
مرا به خود بازگردان، قول میدهمکمتر
به خیالت پناه ببرم !
𝗹𝘂𝗺𝗶𝗻𝗼𝘂𝘀.
پستی که دیروز آپلود شد در اینستا [ هتل دلونا ]
9.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پستی که دیروز آپلود
کردم [ 25 و 21 ساله ]
با کمی اسپویل.
او میرفت؛ تمام خداحافظی زیر در
ریختہ بود، پنجره پشت پایش خرد
میشد، تنها یک تکه از او کنج خلوت
این خرابه خواهد ماند، بگذارید
برای یک بار دیگر در خیالِ او ناکام
بمانم .
تو را تبعید میکنند به درونت و گمان
میکنند کہ تاریک شدهای، نمیدانند
یک نفر در سرزمین وجودتمزرعهی
کشتِ نور دارد :)
Ehsan Khajeh AmiriEhsan Khajeh Amiri - Kooch.mp3
زمان:
حجم:
9.2M
کوچ تا چند ؟ مگر میشود
از خویش گریخت .