اگر دیدارۍ هم نباشد؛ حتی اگر لمسی هم
نباشد؛ بیدلیل برای بعضیها همیشہ جایی
در دلهایمان هستـ !'
به حوالۍ عشق کھ رسیدی دل دل نکن ؛
بگو ‹ دوستت دارم › این تنها بلایِ قشنگی
است کهـ به سرت خواهد آمد .
تو میرفتی وُ من ما بینِ تاریکۍ این
شبها، شدم کابوسِ وحشتناک یڪ
رویایِ طولانـے .
صبح شده، موهایت انگور دادهاند، خورشید
از لایِ خوشھها سر میزند، شکر خدا امروز
هم زندهام که بگویم ؛ [ دوستت دارم ]
گرفتاریِ من و تو این است؛ به شکلـے دوستت
دارم کهـ بزرگتر از آن است کہ پنهانش کنم و
عمیقتر از آن است که دفنش کنی . .
داریم به 1401 نزدیک میشم، سالی
بود پر از غصهها پر از خندیدنها، پر
از روزهای خوب و عالی و بد و بدتر ؛
هر چی بود با هر خوب و بدش با هر
یک از روزهای عالی و بدترش گذشت.
گذشت و ما با سختیها بزرگ شدیم
با هر شکستها تجربھدار شدیم و با
هـر گریـھها و غصہهـا خودمـونـ رو
بیشتر پیدا کردیم، میخوام بهت بگم
رفیق، تو سالِ اخیر هر اتفاقی واست
افتاد، گذشت، ازت میخوام امسالرو
بترڪونی، ازت مـےخوام لطفا امـسالـ
رو بخندی و برای هدفات تلاش کنی !
___ _ عیدتون مبارڪ ؛
ذهنمشغولیا😂💙.