میدونی من وابستت نبودم، ولۍ یھ
غریزه درونی بهم میگفت دوستت دارم.
راستش هنوزم دوستت دارم؛ ولی خب
دور بمونۍ بهترھ، بزار همیشه دوستت
داشته باشم💔🚶🏼♂!
دیشب با خدا دعوایم شد، با هم قھر
کردیم، فکر کردم دیگر من را دوست
ندارد، رفتـم گوشھای نشسـتم، چند
قطـره اشڪ ریختم، و خوابـم برد !
صبح کہ بیدار شدم؛ مادرم گفت :
نمیدانۍ که از دیشب تا صبح چه
بارانـے میآمد :)