پرنده را از مرگ نجات داد و در قفس
انداخت و گفت : برایت زندهبودنـے
در حجمِ مرگ ساختهام؛ مانندِ تو !
تویی که من را در دام عشق گرفتار
ساختی وُ بقیهش نیز بماند . .
میدونم نباید کم بیارم، نباید جا بزنم
نباید خسته شم، میدونم همهی اینا
میگذره، ولی من بعضۍ وقتا میخوام
یه جا یہ گوشه بشینم و بگم من دیگه
کم آوردم .